حافظ (غزلیات)/ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ما درس سحر در ره میخانه نهادیم) از حافظ |
' |
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم | محصول دعا در ره جانانه نهادیم | |
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش | این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم | |
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد | تا روی در این منزل ویرانه نهادیم | |
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را | مهر لب او بر در این خانه نهادیم | |
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود | بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم | |
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر | جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم | |
المنه لله که چو ما بیدل و دین بود | آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم | |
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ | یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم |