حافظ (غزلیات)/ما ز یاران چشم یاری داشتیم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (ما ز یاران چشم یاری داشتیم)
از حافظ
'


ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آن چه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما ندانستیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا ما محصل بر کسی نگماشتیم