رده:دیوان شمس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «دیوان شمس»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۱٬۰۱۷ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)د
- دیوان شمس/ترکبن طبقا عن طبق مولائی
- دیوان شمس/تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
- دیوان شمس/تلخی نکند شیرین ذقنم
- دیوان شمس/تو آن ماهی که در گردون نگنجی
- دیوان شمس/تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی
- دیوان شمس/تو جانا بیوصالش در چه کاری
- دیوان شمس/تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری
- دیوان شمس/تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
- دیوان شمس/تو عاشقی چه کسی از کجا رسیدستی
- دیوان شمس/تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری
- دیوان شمس/تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
- دیوان شمس/تو نقد قلب را از زر برون کن
- دیوان شمس/تو هر جزو جهان را بر گذر بین
- دیوان شمس/تو چرا جمله نبات و شکری
- دیوان شمس/تو چنین نبودی تو چنین چرایی
- دیوان شمس/تو کمترخوارهای هشیار میرو
- دیوان شمس/تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی
- دیوان شمس/توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین
- دیوان شمس/تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی
- دیوان شمس/جان جانی و جان صد جانی
- دیوان شمس/جان خاک آن مهی که خداش است مشتری
- دیوان شمس/جان من جان تو جانت جان من
- دیوان شمس/جان منست او هی مزنیدش
- دیوان شمس/جان منی جان منی جان من
- دیوان شمس/جان و جهان میروی جان و جهان میبری
- دیوان شمس/جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
- دیوان شمس/جانا بیار باده و بختم بلند کن
- دیوان شمس/جانا بیار باده و بختم تمام کن
- دیوان شمس/جانا نظری فرما چون جان نظرهایی
- دیوان شمس/جای دگر بودهای زانک تهی رودهای
- دیوان شمس/جستهاند دیوانگان از سلسله
- دیوان شمس/جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو
- دیوان شمس/جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان
- دیوان شمس/جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری
- دیوان شمس/جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن
- دیوان شمس/جهان را بدیدم وفایی ندارد
- دیوان شمس/حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری
- دیوان شمس/حد البشیر بشاره یا جار
- دیوان شمس/حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا
- دیوان شمس/حدی نداری در خوش لقایی
- دیوان شمس/حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
- دیوان شمس/خبری است نورسیده تو مگر خبر نداری
- دیوان شمس/خدایا مطربان را انگبین ده
- دیوان شمس/خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا
- دیوان شمس/خرامان می روی در دل چراغ افروز جان و تن
- دیوان شمس/خسروانی که فتنهای چینید
- دیوان شمس/خشم مرو خواجه! پشیمان شوی
- دیوان شمس/خضری به میان سینه داری
- دیوان شمس/خنبهای لایزالی جوش باد
- دیوان شمس/خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او
- دیوان شمس/خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری
- دیوان شمس/خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
- دیوان شمس/خواجه غلط کردهای در روش یار من
- دیوان شمس/خواهم که روم زین جا پایم بگرفتستی
- دیوان شمس/خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
- دیوان شمس/خوشدلم از یار همچنانک تو دیدی
- دیوان شمس/خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
- دیوان شمس/خیز تا فتنهای برانگیزیم
- دیوان شمس/داد دهی ساغر و پیمانه را
- دیوان شمس/دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه
- دیوان شمس/در بگشا کمد خامی دگر
- دیوان شمس/در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را
- دیوان شمس/در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو
- دیوان شمس/در خون دلم رسید فتوی
- دیوان شمس/در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری
- دیوان شمس/در دلت چیست عجب که چو شکر میخندی
- دیوان شمس/در دو چشم من نشین ای آن که از من منتری
- دیوان شمس/در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی
- دیوان شمس/در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین
- دیوان شمس/در ستایشهای شمس الدین نباشم مفتتن
- دیوان شمس/در سفر هوای تو بیخبرم به جان تو
- دیوان شمس/در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی
- دیوان شمس/در شهر شما یکی نگاریست
- دیوان شمس/در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
- دیوان شمس/در عشق قدیم سال خوردیم
- دیوان شمس/در غم یار یار بایستی
- دیوان شمس/در غم یار، یار بایستی
- دیوان شمس/در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی
- دیوان شمس/در فنای محض افشانند مردان آستی
- دیوان شمس/در لطف اگر بروی شاه همه چمنی
- دیوان شمس/در میان جان نشین کامروز جان دیگری
- دیوان شمس/در میان ظلمت جان تو نور چیست آن
- دیوان شمس/در میان عاشقان عاقل مبا
- دیوان شمس/در وصالت چرا بیاموزم
- دیوان شمس/در پرده دل بنگر صد دختر آبستان
- دیوان شمس/در کوی کی میگردی ای خواجه چه میخواهی
- دیوان شمس/در گذر آمد خیالش گفت جان این است او
- دیوان شمس/درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر
- دیوان شمس/درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
- دیوان شمس/درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی
- دیوان شمس/دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان
- دیوان شمس/دریغا کز میان ای یار رفتی
- دیوان شمس/دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زادهای
- دیوان شمس/دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
- دیوان شمس/دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
- دیوان شمس/دست من گیر ای پسر خوش نیستم
- دیوان شمس/دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
- دیوان شمس/دل دی خراب و مست و خوش هر سو همیافتاد از او
- دیوان شمس/دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد
- دیوان شمس/دل پردرد من امشب بنوشیدهست یک دردی
- دیوان شمس/دلا رو رو همان خون شو که بودی
- دیوان شمس/دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
- دیوان شمس/دلا همای وصالی بپر چرا نپری
- دیوان شمس/دلاراما چنین زیبا چرایی
- دیوان شمس/دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن
- دیوان شمس/دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری
- دیوان شمس/دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم
- دیوان شمس/دهم
- دیوان شمس/دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم
- دیوان شمس/دوازدهم
- دیوان شمس/دوش خوابی دیدهام خود عاشقان را خواب کو
- دیوان شمس/دوش می گفت جانم کی سپهر معظم
- دیوان شمس/دوش همه شب دوش همه شب
- دیوان شمس/دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن
- دیوان شمس/دوم
- دیوان شمس/دگرباره شه ساقی رسیدی
- دیوان شمس/دیدم رخ ترسا را با ما چو گل اشکفته
- دیوان شمس/دیدم رخ خوب گلشنی را
- دیوان شمس/دیر آمدهای مرو شتابان
- دیوان شمس/راز چون با من نگوید یار من
- دیوان شمس/ربود عقل و دلم را جمال آن عربی
- دیوان شمس/رجب بیرون شد و شعبان درآمد
- دیوان شمس/رخ نفسی بر رخ این مست نه
- دیوان شمس/رضیت بما قسمالله لی
- دیوان شمس/رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو
- دیوان شمس/رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم
- دیوان شمس/رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی
- دیوان شمس/رو رو که از این جهان گذشتی
- دیوان شمس/رو رو که نهای عاشق ای زلفک و ای خالک
- دیوان شمس/رو، مسلم تراست بیکاری
- دیوان شمس/روح زیتونیست عاشق نار را
- دیوان شمس/روز ار دو هزار بار میآیی
- دیوان شمس/روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن
- دیوان شمس/روز شادی است بیا تا همگان یار شویم
- دیوان شمس/روزم به عیادت شب آمد
- دیوان شمس/روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده
- دیوان شمس/روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن
- دیوان شمس/رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا
- دیوان شمس/ز آفتاب سعادت مرا شراباتست
- دیوان شمس/ز اول بامداد سر مستی
- دیوان شمس/ز بامداد درآورد دلبرم جامی
- دیوان شمس/ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی
- دیوان شمس/ز شمس دین طرب نوبهار بازآید
- دیوان شمس/ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی
- دیوان شمس/ز غم تو زار زارم هله تا تو شاد باشی
- دیوان شمس/ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی
- دیوان شمس/ز لقمهای که بشد دیده تو را پرده
- دیوان شمس/ز ما برگشتی و با گل فتادی
- دیوان شمس/ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو
- دیوان شمس/ز مهجوران نمیجویی نشانی
- دیوان شمس/ز همراهان جدایی مصلحت نیست
- دیوان شمس/زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی
- دیوان شمس/زان خاک تو شدم تا بر من گهر بباری
- دیوان شمس/زندگانی صدر عالی باد
- دیوان شمس/زنهار مرا مگو که پیرم
- دیوان شمس/زهی چشم مرا حاصل شده آیین خون ریزی
- دیوان شمس/ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو
- دیوان شمس/ساقی برخیز کان مه آمد
- دیوان شمس/ساقی بیار باده سغراق ده منی
- دیوان شمس/ساقی تو شراب لامکان را
- دیوان شمس/ساقی ز پی عشق روان است روانم
- دیوان شمس/ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده
- دیوان شمس/ساقی من خیزد بیگفت من
- دیوان شمس/ساقیا باده چون نار بیار
- دیوان شمس/ساقیا ساقیا روا داری
- دیوان شمس/ساقیان سرمست در کار آمدند
- دیوان شمس/سالی دارم ای خواجه خدایی
- دیوان شمس/سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری
- دیوان شمس/سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی
- دیوان شمس/سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری
- دیوان شمس/سر نهاده بر قدمهای بت چین نیستی
- دیوان شمس/سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او
- دیوان شمس/سراندازان همیآیی ز راه سینه در دیده
- دیوان شمس/سراندازان همیآیی نگارین جگرخواره
- دیوان شمس/سرکه هفت ساله را از لب او حلاوتی
- دیوان شمس/سلام علیک ای مقصود هستی
- دیوان شمس/سلطان منی سلطان منی
- دیوان شمس/سلیمانا بیار انگشتری را
- دیوان شمس/سماع آرام جان زندگانیست
- دیوان شمس/سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام
- دیوان شمس/سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو
- دیوان شمس/سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی
- دیوان شمس/سوم
- دیوان شمس/سوگند خوردهای که از این پس جفا کنی
- دیوان شمس/سی و یکم
- دیوان شمس/سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی
- دیوان شمس/سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من
- دیوان شمس/سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه من
- دیوان شمس/سیر گشتم ز نازهای خسان
- دیوان شمس/سیزدهم
- دیوان شمس/سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری
- دیوان شمس/سیام
- دیوان شمس/سیو دوم
- دیوان شمس/سیونهم
- دیوان شمس/سیوهشتم
- دیوان شمس/سیوچهارم
- دیوان شمس/سیپنجم
- دیوان شمس/شانزدهم
- دیوان شمس/شب دوشینه ما بیدار بودیم
- دیوان شمس/شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو