دیوان شمس/حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم) از مولوی |
' |
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم | بسی علتیان را ز غم بازخریدیم | |
سبلهای کهن را غم بیسر و بن را | ز رگ هاش و پیهاش به چنگاله کشیدیم | |
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم | بسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیم | |
بپرسید از آنها که دیدند نشانها | که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم | |
رسیدند طبیبان ز ره دور غریبان | غریبانه نمودند دواها که ندیدیم | |
سر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیم | همه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیم | |
طبیبان الهیم ز کس مزد نخواهیم | که ما پاک روانیم نه طماع و پلیدیم | |
مپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهست | که این شهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم | |
حکیمان خبیریم که قاروره نگیریم | که ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیم | |
دهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدند | دگر لاف مپران که ما بازپریدیم |