دیوان شمس/جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری)
از مولوی
'


جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری
آنک نجوشد او به خود جوش تو را تبه کند و آنک ندارد آذری ناید از او برادری
فربهیش به دست جو غره مشو به پشم او آن سر و سبلتش مبین جان وی است لاغری
گر خوشی است این نوا برجه و گرم پیش آ سر تو چنین چنین مکن مشنو سست و سرسری