دیوان شمس/ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند) از مولوی |
' |
ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند | هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند | |
جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند | جان باقی خوش شاد معطر گیرند | |
بندگانند تو را کز تو تویشان مقصود | پای در راه تو بنهند و کم سر گیرند | |
ترک این شرب بگویند در این روزی چند | عوض شرب فنا شربت کوثر گیرند | |
چون ستاره شب تاریک پی مه گردند | چو مه چارده رخسار منور گیرند | |
گر بمانند یتیم از پدر و مادر خاک | پدر و مادر روحانی دیگر گیرند | |
چون ببینند که تن لقمه گورست یقین | جان و دل زفت کنند و تن لاغر گیرند | |
بس کن این لکلک گفتار رها کن پس از این | تا سخنها همه از جان مطهر گیرند |