دیوان شمس/ای دوش ز دست ما رهیده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای دوش ز دست ما رهیده) از مولوی |
' |
ای دوش ز دست ما رهیده | امشب نرهی به جان و دیده | |
در پنجه ماست دامن تو | ای دست در آستین کشیده | |
حیلت بگذار و آب و روغن | ماییم هریسه رسیده | |
چشم من و چشم تو حریفند | ای چشم ز چشم تو چریده | |
ای داده مرا شراب گلگون | گل از رخ زرد من دمیده | |
زلف چو رسن چو برفشاندی | از عشق چو چنبرم خمیده | |
رفتی و ز چشم من بریدی | خون آید لاشک از بریده | |
بر گرد خیال تو دوانیم | ای بر سر ما غمت دویده | |
بر روزن تو چرا نپرد | مرغی ز قفص به جان رهیده | |
خامش کردم که جمله عیبیم | ای با همه عیبمان خریده |