حافظ (غزلیات)/من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم) از حافظ |
' |
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم | صدبار توبه کردم و دیگر نمیکنم | |
باغ بهشت و سایه طوبیٰ و قصر و حور | با خاکِ کوی دوست برابر نمیکنم | |
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است | گفتم کنایتی و مکرّر نمیکنم | |
هرگز نمیشود ز سرّ خود خبر مرا | تا در میان میکده سَر بر نمیکنم | |
ناصح به طنز گفت: «حرام است؛ مِی مخور!» | گفتم: «بهچَشم؛ گوش به هر خر نمیكنم!» | |
شيخم به طعن گفت که «رو ترک عشق کن» | «محتاج جنگ نیست؛ برادر، نمیکنم!» | |
این تقویام تمام که با شاهدان شهر | ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم | |
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است | من ترک خاکبوسیِ این در نمیکنم |