حافظ (غزلیات)/فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش) از حافظ |
' |
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش | گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش | |
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند | خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش | |
جای آن است که خون موج زند در دل لعل | زین تغابن که خزف میشکند بازارش | |
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود | این همه قول و غزل تعبیه در منقارش | |
ای که در کوچه معشوقه ما میگذری | بر حذر باش که سر میشکند دیوارش | |
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست | هر کجا هست خدایا به سلامت دارش | |
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل | جانب عشق عزیز است فرومگذارش | |
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه | به دو جام دگر آشفته شود دستارش | |
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود | نازپرورد وصال است مجو آزارش |
***