حافظ (غزلیات)/سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (سالها دفتر ما در گرو صهبا بود) از حافظ |
' |
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود | رونق میکده از درس و دعای ما بود | |
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان | هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود | |
دفتر دانش ما جمله بشویید به می | که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود | |
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل | کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود | |
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد | و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود | |
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت | که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود | |
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی | بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود | |
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان | رخصت خبث نداد ار نه حکایتها بود | |
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد | کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود |