صفحه‌های رده‌بندی‌نشده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نمایش در پائین تا ۵۰۰ نتیجه در محدودهٔ #۵۰۱ تا #۱٬۰۰۰.
نمایش (۵۰۰تای قبلی | ۵۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- دیوان شمس/امروز روز شادی و امسال سال گل
- دیوان شمس/امروز روز نوبت دیدار دلبرست
- دیوان شمس/امروز سماع است و شراب است و صراحی
- دیوان شمس/امروز سماع است و مدام است و سقایی
- دیوان شمس/امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست
- دیوان شمس/امروز مرده بین که چه سان زنده می‌شود
- دیوان شمس/امروز من و باده و آن یار پری زاده
- دیوان شمس/امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم
- دیوان شمس/امروز نگار ما نیامد
- دیوان شمس/امروز چرخ را ز مه ما تحیریست
- دیوان شمس/امروز چنانم که خر از بار ندانم
- دیوان شمس/امروز گزافی ده آن باده نابی را
- دیوان شمس/امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند
- دیوان شمس/امشب از چشم و مغز خواب گریخت
- دیوان شمس/امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد
- دیوان شمس/املا قدح البقا ندیمی!
- دیوان شمس/امیر حسن خندان کن چشم را
- دیوان شمس/امیر دل همی‌گوید تو را گر تو دلی داری
- دیوان شمس/انا فتحنا عینکم فاستبصروا الغیب البصر
- دیوان شمس/انا لا اقسم الا برجال صدقونا
- دیوان شمس/انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر
- دیوان شمس/اندر این جمع شررها ز کجاست
- دیوان شمس/اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست
- دیوان شمس/اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم
- دیوان شمس/اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی
- دیوان شمس/اندر میان جمع چه جان است آن یکی
- دیوان شمس/اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
- دیوان شمس/اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست
- دیوان شمس/اندرآ با ما نشان ده راستک
- دیوان شمس/اندرآ در خانه یارا ساعتی
- دیوان شمس/اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست
- دیوان شمس/اندک اندک جمع مستان می‌رسند
- دیوان شمس/اندک اندک راه زد سیم و زرش
- دیوان شمس/اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر
- دیوان شمس/اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم
- دیوان شمس/اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز
- دیوان شمس/اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا
- دیوان شمس/اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان
- دیوان شمس/اگر امروز دلدارم کند چون دوش بدمستی
- دیوان شمس/اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
- دیوان شمس/اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور
- دیوان شمس/اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری
- دیوان شمس/اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم
- دیوان شمس/اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو
- دیوان شمس/اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا
- دیوان شمس/اگر تو عاشقی غم را رها کن
- دیوان شمس/اگر تو مست شرابی چرا حر نکنی
- دیوان شمس/اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست
- دیوان شمس/اگر تو نیستی در عاشقی خام
- دیوان شمس/اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود
- دیوان شمس/اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند
- دیوان شمس/اگر خورشید جاویدان نگشتی
- دیوان شمس/اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال
- دیوان شمس/اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
- دیوان شمس/اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
- دیوان شمس/اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم
- دیوان شمس/اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی
- دیوان شمس/اگر سزای لب تو نبود گفته من
- دیوان شمس/اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم
- دیوان شمس/اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
- دیوان شمس/اگر عشقت به جای جان ندارم
- دیوان شمس/اگر مر تو را صلح آهنگ نیست
- دیوان شمس/اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد
- دیوان شمس/اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را
- دیوان شمس/اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
- دیوان شمس/اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم
- دیوان شمس/اگر چه لطیفی و زیبالقایی
- دیوان شمس/اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم
- دیوان شمس/اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
- دیوان شمس/اگر گل‌های رخسارش از آن گلشن بخندیدی
- دیوان شمس/اگر گم گردد این بی‌دل از آن دلدار جوییدش
- دیوان شمس/اگر یار مرا از من برآری
- دیوان شمس/اگر یار مرا از من غم و سودا نبایستی
- دیوان شمس/ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم
- دیوان شمس/ای آسمان که بر سر ما چرخ می‌زنی
- دیوان شمس/ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند
- دیوان شمس/ای آن که مر مرا تو به از جان و دیده‌ای
- دیوان شمس/ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی
- دیوان شمس/ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی
- دیوان شمس/ای آنک تو خواب ما ببستی
- دیوان شمس/ای آنک جان ما را در گلشکر کشیدی
- دیوان شمس/ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید
- دیوان شمس/ای آینه فقیری جانی و چیز دیگر
- دیوان شمس/ای از تو من برسته ای هم توام بخورده
- دیوان شمس/ای از نظرت مست شده اسم و مسما
- دیوان شمس/ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما
- دیوان شمس/ای از کرم تو کار ما راست
- دیوان شمس/ای امتان باطل بر نان زنید بر نان
- دیوان شمس/ای اهل صبوح در چه کارید
- دیوان شمس/ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
- دیوان شمس/ای باغ همی‌دانی کز باد کی رقصانی
- دیوان شمس/ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
- دیوان شمس/ای ببرده دل تو قصد جان مکن
- دیوان شمس/ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری
- دیوان شمس/ای بر سر و پا گشته داری سر حیرانی
- دیوان شمس/ای برادر عاشقی را درد باید درد کو
- دیوان شمس/ای برده نماز من ز هنگام
- دیوان شمس/ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
- دیوان شمس/ای بس که از آواز دش وامانده‌ام زین راه من
- دیوان شمس/ای بمرده هر چه جان در پای او
- دیوان شمس/ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا
- دیوان شمس/ای به انکار سوی ما نگران
- دیوان شمس/ای بکرده رخت عشاقان گرو
- دیوان شمس/ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا
- دیوان شمس/ای بگفته در دلم اسرارها
- دیوان شمس/ای بی‌تو محال جان فزایی
- دیوان شمس/ای بی‌وفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد
- دیوان شمس/ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او
- دیوان شمس/ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام
- دیوان شمس/ای تو برای آبرو آب حیات ریخته
- دیوان شمس/ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی
- دیوان شمس/ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری
- دیوان شمس/ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی
- دیوان شمس/ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
- دیوان شمس/ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل
- دیوان شمس/ای تو چو خورشید و شه خاص من
- دیوان شمس/ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده
- دیوان شمس/ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر
- دیوان شمس/ای جان لطیف و ای جهانم
- دیوان شمس/ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای
- دیوان شمس/ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری
- دیوان شمس/ای جان و جهان چه می‌گریزی
- دیوان شمس/ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته
- دیوان شمس/ای جان و قوام جمله جان‌ها
- دیوان شمس/ای جان، چندان خوبی، نوباوه‌ی یعقوبی
- دیوان شمس/ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان
- دیوان شمس/ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته
- دیوان شمس/ای جنبش هر شاخی از لون دگر میوه
- دیوان شمس/ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم
- دیوان شمس/ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو
- دیوان شمس/ای جهان را دلگشا اقبال عشق
- دیوان شمس/ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا
- دیوان شمس/ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده
- دیوان شمس/ای خدا از عاشقان خشنود باد
- دیوان شمس/ای خدا این وصل را هجران مکن
- دیوان شمس/ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
- دیوان شمس/ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
- دیوان شمس/ای خفته به یاد یار برخیز
- دیوان شمس/ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
- دیوان شمس/ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب
- دیوان شمس/ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد
- دیوان شمس/ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم
- دیوان شمس/ای خواجه تو عاقلانه می‌باش
- دیوان شمس/ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم
- دیوان شمس/ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را
- دیوان شمس/ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
- دیوان شمس/ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای
- دیوان شمس/ای خیالت در دل من هر سحور
- دیوان شمس/ای خیالی که به دل می‌گذری
- دیوان شمس/ای در طواف ماه تو ماه و سپهر مشتری
- دیوان شمس/ای در غم تو به سوز و یارب
- دیوان شمس/ای در ما را زده شمع سرایی درآ
- دیوان شمس/ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند
- دیوان شمس/ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم
- دیوان شمس/ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد
- دیوان شمس/ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد
- دیوان شمس/ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه
- دیوان شمس/ای دل بی‌بهره از بهرام ترس
- دیوان شمس/ای دل بی‌قرار من راست بگو چه گوهری
- دیوان شمس/ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه
- دیوان شمس/ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری
- دیوان شمس/ای دل سرمست، کجا می‌پری؟
- دیوان شمس/ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من
- دیوان شمس/ای دل صافی دم ثابت قدم
- دیوان شمس/ای دل فرورو در غمش کالصبر مفتاح الفرج
- دیوان شمس/ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
- دیوان شمس/ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها
- دیوان شمس/ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من
- دیوان شمس/ای دل چون آهنت بوده چو آیینه‌ای
- دیوان شمس/ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده
- دیوان شمس/ای دلزار محنت و بلا داری
- دیوان شمس/ای دلی کز گلشکر پرورده‌ای
- دیوان شمس/ای دم به دم مصور جان از درون تن
- دیوان شمس/ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی
- دیوان شمس/ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد
- دیوان شمس/ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
- دیوان شمس/ای دوش ز دست ما رهیده
- دیوان شمس/ای دیده راست راست دیده
- دیوان شمس/ای دیده مرا بر در واپس بکشیده سر
- دیوان شمس/ای دیده من جمال خود اندر جمال تو
- دیوان شمس/ای رخ خندان تو مایه صد گلستان
- دیوان شمس/ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر
- دیوان شمس/ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها
- دیوان شمس/ای روترش به پیشم بد گفته‌ای مرا پس
- دیوان شمس/ای روز مبارک و خجسته
- دیوان شمس/ای روی مه تو شاد خندان
- دیوان شمس/ای ز بگه خاسته سر مست مست
- دیوان شمس/ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را
- دیوان شمس/ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته
- دیوان شمس/ای ز گلزار جمالت یاسمین پا کوفته
- دیوان شمس/ای زده مطرب غمت در دل ما ترانه‌ای
- دیوان شمس/ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
- دیوان شمس/ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم
- دیوان شمس/ای ساقی و دستگیر مستان
- دیوان شمس/ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای
- دیوان شمس/ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
- دیوان شمس/ای سر مردان برگو برگو
- دیوان شمس/ای سرده صد سودا دستار چنین می کن
- دیوان شمس/ای سرو و گل بستان بنگر به تهی دستان
- دیوان شمس/ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش
- دیوان شمس/ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین
- دیوان شمس/ای سوخته یوسف در آتش یعقوبی
- دیوان شمس/ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
- دیوان شمس/ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا
- دیوان شمس/ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی
- دیوان شمس/ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی
- دیوان شمس/ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما
- دیوان شمس/ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی
- دیوان شمس/ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر
- دیوان شمس/ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش
- دیوان شمس/ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من
- دیوان شمس/ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
- دیوان شمس/ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او
- دیوان شمس/ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
- دیوان شمس/ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار
- دیوان شمس/ای صد هزار خرمن‌ها را بسوخته
- دیوان شمس/ای صنم گلزاری چند مرا آزاری
- دیوان شمس/ای صورت روحانی امروز چه آوردی
- دیوان شمس/ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها
- دیوان شمس/ای طربناکان ز مطرب التماس می‌کنید
- دیوان شمس/ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
- دیوان شمس/ای ظریف جهان سلام علیک
- دیوان شمس/ای عارف خوش کلام برگو
- دیوان شمس/ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
- دیوان شمس/ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام
- دیوان شمس/ای عربده کرده دوش با من
- دیوان شمس/ای عشق پرده در که تو در زیر چادری
- دیوان شمس/ای عشق که جمله از تو شادند
- دیوان شمس/ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم
- دیوان شمس/ای غایب از این محضر از مات سلام الله
- دیوان شمس/ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست
- دیوان شمس/ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
- دیوان شمس/ای قاعده مستان در همدگر افتادن
- دیوان شمس/ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
- دیوان شمس/ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد
- دیوان شمس/ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی
- دیوان شمس/ای مبارک ز تو صبوح و صباح
- دیوان شمس/ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی
- دیوان شمس/ای محو راه گشته از محو هم سفر کن
- دیوان شمس/ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر
- دیوان شمس/ای مرده‌ای که در تو ز جان هیچ بوی نیست
- دیوان شمس/ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
- دیوان شمس/ای مست ماه روی تو استاره و گردون خوش
- دیوان شمس/ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم
- دیوان شمس/ای مطرب جان چو دف به دست آمد
- دیوان شمس/ای مطرب دل برای یاری را
- دیوان شمس/ای مهی کاندر نکویی از صفت افزوده‌ای
- دیوان شمس/ای مونس و غمگسار عاشق
- دیوان شمس/ای میرآب بگشا آن چشمه روان را
- دیوان شمس/ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
- دیوان شمس/ای نای بس خوش است کز اسرار آگهی
- دیوان شمس/ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی
- دیوان شمس/ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم
- دیوان شمس/ای نهاده بر سر زانو تو سر
- دیوان شمس/ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
- دیوان شمس/ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را
- دیوان شمس/ای هفت دریا گوهر عطا کن
- دیوان شمس/ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را
- دیوان شمس/ای همه منزل شده از تو ره بی‌رهه
- دیوان شمس/ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون
- دیوان شمس/ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما
- دیوان شمس/ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا
- دیوان شمس/ای وصل تو آب زندگانی
- دیوان شمس/ای وصل تو اصل شادمانی
- دیوان شمس/ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم
- دیوان شمس/ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین
- دیوان شمس/ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست
- دیوان شمس/ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی
- دیوان شمس/ای کاشکی تو خویش زمانی بدانیی
- دیوان شمس/ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم
- دیوان شمس/ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی
- دیوان شمس/ای کرده میان سینه غارت
- دیوان شمس/ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو
- دیوان شمس/ای کز تو همه جفا وفا شد
- دیوان شمس/ای که ازین تنگ قفص می‌پری
- دیوان شمس/ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای
- دیوان شمس/ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
- دیوان شمس/ای که تو از عالم ما می‌روی
- دیوان شمس/ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
- دیوان شمس/ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی
- دیوان شمس/ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست
- دیوان شمس/ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود
- دیوان شمس/ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی
- دیوان شمس/ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی
- دیوان شمس/ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته
- دیوان شمس/ای گزیده یار چونت یافتم
- دیوان شمس/ای گشته دلت چو سنگ خاره
- دیوان شمس/ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا
- دیوان شمس/ای گل تو را اگر چه رخسار نازکست
- دیوان شمس/ای یار شگرف در همه کار
- دیوان شمس/ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
- دیوان شمس/ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما
- دیوان شمس/ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن
- دیوان شمس/ای یار یگانه چند خسبی
- دیوان شمس/ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
- دیوان شمس/ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما
- دیوان شمس/ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی
- دیوان شمس/ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش
- دیوان شمس/ایا بدر الدجی بل انت احسن
- دیوان شمس/ایا خورشید بر گردون سواره
- دیوان شمس/ایا ساقی توی قاضی حاجات
- دیوان شمس/ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد
- دیوان شمس/ایا ملتقی العیش کم تبعدی
- دیوان شمس/ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری
- دیوان شمس/ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
- دیوان شمس/ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک
- دیوان شمس/ایا گم گشتگان راه و بیراه
- دیوان شمس/ایا یاری که در تو ناپدیدم
- دیوان شمس/ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد
- دیوان شمس/این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام
- دیوان شمس/این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل
- دیوان شمس/این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست
- دیوان شمس/این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه می‌شود
- دیوان شمس/این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم
- دیوان شمس/این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست
- دیوان شمس/این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد
- دیوان شمس/این عشق گردان کو به کو بر سر نهاده طبله‌ای
- دیوان شمس/این چنین پابند جان میدان کیست
- دیوان شمس/این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی
- دیوان شمس/این چه کژطبعی بود که صد هزاران غم خوریم
- دیوان شمس/این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید
- دیوان شمس/این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
- دیوان شمس/این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده
- دیوان شمس/این کیست چنین مست ز خمار رسیده
- دیوان شمس/اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
- دیوان شمس/اینک آن مرغان که ایشان بیضه‌ها زرین کنند
- دیوان شمس/ایه یا اهل الفرادیس اقرا منشورنا
- دیوان شمس/ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من
- دیوان شمس/ایها العشاق آتش گشته چون استاره‌ایم
- دیوان شمس/با آن که می‌رسانی آن باده بقا را
- دیوان شمس/با این همه مهر و مهربانی
- دیوان شمس/با تلخی معزولی میری بنمی ارزد
- دیوان شمس/با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا
- دیوان شمس/با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی
- دیوان شمس/با دل گفتم چرا چنینی
- دیوان شمس/با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم
- دیوان شمس/با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به
- دیوان شمس/با صد هزار دستان آمد خیال یاری
- دیوان شمس/با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
- دیوان شمس/با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا
- دیوان شمس/با من صنما دل یک دله کن
- دیوان شمس/با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی
- دیوان شمس/با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست
- دیوان شمس/با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا
- دیوان شمس/با یار بساز تا توانی
- دیوان شمس/باد بین اندر سرم از باده‌ای
- دیوان شمس/بادا مبارک در جهان سور و عروسی‌های ما
- دیوان شمس/بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت
- دیوان شمس/باده بده باد مده وز خودمان یاد مده
- دیوان شمس/باده ده آن یار قدح باره را
- دیوان شمس/باده ده ای ساقی جان باده بی‌درد و دغل
- دیوان شمس/باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف
- دیوان شمس/بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد
- دیوان شمس/بار دگر آن آب به دولاب درآمد
- دیوان شمس/بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت
- دیوان شمس/بار دگر آن مست به بازار درآمد
- دیوان شمس/بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم
- دیوان شمس/بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم
- دیوان شمس/بار دیگر عزم رفتن کرده‌ای
- دیوان شمس/بار دیگر یار ما هنباز کرد
- دیوان شمس/بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی
- دیوان شمس/باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
- دیوان شمس/باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
- دیوان شمس/باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا
- دیوان شمس/باز به بط گفت که صحرا خوشست
- دیوان شمس/باز در اسرار روم جانب آن یار روم
- دیوان شمس/باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
- دیوان شمس/باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش
- دیوان شمس/باز درآمد ز راه فتنه برانگیز من
- دیوان شمس/باز درآمد طبیب از در ایوب خویش
- دیوان شمس/باز درآمد طبیب از در رنجور خویش
- دیوان شمس/باز شد در عاشقی بابی دگر
- دیوان شمس/باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش
- دیوان شمس/باز چه شد تو را دلا باز چه مکر اندری
- دیوان شمس/باز چون گل سوی گلشن می‌روی
- دیوان شمس/بازآمد آستین فشانان
- دیوان شمس/بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده
- دیوان شمس/بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب
- دیوان شمس/بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
- دیوان شمس/بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
- دیوان شمس/بازرسید آن بت زیبای من
- دیوان شمس/بازرهان خلق را از سر و از سرکشی
- دیوان شمس/بانگ برآمد ز خرابات من
- دیوان شمس/بانگ تسبیح بشنو از بالا
- دیوان شمس/بانگ زدم من که دل مست کجا می‌رود
- دیوان شمس/بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل
- دیوان شمس/بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای
- دیوان شمس/باوفا یارا جفا آموختی
- دیوان شمس/ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
- دیوان شمس/ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی
- دیوان شمس/ببست خواب مرا جاودانه دلداری
- دیوان شمس/ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر
- دیوان شمس/ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
- دیوان شمس/بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم
- دیوان شمس/بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی
- دیوان شمس/بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد
- دیوان شمس/بجه بجه ز جهان تا شه جهان باشی
- دیوان شمس/بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم
- دیوان شمس/بحر ما را کنار بایستی
- دیوان شمس/بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن
- دیوان شمس/بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست
- دیوان شمس/بخوردم از کف دلبر شرابی
- دیوان شمس/بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت
- دیوان شمس/بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
- دیوان شمس/بده آن باده به ما باده به ما اولیتر
- دیوان شمس/بده آن باده جانی که چنانیم همه
- دیوان شمس/بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم
- دیوان شمس/بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
- دیوان شمس/بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی
- دیوان شمس/بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
- دیوان شمس/بده یک جام ای پیر خرابات
- دیوان شمس/بر آستانه اسرار آسمان نرسد
- دیوان شمس/بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
- دیوان شمس/بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر
- دیوان شمس/بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
- دیوان شمس/بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست
- دیوان شمس/بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش
- دیوان شمس/بر منبرست این دم مذکر مذکر
- دیوان شمس/بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
- دیوان شمس/بر چشمه ضمیرت کرد آن پری وثاقی
- دیوان شمس/بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من
- دیوان شمس/بر یکی بوسه حقستت که چنان می‌لرزی
- دیوان شمس/برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری
- دیوان شمس/برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید
- دیوان شمس/برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
- دیوان شمس/برات عاشق نو کن رسید روز برات
- دیوان شمس/برای تو فدا کردیم جان‌ها
- دیوان شمس/برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز
- دیوان شمس/برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده
- دیوان شمس/برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
- دیوان شمس/برجه که بهار زد صلایی
- دیوان شمس/برخیز ز خواب و ساز کن چنگ
- دیوان شمس/برخیز و صبوح را برانگیز
- دیوان شمس/برخیز و صبوح را برنجان
- دیوان شمس/برخیز و صبوح را بیارا
- دیوان شمس/برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری
- دیوان شمس/برست جان و دلم از خودی و از هستی
- دیوان شمس/برفت یار من و یادگار ماند مرا
- دیوان شمس/برفتم دی به پیشش سخت پرجوش
- دیوان شمس/برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید
- دیوان شمس/برنشین ای عزم و منشین ای امید
- دیوان شمس/برو ای دل به سوی دلبر من
- دیوان شمس/برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای
- دیوان شمس/برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
- دیوان شمس/برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید
- دیوان شمس/برون کن سر که جان سرخوشانی
- دیوان شمس/بروید ای حریفان بکشید یار ما را
- دیوان شمس/برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
- دیوان شمس/بریده شد از این جوی جهان آب
- دیوان شمس/بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم
- دیوان شمس/بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم
- دیوان شمس/بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم
- دیوان شمس/بس که می‌انگیخت آن مه شور و شر
- دیوان شمس/بستان قدح از دستم ای مست که من مستم
- دیوان شمس/بستگی این سماع هست ز بیگانه‌ای
- دیوان شمس/بسوزانیم سودا و جنون را
- دیوان شمس/بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم
- دیوان شمس/بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان
- دیوان شمس/بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر
- دیوان شمس/بشنیده بدم که جان جانی
- دیوان شمس/بشکسته سر خلقی سر بسته که رنجورم
- دیوان شمس/بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها
- دیوان شمس/بشکن قدح باده که امروز چنانیم
- دیوان شمس/بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
- دیوان شمس/بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان
- دیوان شمس/بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل
- دیوان شمس/بلبل نگر که جانب گلزار می‌رود
- دیوان شمس/بلندتر شده‌ست آفتاب انسانی
- دیوان شمس/بمشو همره مرغان که چنین بی‌پر و بالی
- دیوان شمس/بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
- دیوان شمس/بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
- دیوان شمس/بنشسته‌ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا
- دیوان شمس/بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
- دیوان شمس/بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم
- دیوان شمس/به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز
- دیوان شمس/به باغ آییم فردا جمله یاران
- دیوان شمس/به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید
- دیوان شمس/به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید
- دیوان شمس/به بخت و طالع ما ای افندی
- دیوان شمس/به برج دل رسیدی بیست این جا
- دیوان شمس/به تن این جا به باطن در چه کاری
- دیوان شمس/به جان تو پس گردن نخاری
- دیوان شمس/به جان تو که بگویی وطن کجا داری
- دیوان شمس/به جان تو که مرو از میان کار مخسب
- دیوان شمس/به جان جمله مستان که مستم
- دیوان شمس/به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام
- دیوان شمس/به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا
- دیوان شمس/به حارسان نکوروی من خطاب کنید
- دیوان شمس/به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
- دیوان شمس/به حریفان بنشین خواب مرو
- دیوان شمس/به حسن تو نباشد یار دیگر
- دیوان شمس/به حق آن که در این دل بجز ولای تو نیست
- دیوان شمس/به حق روی تو که من چنین رویی ندیدستم
- دیوان شمس/به حق چشم خمار لطیف تابانت
- دیوان شمس/به خانه خانه می‌آرد چو بیذق شاه جان ما را
نمایش (۵۰۰تای قبلی | ۵۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)