دیوان شمس/بیا امروز ما مهمان میریم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (بیا امروز ما مهمان میریم)
از مولوی
'


بیا امروز ما مهمان میریم بیا تا پیش میر خود بمیریم
ز مرگ ما جهانی زنده گردد ازیرا ما نه قربان حقیریم
به مرغی جبرئیلی را ببندیم به جانی ما جهانی را بگیریم
سبو بدهیم و دریایی ستانیم چرا ما از چنین سودی نفیریم
غلام ماست ازرق پوش گردون غلام خویشتن را چون اسیریم
چو ما شیریم و شیر شیر خوردیم چرا چون یوز مفتون پنیریم
خمش کن نیست حاجت وانمودن به پیش تیر باشی گر چه تیریم