دیوان شمس/در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی) از مولوی |
' |
در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی | شاهان ز هوای تو در خرقه دلقینی | |
بر خوان تو استاده هر گوشه سلیمانی | وز غایت مستی تو همکاسه مسکینی | |
بس جان گزین بوده سلطان یقین بوده | سردفتر دین بوده از عشق تو بیدینی | |
کو گوهر جان بودن کو حرف بپیمودن | کو سینه ره بینی کو دیده شه بینی | |
هر مست میت خورده دو دست برآورده | کاین عشق فزون بادا وز هر طرف آمینی | |
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین | جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی | |
آن دلشده خاکی کز عشق زمین بوسد | در دولت تو بنهد بر پشت فلک زینی | |
آوه خنک آن دل را کو لازم آن جان شد | گه باده جان گیرد گه طره مشکینی | |
هرگز نکند ما را عالم به جوال اندر | کز شمس حق تبریز پر کردم خرجینی |