دیوان شمس/سلیمانا بیار انگشتری را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (سلیمانا بیار انگشتری را) از مولوی |
' |
سلیمانا بیار انگشتری را | مطیع و بنده کن دیو و پری را | |
برآر آواز ردوها علی | منور کن سرای شش دری را | |
برآوردن ز مغرب آفتابی | مسلم شد ضمیر آن سری را | |
بدین سان مهتری یابد هر آن کس | که بهر حق گذارد مهتری را | |
بنه بر خوان جفان کالجوابی | مکرم کن نیاز مشتری را | |
به کاسی کاسه سر را طرب ده | تو کن مخمور چشم عبهری را | |
ز صورتهای غیبی پرده بردار | کسادی ده نقوش آزری را | |
ز چاه و آب چه رنجور گشتیم | روان کن چشمههای کوثری را | |
دلا در بزم شاهنشاه دررو | پذیرا شو شراب احمری را | |
زر و زن را به جان مپرست زیرا | بر این دو دوخت یزدان کافری را | |
جهاد نفس کن زیرا که اجری | برای این دهد شه لشکری را | |
دل سیمین بری کز عشق رویش | ز حیرت گم کند زر هم زری را | |
بدان دریادلی کز جوش و نوشش | به دست آورد گوهر گوهری را | |
که باقی غزل را تو بگویی | به رشک آری تو سحر سامری را | |
خمش کردم که پایم گل فرورفت | تو بگشا پر نطق جعفری را |