رده:غزلیات سعدی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات سعدی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۷۰۲ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)س
- سعدی (غزلیات 1)/آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای
- سعدی (غزلیات 1)/آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
- سعدی (غزلیات 1)/آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
- سعدی (غزلیات 1)/از جان برون نیامده جانانت آرزوست
- سعدی (غزلیات 1)/از صومعه رختم به خرابات برآرید
- سعدی (غزلیات 1)/اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود
- سعدی (غزلیات 1)/اگر لذت ترک لذت بدانی
- سعدی (غزلیات 1)/ای به باد هوس درافتاده
- سعدی (غزلیات 1)/ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
- سعدی (غزلیات 1)/ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
- سعدی (غزلیات 1)/ای که انکار کنی عالم درویشان را
- سعدی (غزلیات 1)/ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
- سعدی (غزلیات 1)/باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم
- سعدی (غزلیات 1)/بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
- سعدی (غزلیات 1)/بربود دلم در چمنی سرو روانی
- سعدی (غزلیات 1)/برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
- سعدی (غزلیات 1)/برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
- سعدی (غزلیات 1)/برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
- سعدی (غزلیات 1)/بسیار سالها به سر خاک ما رود
- سعدی (غزلیات 1)/به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
- سعدی (غزلیات 1)/بیفکن خیمه تا محمل برانند
- سعدی (غزلیات 1)/تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار
- سعدی (غزلیات 1)/تن آدمی شریفست به جان آدمیت
- سعدی (غزلیات 1)/تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم
- سعدی (غزلیات 1)/ثنا و حمد بیپایان خدا را
- سعدی (غزلیات 1)/خداوندی چنین بخشنده داریم
- سعدی (غزلیات 1)/خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان
- سعدی (غزلیات 1)/خوشتر از دوران عشق ایام نیست
- سعدی (غزلیات 1)/در میان صومعه سالوس پر دعوی منم
- سعدی (غزلیات 1)/درد عشق از تندرستی خوشترست
- سعدی (غزلیات 1)/دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
- سعدی (غزلیات 1)/دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
- سعدی (غزلیات 1)/دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
- سعدی (غزلیات 1)/ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار
- سعدی (غزلیات 1)/روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟
- سعدی (غزلیات 1)/ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
- سعدی (غزلیات 1)/شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
- سعدی (غزلیات 1)/شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
- سعدی (غزلیات 1)/صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
- سعدی (غزلیات 1)/صبحدمی که برکنم، دیده به روشناییت
- سعدی (غزلیات 1)/عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
- سعدی (غزلیات 1)/عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل
- سعدی (غزلیات 1)/غافلند از زندگی مستان خواب
- سعدی (غزلیات 1)/فلک با بخت من دایم به کینست
- سعدی (غزلیات 1)/ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
- سعدی (غزلیات 1)/ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
- سعدی (غزلیات 1)/مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی
- سعدی (غزلیات 1)/مقصود عاشقان دو عالم لقای تست
- سعدی (غزلیات 1)/منزل عشق از جهانی دیگرست
- سعدی (غزلیات 1)/نادر از عالم توحید کسی برخیزد
- سعدی (غزلیات 1)/نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
- سعدی (غزلیات 1)/هر روز باد میبرد از بوستان گلی
- سعدی (غزلیات 1)/هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
- سعدی (غزلیات 1)/هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش
- سعدی (غزلیات 1)/هر که هر بامداد پیش کسیست
- سعدی (غزلیات 1)/وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
- سعدی (غزلیات 1)/پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
- سعدی (غزلیات 1)/چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری
- سعدی (غزلیات 1)/چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
- سعدی (غزلیات 1)/گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
- سعدی (غزلیات 1)/گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
- سعدی (غزلیات 1)/یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
- سعدی (غزلیات 1)/یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
- سعدی (غزلیات ۱)/خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
- سعدی (غزلیات ۱)/ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
- سعدی (غزلیات)/آب حیات منست خاک سر کوی دوست
- سعدی (غزلیات)/آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
- سعدی (غزلیات)/آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
- سعدی (غزلیات)/آخر نگهی به سوی ما کن
- سعدی (غزلیات)/آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
- سعدی (غزلیات)/آفتاب از کوه سر بر میزند
- سعدی (غزلیات)/آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر
- سعدی (غزلیات)/آفرین خدای بر جانت
- سعدی (غزلیات)/آمد گه آن که بوی گلزار
- سعدی (غزلیات)/آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
- سعدی (غزلیات)/آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
- سعدی (غزلیات)/آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
- سعدی (غزلیات)/آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
- سعدی (غزلیات)/آن را که میسر نشود صبر و قناعت
- سعدی (غزلیات)/آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه
- سعدی (غزلیات)/آن سرو که گویند به بالای تو ماند
- سعدی (غزلیات)/آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
- سعدی (غزلیات)/آن ماه دوهفته در نقابست
- سعدی (غزلیات)/آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
- سعدی (غزلیات)/آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست
- سعدی (غزلیات)/آن نه عشقست که از دل به دهان میآید
- سعدی (غزلیات)/آن کس که از او صبر محالست و سکونم
- سعدی (غزلیات)/آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
- سعدی (غزلیات)/آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
- سعدی (غزلیات)/آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
- سعدی (غزلیات)/آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
- سعدی (غزلیات)/آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
- سعدی (غزلیات)/آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما میبرد
- سعدی (غزلیات)/آن کیست که میرود به نخجیر
- سعدی (غزلیات)/آنک از جنت فردوس یکی میآید
- سعدی (غزلیات)/آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
- سعدی (غزلیات)/اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
- سعدی (غزلیات)/اخترانی که به شب در نظر ما آیند
- سعدی (غزلیات)/از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
- سعدی (غزلیات)/از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
- سعدی (غزلیات)/از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
- سعدی (غزلیات)/از در درآمدی و من از خود به درشدم
- سعدی (غزلیات)/از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
- سعدی (غزلیات)/از هر چه میرود سخن دوست خوشترست
- سعدی (غزلیات)/از همه باشد به حقیقت گزیر
- سعدی (غزلیات)/افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست
- سعدی (غزلیات)/امروز در فراق تو دیگر به شام شد
- سعدی (غزلیات)/امروز مبارکست فالم
- سعدی (غزلیات)/امروز چنانی ای پری روی
- سعدی (غزلیات)/امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
- سعدی (غزلیات)/امشب به راستی شب ما روز روشنست
- سعدی (غزلیات)/امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
- سعدی (غزلیات)/امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
- سعدی (غزلیات)/امیدوار چنانم که کار بسته برآید
- سعدی (غزلیات)/امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
- سعدی (غزلیات)/انتبه قبل السحر یا ذالمنام
- سعدی (غزلیات)/انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
- سعدی (غزلیات)/اول دفتر به نام ایزد دانا
- سعدی (غزلیات)/اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید
- سعدی (غزلیات)/اگر به تحفه جانان هزار جان آری
- سعدی (غزلیات)/اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
- سعدی (غزلیات)/اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
- سعدی (غزلیات)/اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
- سعدی (غزلیات)/اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
- سعدی (غزلیات)/اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمیپوشی
- سعدی (غزلیات)/اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
- سعدی (غزلیات)/اگر سروی به بالای تو باشد
- سعدی (غزلیات)/اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
- سعدی (غزلیات)/اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
- سعدی (غزلیات)/اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
- سعدی (غزلیات)/اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
- سعدی (غزلیات)/ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
- سعدی (غزلیات)/ای باد بامدادی خوش میروی به شادی
- سعدی (غزلیات)/ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
- سعدی (غزلیات)/ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
- سعدی (غزلیات)/ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
- سعدی (غزلیات)/ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
- سعدی (غزلیات)/ای به خلق از جهانیان ممتاز
- سعدی (غزلیات)/ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
- سعدی (غزلیات)/ای جان خردمندان گوی خم چوگانت
- سعدی (غزلیات)/ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
- سعدی (غزلیات)/ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
- سعدی (غزلیات)/ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
- سعدی (غزلیات)/ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
- سعدی (غزلیات)/ای رخ چون آینه افروخته
- سعدی (غزلیات)/ای روی تو راحت دل من
- سعدی (غزلیات)/ای ساربان آهسته رو کرام جانم میرود
- سعدی (غزلیات)/ای سرو حدیقه معانی
- سعدی (غزلیات)/ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
- سعدی (غزلیات)/ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
- سعدی (غزلیات)/ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
- سعدی (غزلیات)/ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
- سعدی (غزلیات)/ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست
- سعدی (غزلیات)/ای مرهم ریش و مونس جانم
- سعدی (غزلیات)/ای نفس خرم باد صبا
- سعدی (غزلیات)/ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
- سعدی (غزلیات)/ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
- سعدی (غزلیات)/ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
- سعدی (غزلیات)/ای چشم تو دلفریب و جادو
- سعدی (غزلیات)/ای کاب زندگانی من در دهان توست
- سعدی (غزلیات)/ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت
- سعدی (غزلیات)/ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
- سعدی (غزلیات)/ای که بر دوستان همیگذری
- سعدی (غزلیات)/ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
- سعدی (غزلیات)/ای که رحمت مینیاید بر منت
- سعدی (غزلیات)/ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
- سعدی (غزلیات)/ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
- سعدی (غزلیات)/ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
- سعدی (غزلیات)/ای کودک خوبروی حیران
- سعدی (غزلیات)/ای یار جفاکرده پیوندبریده
- سعدی (غزلیات)/این باد بهار بوستانست
- سعدی (غزلیات)/این بوی روح پرور از آن خوی دلبرست
- سعدی (غزلیات)/این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست
- سعدی (غزلیات)/این جا شکری هست که چندین مگسانند
- سعدی (غزلیات)/این خط شریف از آن بنانست
- سعدی (غزلیات)/این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
- سعدی (غزلیات)/این چه رفتارست کارامیدن از من میبری
- سعدی (غزلیات)/این که تو داری قیامتست نه قامت
- سعدی (غزلیات)/اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
- سعدی (غزلیات)/با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
- سعدی (غزلیات)/با خردمندی و خوبی پارسا و نیک خوست
- سعدی (غزلیات)/با دوست باش گر همه آفاق دشمنند
- سعدی (غزلیات)/با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست
- سعدی (غزلیات)/با همه مهر و با منش کینست
- سعدی (غزلیات)/با کاروان مصری چندین شکر نباشد
- سعدی (غزلیات)/باد آمد و بوی عنبر آورد
- سعدی (غزلیات)/بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
- سعدی (غزلیات)/باز از شراب دوشین در سر خمار دارم
- سعدی (غزلیات)/بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
- سعدی (غزلیات)/بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
- سعدی (غزلیات)/بخت آیینه ندارم که در او مینگری
- سعدی (غزلیات)/بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
- سعدی (غزلیات)/بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
- سعدی (غزلیات)/بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
- سعدی (غزلیات)/بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
- سعدی (غزلیات)/بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
- سعدی (غزلیات)/بر من که صبوحی زدهام خرقه حرامست
- سعدی (غزلیات)/برآمد باد صبح و بوی نوروز
- سعدی (غزلیات)/برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
- سعدی (غزلیات)/برخیز که میرود زمستان