دیوان شمس/تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ) از مولوی |
' |
تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ | خراب گنج تو دارد چرا شود دلتنگ | |
جهان شکست و تو یار شکستگان باشی | کجاست مست تو را از چنین خرابی ننگ | |
فلک ز مستی امر تو روز و شب در چرخ | زمین ز شادی گنج تو خیره مانده و دنگ | |
وظیفه تو رسید و نیافت راه ز در | زهی کرم که ز روزن بکردیش آونگ | |
شنیدهایم که شاهان به جنگ بستانند | ندیدهایم که شاهان عطا دهند به جنگ | |
ز سنگ چشمه روان کردهای و میگویی | بیا عطا بستان ای دل فسرده چو سنگ | |
کنار و بوسه رومی رخانت میباید | ز روی آینه دل به عشق بزدا زنگ | |
تعلقیست عجب زنگ را بدین رومی | تعلقیست نهانی میان موش و پلنگ | |
دهان ببند که تا دل دهانه بگشاید | فروخورد دو جهان را به یک زمان چو نهنگ | |
چو ما رویم ره دل هزار فرسنگست | چو خطوتین دل آمد کجا بود فرسنگ | |
اگر نه مفخر تبریز شمس دین جویاست | چرا شود غم عشقش موکل و سرهنگ |