رده:غزلیات حافظ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات حافظ»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۹۷ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ح
- حافظ (غزلیات)/دل من در هوای روی فرخ
- حافظ (غزلیات)/دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
- حافظ (غزلیات)/دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
- حافظ (غزلیات)/دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
- حافظ (غزلیات)/دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
- حافظ (غزلیات)/دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
- حافظ (غزلیات)/دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
- حافظ (غزلیات)/دلم رمیده شد و غافلم من درویش
- حافظ (غزلیات)/دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
- حافظ (غزلیات)/دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
- حافظ (غزلیات)/دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
- حافظ (غزلیات)/دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
- حافظ (غزلیات)/دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
- حافظ (غزلیات)/دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
- حافظ (غزلیات)/دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
- حافظ (غزلیات)/دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
- حافظ (غزلیات)/دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
- حافظ (غزلیات)/دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
- حافظ (غزلیات)/دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
- حافظ (غزلیات)/دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
- حافظ (غزلیات)/دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
- حافظ (غزلیات)/دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
- حافظ (غزلیات)/دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
- حافظ (غزلیات)/دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
- حافظ (غزلیات)/دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
- حافظ (غزلیات)/دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
- حافظ (غزلیات)/دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
- حافظ (غزلیات)/دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
- حافظ (غزلیات)/دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
- حافظ (غزلیات)/دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
- حافظ (غزلیات)/دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
- حافظ (غزلیات)/دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
- حافظ (غزلیات)/دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
- حافظ (غزلیات)/دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
- حافظ (غزلیات)/دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
- حافظ (غزلیات)/راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
- حافظ (غزلیات)/راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
- حافظ (غزلیات)/رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
- حافظ (غزلیات)/رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
- حافظ (غزلیات)/رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
- حافظ (غزلیات)/رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
- حافظ (غزلیات)/رواق منظر چشم من آشیانه توست
- حافظ (غزلیات)/روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
- حافظ (غزلیات)/روز وصل دوستداران یاد باد
- حافظ (غزلیات)/روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
- حافظ (غزلیات)/روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
- حافظ (غزلیات)/روزگاریست که سودای بتان دین من است
- حافظ (غزلیات)/روزگاریست که ما را نگران میداری
- حافظ (غزلیات)/روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
- حافظ (غزلیات)/روشنی طلعت تو ماه ندارد
- حافظ (غزلیات)/روضه خلد برین خلوت درویشان است
- حافظ (غزلیات)/رونق عهد شباب است دگر بستان را
- حافظ (غزلیات)/روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
- حافظ (غزلیات)/روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
- حافظ (غزلیات)/روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
- حافظ (غزلیات)/ز در درآ و شبستان ما منور کن
- حافظ (غزلیات)/ز دست کوته خود زیر بارم
- حافظ (غزلیات)/ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
- حافظ (غزلیات)/ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
- حافظ (غزلیات)/ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
- حافظ (غزلیات)/زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
- حافظ (غزلیات)/زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
- حافظ (غزلیات)/زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
- حافظ (غزلیات)/زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
- حافظ (غزلیات)/زبان خامه ندارد سر بیان فراق
- حافظ (غزلیات)/زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
- حافظ (غزلیات)/زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
- حافظ (غزلیات)/زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
- حافظ (غزلیات)/زهی خجسته زمانی که یار بازآید
- حافظ (غزلیات)/زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
- حافظ (غزلیات)/ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
- حافظ (غزلیات)/ساقی به نور باده برافروز جام ما
- حافظ (غزلیات)/ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
- حافظ (غزلیات)/ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
- حافظ (غزلیات)/ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
- حافظ (غزلیات)/ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
- حافظ (غزلیات)/ساقیا آمدن عید مبارک بادت
- حافظ (غزلیات)/ساقیا برخیز و درده جام را
- حافظ (غزلیات)/ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
- حافظ (غزلیات)/سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
- حافظ (غزلیات)/سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
- حافظ (غزلیات)/سالها پیروی مذهب رندان کردم
- حافظ (غزلیات)/سبت سلمی بصدغیها فادی
- حافظ (غزلیات)/ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
- حافظ (غزلیات)/سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
- حافظ (غزلیات)/سحر بلبل حکایت با صبا کرد
- حافظ (غزلیات)/سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
- حافظ (غزلیات)/سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
- حافظ (غزلیات)/سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
- حافظ (غزلیات)/سحرم دولت بیدار به بالین آمد
- حافظ (غزلیات)/سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
- حافظ (غزلیات)/سحرگاهان که مخمور شبانه
- حافظ (غزلیات)/سحرگه ره روی در سرزمینی
- حافظ (غزلیات)/سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
- حافظ (غزلیات)/سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
- حافظ (غزلیات)/سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
- حافظ (غزلیات)/سلام الله ما کر اللیالی
- حافظ (غزلیات)/سلامی چو بوی خوش آشنایی
- حافظ (غزلیات)/سلیمی منذ حلت بالعراق
- حافظ (غزلیات)/سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
- حافظ (غزلیات)/سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
- حافظ (غزلیات)/سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
- حافظ (غزلیات)/شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
- حافظ (غزلیات)/شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
- حافظ (غزلیات)/شاهدان گر دلبری زین سان کنند
- حافظ (غزلیات)/شب وصل است و طی شد نامه هجر
- حافظ (غزلیات)/شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
- حافظ (غزلیات)/شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
- حافظ (غزلیات)/شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
- حافظ (غزلیات)/شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
- حافظ (غزلیات)/شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
- حافظ (غزلیات)/شممت روح وداد و شمت برق وصال
- حافظ (غزلیات)/شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
- حافظ (غزلیات)/شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
- حافظ (غزلیات)/شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
- حافظ (غزلیات)/صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
- حافظ (غزلیات)/صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
- حافظ (غزلیات)/صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
- حافظ (غزلیات)/صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
- حافظ (غزلیات)/صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
- حافظ (غزلیات)/صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
- حافظ (غزلیات)/صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
- حافظ (غزلیات)/صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
- حافظ (غزلیات)/صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
- حافظ (غزلیات)/صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
- حافظ (غزلیات)/صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
- حافظ (غزلیات)/صلاح کار کجا و من خراب کجا
- حافظ (غزلیات)/صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
- حافظ (غزلیات)/صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
- حافظ (غزلیات)/صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
- حافظ (غزلیات)/صوفی بیا که آینه صافیست جام را
- حافظ (غزلیات)/صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
- حافظ (غزلیات)/صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
- حافظ (غزلیات)/صوفی گلی بچین و مرقع به خار بخش
- حافظ (غزلیات)/طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
- حافظ (غزلیات)/طایر دولت اگر باز گذاری بکند
- حافظ (غزلیات)/طفیل هستی عشقند آدمی و پری
- حافظ (غزلیات)/عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
- حافظ (غزلیات)/عشق تو نهال حیرت آمد
- حافظ (غزلیات)/عقبازی و جوانی و شراب لعل فام
- حافظ (غزلیات)/عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
- حافظ (غزلیات)/عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
- حافظ (غزلیات)/عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
- حافظ (غزلیات)/عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
- حافظ (غزلیات)/عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
- حافظ (غزلیات)/عید است و آخر گل و یاران در انتظار
- حافظ (غزلیات)/عیشم مدام است از لعل دلخواه
- حافظ (غزلیات)/غلام نرگس مست تو تاجدارانند
- حافظ (غزلیات)/غم زمانه که هیچش کران نمیبینم
- حافظ (غزلیات)/فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
- حافظ (غزلیات)/فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
- حافظ (غزلیات)/فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
- حافظ (غزلیات)/فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
- حافظ (غزلیات)/قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
- حافظ (غزلیات)/قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
- حافظ (غزلیات)/لبش میبوسم و در میکشم می
- حافظ (غزلیات)/لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
- حافظ (غزلیات)/ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
- حافظ (غزلیات)/ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
- حافظ (غزلیات)/ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
- حافظ (غزلیات)/ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
- حافظ (غزلیات)/ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
- حافظ (غزلیات)/ما ز یاران چشم یاری داشتیم
- حافظ (غزلیات)/ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
- حافظ (غزلیات)/ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
- حافظ (غزلیات)/ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
- حافظ (غزلیات)/مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
- حافظ (غزلیات)/مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
- حافظ (غزلیات)/مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
- حافظ (غزلیات)/مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
- حافظ (غزلیات)/مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
- حافظ (غزلیات)/مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
- حافظ (غزلیات)/مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
- حافظ (غزلیات)/مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
- حافظ (غزلیات)/مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
- حافظ (غزلیات)/مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
- حافظ (غزلیات)/مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
- حافظ (غزلیات)/مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
- حافظ (غزلیات)/مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
- حافظ (غزلیات)/مسلمانان مرا وقتی دلی بود
- حافظ (غزلیات)/مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
- حافظ (غزلیات)/مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
- حافظ (غزلیات)/معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
- حافظ (غزلیات)/معاشران گره از زلف یار باز کنید
- حافظ (غزلیات)/مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
- حافظ (غزلیات)/من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
- حافظ (غزلیات)/من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
- حافظ (غزلیات)/من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
- حافظ (غزلیات)/من و انکار شراب این چه حکایت باشد
- حافظ (غزلیات)/من که از آتش دل چون خم می در جوشم
- حافظ (غزلیات)/من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
- حافظ (غزلیات)/منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
- حافظ (غزلیات)/منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
- حافظ (غزلیات)/منم که گوشه میخانه خانقاه من است
- حافظ (غزلیات)/مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
- حافظ (غزلیات)/مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
- حافظ (غزلیات)/می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
- حافظ (غزلیات)/میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
- حافظ (غزلیات)/میدمد صبح و کله بست سحاب
- حافظ (غزلیات)/میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان