حافظ (غزلیات)/زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست) از حافظ |
' |
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست | در حق ما هر چه گوید جای هیچ اِکراه نیست | |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست | در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست | |
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند | عرصهٔ شطرنج رندان را مجال شاه نیست | |
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش؟ | زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست | |
این چه استغناست یا رب؛ وین چه قادر حکمت است؟ | کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست! | |
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب | کاندر این طُغرا نشان حَسبه لله نیست | |
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو | کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست | |
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بُوَد | خودفروشان را به کویِ مِی فروشان راه نیست | |
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست | ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست | |
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است | ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست | |
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مَشربیست | عاشق دُردیکِش اندر بند مال و جاه نیست |