دیوان شمس/بگردان ساقی مه روی جام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بگردان ساقی مه روی جام) از مولوی |
' |
بگردان ساقی مه روی جام | رهایی ده مرا از ننگ و نام | |
گرفتارم به دامت ساقیا ز آنک | نهادستی به هر گامی تو دام | |
رها کن کاهلی دریاب ما را | و لا تکسل فان القوم قاموا | |
الیس الصحو منزل کل هم | الیس العیش فی هم حرام | |
الا صوموا فان الصوم غنم | شراب الروح یشربه الصیام | |
هر آن کو روزه دارد در حدیث است | مه حق را ببیند وقت شام | |
نکو نبود که من از در درآیم | تو بگریزی ز من از راه بام | |
تو بگریزی و من فریاد در پی | که یک دم صبر کن ای تیزگام | |
مسلمانان مسلمانان چه چارهست | که من سوزیدم و این کار خام | |
نباشد چاره جز صافی شرابی | باقداح یقلبها الکرام | |
حدیث عاشقان پایان ندارد | فنستکفی بهذا و السلام | |
جواب گفته متنبی است این | فاد ما تسلیه المدام |