دیوان شمس/بیدل شدهام بهر دل تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بیدل شدهام بهر دل تو) از مولوی |
' |
بیدل شدهام بهر دل تو | ساکن شدهام در منزل تو | |
صرفه چه کنم در معدن تو | زر را چه کنم با حاصل تو | |
شد جمله جهان سبز از دم تو | قبله دل و جان هر قابل تو | |
شد عقل و خرد دیوانه تو | بیعلم و عمل شد عامل تو | |
مرغان فلک پربسته تو | هر عاقل جان ناعاقل تو | |
هاروت هنر ماروت ادب | گشتند نگون در بابل تو | |
گردن بکشد جان همچو شتر | تا زنده شوم از بسمل تو | |
حل گشت ز تو هر مشکل جان | ماندم به جهان من مشکل تو | |
بنویس برات این مزد مرا | تا نقد کنم از عامل تو | |
از روز به است اکنون شب ما | از تاب مه بس کامل تو | |
تا شب شتران هموار روند | تا منزل خود با محمل تو | |
در منزل خود آزاد شوند | از ظالم تو وز عادل تو | |
خامش کن و خود در یک دمهای | خامش نکند این قایل تو |