دیوان شمس/ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا) از مولوی |
' |
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا | در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا | |
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو | ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا | |
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت | چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا | |
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو | غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا | |
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جانها | تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما | |
چونک شوی ز روی تو برق جهنده هر دلی | دست به چشم برنهد از پی حفظ دیدهها | |
هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی | از دی این فراق شد حاصل او همه هبا | |
زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان | کی برسد بهار تو تا بنماییش نما | |
بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی | کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا | |
گفت چگونهای از این عارضه گران بگو | کز تنکی ز دیدهها رفت تن تو در خفا | |
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن | صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا |