دیوان شمس/امروز مرده بین که چه سان زنده میشود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (امروز مرده بین که چه سان زنده میشود) از مولوی |
' |
امروز مرده بین که چه سان زنده میشود | آزاد سرو بین که چه سان بنده میشود | |
پوسیده استخوان و کفنهای مرده بین | کز روح و علم و عشق چه آکنده میشود | |
آن حلق و آن دهان که دریدست در لحد | چون عندلیب مست چه گوینده میشود | |
آن جان به شیشهای که ز سوزن همیگریخت | جان را به تیغ عشق فروشنده میشود | |
بسیار دیدهای که بجوشد ز سنگ آب | از شهد شیر بین که چه جوشنده میشود | |
امروز کعبه بین که روان شد به سوی حاج | کز وی هزار قافله فرخنده میشود | |
امروز غوره بین که شکر بست از نشاط | امروز شوره بین که چه روینده میشود | |
میخند ای زمین که بزادی خلیفهای | کز وی کلوخ و سنگ تو جنبنده می شود | |
غم مرد و گریه رفت بقای من و تو باد | هر جا که گریه ایست کنون خنده میشود | |
آن گلشنی شکفت که از فر بوی او | بی داس و تیش خار تو برکنده میشود | |
پاینده گشت خضر که آب حیات دید | پاینده گشت و دید که پاینده میشود | |
پاینده عمر باد روان لطیف ما | جان را بقاست تن چو قبا ژنده میشود | |
خاموش و خوش بخسپ در این خرمن شکر | زیرا شکر به گفت پراکنده میشود | |
من خامشم ولیک ز هیهای طوطیان | هم نیشکر ز لطف خروشنده میشود |