دیوان شمس/خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد) از مولوی |
' |
خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد | که نفی ذات من در وی همی اثبات من گردد | |
ز حرف عین چشم او ز ظرف جیم گوش او | شه شطرنج هفت اختر به حرفی مات من گردد | |
اگر زان سیب بن سیبی شکافم حوریی زاید | که عالم را فروگیرد رز و جنات من گردد | |
وگر مصحف به کف گیرم ز حیرت افتد از دستم | رخش سرعشر من خواند لبش آیات من گردد | |
جهان طورست و من موسی که من بیهوش و او رقصان | ولیکن این کسی داند که بر میقات من گردد | |
برآمد آفتاب جان که خیزید ای گران جانان | که گر بر کوه برتابم کمین ذرات من گردد | |
خمش چندان بنالیدم که تا صد قرن این عالم | در این هیهای من پیچد بر این هیهات من گردد |