دیوان شمس/تا چند تو پس روی به پیش آ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (تا چند تو پس روی به پیش آ) از مولوی |
' |
تا چند تو پس روی به پیش آ | در کفر مرو به سوی کیش آ | |
در نیش تو نوش بین به نیش آ | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
هر چند به صورت از زمینی | پس رشته گوهر یقینی | |
بر مخزن نور حق امینی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
خود را چو به بیخودی ببستی | میدانک تو از خودی برستی | |
وز بند هزار دام جستی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
از پشت خلیفهای بزادی | چشمی به جهان دون گشادی | |
آوه که بدین قدر تو شادی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
هر چند طلسم این جهانی | در باطن خویشتن تو کانی | |
بگشای دو دیده نهانی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
چون زاده پرتو جلالی | وز طالع سعد نیک فالی | |
از هر عدمی تو چند نالی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
لعلی به میان سنگ خارا | تا چند غلط دهی تو ما را | |
در چشم تو ظاهرست یارا | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
چون از بر یار سرکش آیی | سرمست و لطیف و دلکش آیی | |
با چشم خوش و پرآتش آیی | آخر تو به اصل اصل خویش آ | |
در پیش تو داشت جام باقی | شمس تبریز شاه و ساقی | |
سبحان الله زهی رواقی | آخر تو به اصل اصل خویش آ |