سعدی (غزلیات 1)/آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات 1) (آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای) از سعدی |
' |
آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای | خویشتن پنهان و شوری در جهان افکندهای | |
همچنان در غنچه و آشوب استیلای عشق | در نهاد بلبل فریاد خوان افکندهای | |
هر یکی نادیده از رویت نشانی میدهند | پرده بردار ای که خلقی در گمان افکندهای | |
آنچنان رویت نمیباید که با بیچارگان | در میان آری حدیثی در میان افکندهای | |
هیچ نقاشت نمیبیند که نقشی بر کند | و آنکه دید از حیرتش کلک از بنان افکندهای | |
این دریغم میکشد کافکندهای اوصاف خویش | در زبان عام و خاصان را زبان افکندهای | |
حاکمی بر زیردستان هر چه فرمایی رواست | پنجهی زورآزما با ناتوان افکندهای | |
چون صدف امید میدارم که للیی شود | قطرهای کز ابر لطفم در دهان افکندهای | |
سر به خدمت مینهادم چون بدیدم نیک باز | چون سر سعدی بسی بر آستان افکندهای |