دیوان شمس/ای برده نماز من ز هنگام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای برده نماز من ز هنگام) از مولوی |
' |
ای برده نماز من ز هنگام | هین وقت نماز شد بیارام | |
ای خورده تو خون صد قلندر | ای بر تو حلال خون بیاشام | |
عشق تو و آنگهی سلامت | ای دشمن ننگ و دشمن نام | |
مستی تو وانگهی سر و پا | دیوانه وانگهی سرانجام | |
یک حرف بپرسمت بگویی | دلسوخته دیده چنین خام | |
پیداست که یار من ملول است | خاموش شدم به کام و ناکام |