سعدی (غزلیات)/اول دفتر به نام ایزد دانا

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (اول دفتر به نام ایزد دانا)
از سعدی
'


اول دفتر به نامِ ایزدِ دانا صانعِ پروردگار، حَیّ توانا
اکبر و اعظم، خدایِ عالَم و آدم صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی مُرغِ هوا را نصیب و ماهیِ دریا
قسمت خود می‌خورند مُنعم و درویش روزی خود می‌برند پَشّه و عَنقا
حاجتِ موری به علم غیب بدانَد در بُنِ چاهی، به زیرِ صخره صَمّا
جانور از نُطفه می‌کند، شِکَّر از نِی برگِ‌ ِتر از چوبِ خشک و چشمه زِ خارا
شربتِ نوش آفرید از مگسِ نَحل نَخلِ تَناور کُند زِ دانه خرما
از همگان بی‌نیاز و بر همه مُشفق از همه عالم نَهان و بر همه پیدا
پرتو نورِ سُرادِقاتِ جَلالش از عظمت، ماورایِ فکرتِ دانا
خود نه زبان در دهانِ عارفِ مدهوش حمد و ثَنا می‌کند، که موی بر اعضا
هر که نداند سپاسِ نعمتِ امروز حیف خورد بر نصیبِ رحمتِ فردا
بارخدایا! مُهَیمَنی و مُدَبّر وز همه عیبی مُقدّسی و مُبرّا
ما نتوانیم حقِ حَمد تو گفتن با همه کَرّوبیٰانِ عالَمِ بالا
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت ور نه کمال تو، وَهم کِی رسد آن جا؟