حافظ (غزلیات)/شاهدان گر دلبری زین سان کنند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (شاهدان گر دلبری زین سان کنند) از حافظ |
' |
شاهدان گر دلبری زین سان کنند | زاهدان را رخنه در ایمان کنند | |
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد | گلرخانش دیده نرگسدان کنند | |
ای جوان سروقد گویی ببر | پیش از آن کز قامتت چوگان کنند | |
عاشقان را بر سر خود حکم نیست | هر چه فرمان تو باشد آن کنند | |
پیش چشمم کمتر است از قطرهای | این حکایتها که از طوفان کنند | |
یار ما چون گیرد آغاز سماع | قدسیان بر عرش دست افشان کنند | |
مردم چشمم به خون آغشته شد | در کجا این ظلم بر انسان کنند | |
خوش برآ با غصهای دل کاهل راز | عیش خوش در بوته هجران کنند | |
سر مکش حافظ ز آه نیم شب | تا چو صبحت آینه رخشان کنند |