دیوان شمس/اگر سزای لب تو نبود گفته من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (اگر سزای لب تو نبود گفته من) از مولوی |
' |
اگر سزای لب تو نبود گفته من | برآر سنگ گران و دهان من بشکن | |
چو طفل بیهده گوید نه مادر مشفق | پی ادب لب او را فروبرد سوزن | |
دو صد دهان و جهان از برای عز لبت | بسوز و پاره کن و بردران و برهم زن | |
چو تشنهای دود استاخ بر لب دریا | نه موج تیغ برآرد ببردش گردن | |
غلام سوسنم ایرا که دید گلشن تو | ز شرم نرگس تو ده زبانش شد الکن | |
ولیک من چو دفم چون زنی تو کف بر من | فغان کنم که رخم را بکوب چون هاون | |
مرا ز دست منه تا سماع گرم بود | بکش تو دامن خود از جهان تردامن | |
بلی ز گلشن معنی است چشمها مخمور | ولیک نغمه بلبل خوش است در گلشن | |
اگر تجلی یوسف برهنه خوبتر است | دو چشم باز نگردد مگر به پیراهن | |
اگر چه شعشعه آفتاب جان اصل است | بر آن فلک نرسیدهست آدمی بیتن | |
خمش که گر دهنم مرده شوی بربندد | ز گور من شنوی این نوا پس مردن |