صفحه‌های رده‌بندی‌نشده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نمایش در پائین تا ۵۰۰ نتیجه در محدودهٔ #۱٬۰۰۱ تا #۱٬۵۰۰.
نمایش (۵۰۰تای قبلی | ۵۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- دیوان شمس/به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت
- دیوان شمس/به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
- دیوان شمس/به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی
- دیوان شمس/به خدمت لبت آمد به انتجاع شکر
- دیوان شمس/به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی
- دیوان شمس/به دغل کی بگزیند دل یارم یاری
- دیوان شمس/به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
- دیوان شمس/به روح‌های مقدس ز من سلام برید
- دیوان شمس/به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
- دیوان شمس/به ساقی درنگر در مست منگر
- دیوان شمس/به شاه نهانی رسیدی که نوشت
- دیوان شمس/به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش
- دیوان شمس/به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا
- دیوان شمس/به صلح آمد آن ترک تند عربده کن
- دیوان شمس/به صورت یار من چون خشمگین شد
- دیوان شمس/به غم فرونروم باز سوی یار روم
- دیوان شمس/به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو
- دیوان شمس/به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه
- دیوان شمس/به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
- دیوان شمس/به من نگر که بجز من به هر کی درنگری
- دیوان شمس/به من نگر که منم مونس تو اندر گور
- دیوان شمس/به میان دل خیال مه دلگشا درآمد
- دیوان شمس/به پیش باد تو ما همچو گردیم
- دیوان شمس/به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود
- دیوان شمس/به کوی عشق تو من نامدم که بازروم
- دیوان شمس/به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می دانم
- دیوان شمس/به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل
- دیوان شمس/به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
- دیوان شمس/به یارکان صفا جز می صفا مدهید
- دیوان شمس/بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
- دیوان شمس/بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
- دیوان شمس/بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
- دیوان شمس/بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور
- دیوان شمس/بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن
- دیوان شمس/بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت
- دیوان شمس/بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو
- دیوان شمس/بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این
- دیوان شمس/بوی آن خوب ختن می آیدم
- دیوان شمس/بوی باغ و گلستان آید همی
- دیوان شمس/بویی ز گردون می‌رسد با پرسش و دلداریی
- دیوان شمس/بویی همی‌آید مرا مانا که باشد یار من
- دیوان شمس/بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا
- دیوان شمس/بکت عینی غداه البین دمعا
- دیوان شمس/بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار
- دیوان شمس/بکشید یار گوشم که تو امشب آن مایی
- دیوان شمس/بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت
- دیوان شمس/بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
- دیوان شمس/بگردان ساقی مه روی جام
- دیوان شمس/بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ
- دیوان شمس/بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
- دیوان شمس/بگشا در بیا درآ که مبا عیش بی‌شما
- دیوان شمس/بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم
- دیوان شمس/بگفتم با دلم آخر قراری
- دیوان شمس/بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم
- دیوان شمس/بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم
- دیوان شمس/بگو ای تازه رو، کم کن ملولی
- دیوان شمس/بگو ای یار همراز این چه شیوه‌ست
- دیوان شمس/بگو به جان مسافر ز رنج‌ها چونی
- دیوان شمس/بگو دل را که گرد غم نگردد
- دیوان شمس/بگویم مثالی از این عشق سوزان
- دیوان شمس/بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد
- دیوان شمس/بی او نتوان رفتن بی‌او نتوان گفتن
- دیوان شمس/بی تو به سر می نشود با دگری می‌نشود
- دیوان شمس/بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
- دیوان شمس/بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
- دیوان شمس/بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری
- دیوان شمس/بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب
- دیوان شمس/بیا امروز ما مهمان میریم
- دیوان شمس/بیا ای آنک بردی تو قرارم
- دیوان شمس/بیا ای آنک سلطان جمالی
- دیوان شمس/بیا ای جان نو داده جهان را
- دیوان شمس/بیا ای رونق گلزار از این سو
- دیوان شمس/بیا ای زیرک و بر گول می‌خند
- دیوان شمس/بیا ای شاه خودکامه نشین بر تخت خودکامی
- دیوان شمس/بیا ای غم که تو بس باوفایی
- دیوان شمس/بیا با تو مرا کارست امروز
- دیوان شمس/بیا با هم سخن از جان بگوییم
- دیوان شمس/بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم
- دیوان شمس/بیا بیا دلدار من دلدار من درآ درآ در کار من در کار من
- دیوان شمس/بیا بیا که تویی جان جان جان سماع
- دیوان شمس/بیا بیا که تویی جان جان سماع
- دیوان شمس/بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف
- دیوان شمس/بیا تا عاشقی از سر بگیریم
- دیوان شمس/بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
- دیوان شمس/بیا جانا که امروز آن مایی
- دیوان شمس/بیا ما چند کس با هم بسازیم
- دیوان شمس/بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم
- دیوان شمس/بیا کامروز شه را ما شکاریم
- دیوان شمس/بیا کامروز ما را روز عیدست
- دیوان شمس/بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند
- دیوان شمس/بیا کز عشق تو دیوانه گشتم
- دیوان شمس/بیا کز غیر تو بیزار گشتم
- دیوان شمس/بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس
- دیوان شمس/بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
- دیوان شمس/بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست
- دیوان شمس/بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا
- دیوان شمس/بیار باده که اندر خمار خمارم
- دیوان شمس/بیار باده که دیر است در خمار توام
- دیوان شمس/بیار ساقی بادت فدا سر و دستار
- دیوان شمس/بیامدیم دگربار چون نسیم بهار
- دیوان شمس/بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
- دیوان شمس/بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم
- دیوان شمس/بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را
- دیوان شمس/بیست و سوم
- دیوان شمس/بیست و هفتم
- دیوان شمس/بیست و پنجم
- دیوان شمس/بیست و یکم
- دیوان شمس/بیش مکن همچنان خانه درآ همچنین
- دیوان شمس/بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند
- دیوان شمس/بیچاره کسی که زر ندارد
- دیوان شمس/بی‌دل شده‌ام بهر دل تو
- دیوان شمس/تا با تو قرین شده‌ست جانم
- دیوان شمس/تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
- دیوان شمس/تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری
- دیوان شمس/تا به شب ای عارف شیرین نوا
- دیوان شمس/تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم
- دیوان شمس/تا دلبر خویش را نبینیم
- دیوان شمس/تا شدستی امیر چوگانی
- دیوان شمس/تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم
- دیوان شمس/تا عشق تو سوخت همچو عودم
- دیوان شمس/تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
- دیوان شمس/تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
- دیوان شمس/تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد
- دیوان شمس/تا نقش خیال دوست با ماست
- دیوان شمس/تا چند از فراق مرا کار بشکنی
- دیوان شمس/تا چند تو پس روی به پیش آ
- دیوان شمس/تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید
- دیوان شمس/تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر
- دیوان شمس/تا چه خیال بسته‌ای ای بت بدگمان من
- دیوان شمس/تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده
- دیوان شمس/تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
- دیوان شمس/تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو
- دیوان شمس/تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم
- دیوان شمس/تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم
- دیوان شمس/تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون
- دیوان شمس/تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار
- دیوان شمس/تازه شد از او باغ و بر من
- دیوان شمس/تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
- دیوان شمس/تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
- دیوان شمس/ترش ترش بنشستی بهانه دربستی
- دیوان شمس/ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم
- دیوان شمس/تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
- دیوان شمس/تشنه خویش کن مده آبم
- دیوان شمس/تعال یا مدد العیش و السرور تعال
- دیوان شمس/تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا
- دیوان شمس/تعالوا کلنا ذا الیوم سکری
- دیوان شمس/تماشا مرو نک تماشا تویی
- دیوان شمس/تمام اوست که فانی شدست آثارش
- دیوان شمس/تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو
- دیوان شمس/تنت زین جهان است و دل زان جهان
- دیوان شمس/تو آب روشنی تو در این آب گل مکن
- دیوان شمس/تو آسمان منی من زمین به حیرانی
- دیوان شمس/تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها
- دیوان شمس/تو بشکن چنگ ما را ای معلا
- دیوان شمس/تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او
- دیوان شمس/تو تا بنشسته‌ای بر دار فانی
- دیوان شمس/تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم
- دیوان شمس/تو جام عشق را بستان و می‌رو
- دیوان شمس/تو جان مایی، ماه سمایی
- دیوان شمس/تو جان و جهانی کریما مرا
- دیوان شمس/تو خدای خویی تو صفات هویی
- دیوان شمس/تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم
- دیوان شمس/تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم
- دیوان شمس/تو دوش رهیدی و شب دوش رهیدی
- دیوان شمس/تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده
- دیوان شمس/تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا
- دیوان شمس/تو را در دلبری دستی تمامست
- دیوان شمس/تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
- دیوان شمس/تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال
- دیوان شمس/تو را پندی دهم ای طالب دین
- دیوان شمس/تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب
- دیوان شمس/تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
- دیوان شمس/تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم
- دیوان شمس/تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری
- دیوان شمس/تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر
- دیوان شمس/تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
- دیوان شمس/تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست
- دیوان شمس/تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری
- دیوان شمس/تو نقشی نقش بندان را چه دانی
- دیوان شمس/تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
- دیوان شمس/تو نور دیده جان یا دو دیده مایی
- دیوان شمس/تو هر روزی از آن پشته برآیی
- دیوان شمس/تو هر چند صدری شه مجلسی
- دیوان شمس/تو چشم شیخ را دیدن میاموز
- دیوان شمس/تو چه دانی که ما چه مرغانیم
- دیوان شمس/تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم
- دیوان شمس/توبه سفر گیرد با پای لنگ
- دیوان شمس/توبه من درست نیست خموش
- دیوان شمس/توبه نکنم هرگز زین جرم که من دارم
- دیوان شمس/توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن
- دیوان شمس/تویی نقشی که جان‌ها برنتابد
- دیوان شمس/تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
- دیوان شمس/جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا
- دیوان شمس/جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر
- دیوان شمس/جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان
- دیوان شمس/جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
- دیوان شمس/جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید
- دیوان شمس/جان آمده در جهان ساده
- دیوان شمس/جان از سفر دراز آمد
- دیوان شمس/جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر
- دیوان شمس/جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی
- دیوان شمس/جان جان مایی، خوشتر از حلوایی
- دیوان شمس/جان جان‌هایی تو جان را برشکن
- دیوان شمس/جان حیوان که ندیده است بجز کاه و عطن
- دیوان شمس/جان خراباتی و عمر بهار
- دیوان شمس/جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت
- دیوان شمس/جان ما را هر نفس بستان نو
- دیوان شمس/جان من و جان تو بستست به همدیگر
- دیوان شمس/جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد
- دیوان شمس/جان و جهان! دوش کجا بوده‌ی
- دیوان شمس/جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود
- دیوان شمس/جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
- دیوان شمس/جان و سر تو که بگو بی‌نفاق
- دیوان شمس/جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید
- دیوان شمس/جانا بیار باده که ایام می‌رود
- دیوان شمس/جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی
- دیوان شمس/جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو
- دیوان شمس/جانا جمال روح بسی خوب و بافرست
- دیوان شمس/جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را
- دیوان شمس/جانا قبول گردان این جست و جوی ما را
- دیوان شمس/جانا نخست ما را مرد مدام گردان
- دیوان شمس/جانم به فدا بادا آن را که نمی‌گویم
- دیوان شمس/جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
- دیوان شمس/جانی که ز نور مصطفی زاد
- دیوان شمس/جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را
- دیوان شمس/جز جانب دل به دل نیاییم
- دیوان شمس/جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم
- دیوان شمس/جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید
- دیوان شمس/جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما
- دیوان شمس/جفا از سر گرفتی یاد می‌دار
- دیوان شمس/جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
- دیوان شمس/جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم
- دیوان شمس/جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو
- دیوان شمس/جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
- دیوان شمس/جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست
- دیوان شمس/جود الشموس علی الوری اشراق
- دیوان شمس/جور و جفا و دوریی کان کنکار می‌کند
- دیوان شمس/حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس
- دیوان شمس/حالت ده و حیرت ده ای مبدع بی‌حالت
- دیوان شمس/حبیب کعبه جانست اگر نمی‌دانید
- دیوان شمس/حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن
- دیوان شمس/حرام گشت از این پس فغان و غمخواری
- دیوان شمس/حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
- دیوان شمس/حسودان را ز غم آزاد کردم
- دیوان شمس/حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
- دیوان شمس/حکم البین بموتی و عمد
- دیوان شمس/حکم نو کن که شاه دورانی
- دیوان شمس/حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
- دیوان شمس/خامشی ناطقی مگر جانی
- دیوان شمس/خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
- دیوان شمس/خانه دل باز کبوتر گرفت
- دیوان شمس/خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست
- دیوان شمس/خبر واده کز این دنیای فانی
- دیوان شمس/خبر کن ای ستاره یار ما را
- دیوان شمس/خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
- دیوان شمس/خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم
- دیوان شمس/خداوند خداوندان اسرار
- دیوان شمس/خداوندا زکات شهریاری
- دیوان شمس/خداوندا مده آن یار را غم
- دیوان شمس/خداوندا چو تو صاحب قران کو
- دیوان شمس/خدایا رحمت خود را به من ده
- دیوان شمس/خدایگان جمال و خلاصه خوبی
- دیوان شمس/خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست
- دیوان شمس/خزان عاشقان را نوبهار او
- دیوان شمس/خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشد
- دیوان شمس/خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد
- دیوان شمس/خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
- دیوان شمس/خلاصه دو جهان است آن پری چهره
- دیوان شمس/خلق را زیر گنبد دوار
- دیوان شمس/خلق می‌جنبند مانا روز شد
- دیوان شمس/خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم
- دیوان شمس/خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات
- دیوان شمس/خنده از لطفت حکایت می‌کند
- دیوان شمس/خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد
- دیوان شمس/خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد
- دیوان شمس/خنک جانی که او یاری پسندد
- دیوان شمس/خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
- دیوان شمس/خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب
- دیوان شمس/خواجه اگر تو همچو ما بیخود و شوخ و مستی
- دیوان شمس/خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
- دیوان شمس/خواجه ترش مرا بگو سرکه به چند می‌دهی
- دیوان شمس/خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی
- دیوان شمس/خواجه غلط کرده‌ای در صفت یار خویش
- دیوان شمس/خواجه چرا کرده‌ای روی تو بر ما ترش
- دیوان شمس/خواهم که کفک خونین از دیگ جان برآرم
- دیوان شمس/خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را
- دیوان شمس/خواهی ز جنون بویی ببری
- دیوان شمس/خواهیم یارا کامشب نخسپی
- دیوان شمس/خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری
- دیوان شمس/خوش باش که هر که راز داند
- دیوان شمس/خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم
- دیوان شمس/خوش بود فرش تن نور دیده
- دیوان شمس/خوش بود گر کاهلی یک سو نهی
- دیوان شمس/خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
- دیوان شمس/خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن
- دیوان شمس/خوشی آخر بگو ای یار چونی
- دیوان شمس/خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن
- دیوان شمس/خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار
- دیوان شمس/خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
- دیوان شمس/خیاط روزگار به بالای هیچ مرد
- دیوان شمس/خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد
- دیوان شمس/خیره چرا گشته‌ای خواجه مگر عاشقی
- دیوان شمس/خیز صبوحی کن و درده صلا
- دیوان شمس/خیز که امروز جهان آن ماست
- دیوان شمس/خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
- دیوان شمس/خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم
- دیوان شمس/خیک دل ما مشک تن ما
- دیوان شمس/داد جاروبی به دستم آن نگار
- دیوان شمس/دارد درویش نوش دیگر
- دیوان شمس/دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش
- دیوان شمس/دامن کشانم می‌کشد در بتکده عیاره‌ای
- دیوان شمس/دانی کامروز از چه زردم
- دیوان شمس/دانی که کجا جویی ما را به گه جستن
- دیوان شمس/در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
- دیوان شمس/در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم
- دیوان شمس/در این جو دل چو دولاب خرابست
- دیوان شمس/در این خانه کژی ای دل گهی راست
- دیوان شمس/در این دم همدمی آمد خمش کن
- دیوان شمس/در این رقص و در این های و در این هو
- دیوان شمس/در این سرما سر ما داری امروز
- دیوان شمس/در این سرما و باران یار خوشتر
- دیوان شمس/در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست
- دیوان شمس/در تابش خورشیدش رقصم به چه می‌باید
- دیوان شمس/در جهان گر بازجویی نیست بی‌سودا سری
- دیوان شمس/در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
- دیوان شمس/در خانه خود یافتم از شاه نشانی
- دیوان شمس/در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده
- دیوان شمس/در خانه غم بودن از همت دون باشد
- دیوان شمس/در خانه نشسته بت عیار کی دارد
- دیوان شمس/در خشکی ما بنگر و آن پرده تر برگو
- دیوان شمس/در دل من پرده‌ی نو می‌زنی
- دیوان شمس/در دل و جان خانه کردی عاقبت
- دیوان شمس/در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
- دیوان شمس/در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا
- دیوان شمس/در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی
- دیوان شمس/در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
- دیوان شمس/در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر
- دیوان شمس/در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
- دیوان شمس/در طریقت دو صد کمین دارم
- دیوان شمس/در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
- دیوان شمس/در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
- دیوان شمس/در عشق هر آنک شد فدایی
- دیوان شمس/در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی
- دیوان شمس/در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من
- دیوان شمس/در فروبند که ما عاشق این انجمنیم
- دیوان شمس/در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم
- دیوان شمس/در مجلس آن رستم در عربده بنشستم
- دیوان شمس/در میان پرده خون عشق را گلزارها
- دیوان شمس/در هوایت بی‌قرارم روز و شب
- دیوان شمس/در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی
- دیوان شمس/در چمن آیید و بربندید دید
- دیوان شمس/در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
- دیوان شمس/درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت
- دیوان شمس/درآمد در میان شهر آدم زفت سیلابی
- دیوان شمس/درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا
- دیوان شمس/درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
- دیوان شمس/درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
- دیوان شمس/درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
- دیوان شمس/درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما
- دیوان شمس/درون ظلمتی می‌جو صفاتش
- دیوان شمس/دریوزه‌ای دارم ز تو در اقتضای آشتی
- دیوان شمس/دعا گویی است کار من بگویم تا نطق دارم
- دیوان شمس/دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم
- دیوان شمس/دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو
- دیوان شمس/دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی
- دیوان شمس/دل آمد و دی به گوش جان گفت
- دیوان شمس/دل با دل دوست در حنین باشد
- دیوان شمس/دل بر ما شدست دلبر ما
- دیوان شمس/دل بی‌قرار را گو که چو مستقر نداری
- دیوان شمس/دل بی‌لطف تو جان ندارد
- دیوان شمس/دل خون خواره را یک باره بستان
- دیوان شمس/دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده
- دیوان شمس/دل دل دل تو دل مرا مرنجان
- دیوان شمس/دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی
- دیوان شمس/دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
- دیوان شمس/دل معشوق سوزیده است بر من
- دیوان شمس/دل من دل من دل من بر تو
- دیوان شمس/دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
- دیوان شمس/دل من چون صدف باشد خیال دوست در باشد
- دیوان شمس/دل من که باشد که تو را نباشد
- دیوان شمس/دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار
- دیوان شمس/دل و جان را در این حضرت بپالا
- دیوان شمس/دل و جان را طربگاه و مقام او
- دیوان شمس/دل چه خورده‌ست عجب دوش که من مخمورم
- دیوان شمس/دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود
- دیوان شمس/دل چو دانه ما مثال آسیا
- دیوان شمس/دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود
- دیوان شمس/دلا تا نازکی و نازنینی
- دیوان شمس/دلا تو شهد منه در دهان رنجوران
- دیوان شمس/دلا در روزه مهمان خدایی
- دیوان شمس/دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
- دیوان شمس/دلا چون واقف اسرار گشتی
- دیوان شمس/دلا گر مرا تو ببینی ندانی
- دیوان شمس/دلارام نهان گشته ز غوغا
- دیوان شمس/دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان
- دیوان شمس/دلبری و بی‌دلی اسرار ماست
- دیوان شمس/دلم امروز خوی یار دارد
- دیوان شمس/دلم را ناله سرنای باید
- دیوان شمس/دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده
- دیوان شمس/دلی دارم که گرد غم نگردد
- دیوان شمس/دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
- دیوان شمس/دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی
- دیوان شمس/دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من
- دیوان شمس/دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
- دیوان شمس/دو چشم آهوانش شیرگیرست
- دیوان شمس/دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال
- دیوان شمس/دو چیز نخواهد بد در هر دو جهان می دان
- دیوان شمس/دود دل ما نشان سوداست
- دیوان شمس/دوست همان به که بلاکش بود
- دیوان شمس/دوش آمد بر من آنک شب افروز منست
- دیوان شمس/دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد
- دیوان شمس/دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا
- دیوان شمس/دوش از بت من جهان چه می‌شد
- دیوان شمس/دوش دل عربده گر با کی بود
- دیوان شمس/دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش
- دیوان شمس/دوش عشق شمس دین می باختیم
- دیوان شمس/دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را
- دیوان شمس/دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی
- دیوان شمس/دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم
- دیوان شمس/دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
- دیوان شمس/دگربار این دلم آتش گرفتست
- دیوان شمس/دگربار دگربار ز زنجیر بجستم
- دیوان شمس/دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
- دیوان شمس/دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
- دیوان شمس/دگرباره چو مه کردیم خرمن
- دیوان شمس/دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
- دیوان شمس/دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
- دیوان شمس/دی دامنش گرفتم کای گوهر عطایی
- دیوان شمس/دی سحری بر گذری گفت مرا یار
- دیوان شمس/دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
- دیوان شمس/دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی
- دیوان شمس/دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود
- دیوان شمس/دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی
- دیوان شمس/دیدم شه خوب خوش لقا را
- دیوان شمس/دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه
- دیوان شمس/دیدن روی تو هم از بامداد
- دیوان شمس/دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم
- دیوان شمس/دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را
- دیوان شمس/دیده خون گشت و خون نمی‌خسبد
- دیوان شمس/دیده‌ها شب فراز باید کرد
- دیوان شمس/دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
- دیوان شمس/دیدی که چه کرد آن پری رو
- دیوان شمس/دیدی که چه کرد آن یگانه
- دیوان شمس/دیدی که چه کرد یار ما دیدی
- دیوان شمس/دیر آمده‌ای سفر مکن زود
- دیوان شمس/ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر
- دیوان شمس/ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
- دیوان شمس/ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
- دیوان شمس/راح بفیها و الروح فیها
- دیوان شمس/راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این
- دیوان شمس/راز را اندر میان نه وامگیر
- دیوان شمس/رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب
- دیوان شمس/ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود
- دیوان شمس/رحت انا من بینکم غبت کذا من عینکم
- دیوان شمس/رحم بر یار کی کند هم یار
- دیوان شمس/رحم کن ار زخم شوم سر به سر
- دیوان شمس/رخ‌ها بنگر تو زعفرانی
- دیوان شمس/رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
- دیوان شمس/رسم نو بین که شهریار نهاد
- دیوان شمس/رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
- دیوان شمس/رسید ترکم با چهره‌های گل وردی
- دیوان شمس/رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود
- دیوان شمس/رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آید
- دیوان شمس/رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل
- دیوان شمس/رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
- دیوان شمس/رفت عمرم در سر سودای دل
- دیوان شمس/رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار
- دیوان شمس/رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
- دیوان شمس/رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
- دیوان شمس/رفتم تصدیع از جهان بردم
- دیوان شمس/رفتیم بقیه را بقا باد
- دیوان شمس/رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی
- دیوان شمس/رنج تن دور از تو ای تو راحت جان‌های ما
- دیوان شمس/رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
- دیوان شمس/رندان همه جمعند در این دیر مغانه
- دیوان شمس/رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی
- دیوان شمس/رهید جان دوم از خودی و از هستی
- دیوان شمس/رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند
- دیوان شمس/رو ترش کردی مگر دی باده‌ات گیرا نبود
- دیوان شمس/رو ترش کن که همه روترشانند این جا
- دیوان شمس/رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری
- دیوان شمس/رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
- دیوان شمس/رو قرار از دل مستان بستان
- دیوان شمس/رو مذهب عاشق را برعکس روش‌ها دان
- دیوان شمس/رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر
- دیوان شمس/رو که به مهمان تو می‌نروم ای اخی
- دیوان شمس/روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک
- دیوان شمس/روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود
- دیوان شمس/روحیست بی‌نشان و ما غرقه در نشانش
- دیوان شمس/روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم
- دیوان شمس/روز باران است و ما جو می کنیم
- دیوان شمس/روز طرب است و سال شادی
- دیوان شمس/روز ما را دیگران را شب شده
- دیوان شمس/روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست
- دیوان شمس/روزن دل! آه چه خوش روزنی
- دیوان شمس/روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر
- دیوان شمس/روزی که مرا ز من ستانی
- دیوان شمس/روزی که گذر کنی به گورم
- دیوان شمس/روستایی بچه‌ای هست درون بازار
- دیوان شمس/روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو
نمایش (۵۰۰تای قبلی | ۵۰۰تای بعدی) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)