حافظ (غزلیات)/سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش) از حافظ |
' |
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش | که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش | |
شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند | هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش | |
به صوت چنگ بگوییم آن حکایتها | که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش | |
شراب خانگی ترس محتسب خورده | به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش | |
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند | امام شهر که سجاده میکشید به دوش | |
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات | مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش | |
محل نور تجلیست رای انور شاه | چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش | |
بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر | که هست گوش دلش محرم پیام سروش | |
رموز مصلحت ملک خسروان دانند | گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش |