رده:غزلیات خاقانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خاقانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۰۲ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خاقانی (غزلیات)
- خاقانی (غزلیات)/آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من
- خاقانی (غزلیات)/آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود
- خاقانی (غزلیات)/آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد
- خاقانی (غزلیات)/آتش عیارهای آب عیارم ببرد
- خاقانی (غزلیات)/آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او
- خاقانی (غزلیات)/آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
- خاقانی (غزلیات)/آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر
- خاقانی (غزلیات)/آن دم که صبح بینش من بال برگشاد
- خاقانی (غزلیات)/آن را که غمگسار تو باشی چه غم خورد
- خاقانی (غزلیات)/آن زمان کو زلف را سر میبرد
- خاقانی (غزلیات)/آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی
- خاقانی (غزلیات)/آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
- خاقانی (غزلیات)/آن کز می خواجگی است سرمست
- خاقانی (غزلیات)/آن کو چو تو دلربای دارد
- خاقانی (غزلیات)/آنچه تو کردی بتا نه شرط وفا بود
- خاقانی (غزلیات)/آنچه عشق دوست با من میکند
- خاقانی (غزلیات)/آنها که محققان راهند
- خاقانی (غزلیات)/آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت اندر جهان فتاد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت چون از جهان برآمد
- خاقانی (غزلیات)/آگه نهای که بر دلم از غم چه درد خاست
- خاقانی (غزلیات)/اذا ما الطیر غنت فیالصباح
- خاقانی (غزلیات)/اری فیالنوم ما طالت نواها
- خاقانی (غزلیات)/از این ده رنگتر یاری نپندارم که دارد کس
- خاقانی (غزلیات)/از بوالعجبی هردم رنگ دگر آمیزی
- خاقانی (غزلیات)/از تف دل آتشین دهانم
- خاقانی (غزلیات)/از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
- خاقانی (غزلیات)/از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از دو عالم دامن جان درکشم هر صبحدم
- خاقانی (غزلیات)/از روی تو فروزد شمع سرای عیسی
- خاقانی (غزلیات)/از زلف هر کجا گرهی برگشادهای
- خاقانی (غزلیات)/از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
- خاقانی (غزلیات)/از هستی خود که یاد دارم
- خاقانی (غزلیات)/از کف ایام امان کس نیافت
- خاقانی (غزلیات)/از گشت چرخ کار به سامان نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
- خاقانی (غزلیات)/ازین ده رنگتر یاری نپندارم که کس دارد
- خاقانی (غزلیات)/افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
- خاقانی (غزلیات)/الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم
- خاقانی (غزلیات)/امروز دو هفته است که روی تو ندیدم
- خاقانی (غزلیات)/اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند
- خاقانی (غزلیات)/انصاف در جبلت عالم نیامده است
- خاقانی (غزلیات)/اهل بر روی زمین جستیم نیست
- خاقانی (غزلیات)/اول از خود بری توانم شد
- خاقانی (غزلیات)/ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
- خاقانی (غزلیات)/ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته
- خاقانی (غزلیات)/ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان
- خاقانی (غزلیات)/ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
- خاقانی (غزلیات)/ای برقرار خوبی، با تو قرار من چه
- خاقانی (غزلیات)/ای ترک دلستان ز شبستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو
- خاقانی (غزلیات)/ای جفت دل من از تو فردم
- خاقانی (غزلیات)/ای دل آن زنار نگسستی هنوز
- خاقانی (غزلیات)/ای دل ای دل هلاک تن کردی
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به جفات جان نهاده
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
- خاقانی (غزلیات)/ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری
- خاقانی (غزلیات)/ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری
- خاقانی (غزلیات)/ای زیر نقاب مه نموده
- خاقانی (غزلیات)/ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای صبح مرا حدیث آن مه کن
- خاقانی (غزلیات)/ای قول دل به رفیعالدرجات
- خاقانی (غزلیات)/ای قوم الغیاث که کار اوفتادهایم
- خاقانی (غزلیات)/ای لعل تو پردهدار پروین
- خاقانی (غزلیات)/ای پار دوست بوده و امسال آشنا
- خاقانی (غزلیات)/ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده
- خاقانی (غزلیات)/این خود چه صورت است که من پایبست اویم
- خاقانی (غزلیات)/این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
- خاقانی (غزلیات)/این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
- خاقانی (غزلیات)/با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
- خاقانی (غزلیات)/با بخت در عتابم و با روزگار هم
- خاقانی (غزلیات)/با درد تو کس منت مرهم نپذیرد
- خاقانی (غزلیات)/با هیچ دوست دست به پیمان نمیدهی
- خاقانی (غزلیات)/با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد
- خاقانی (غزلیات)/با یاد تو زهر بر شکر خندد
- خاقانی (غزلیات)/باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی
- خاقانی (غزلیات)/باز از کرشمه زخمهی نو در فزودهای
- خاقانی (غزلیات)/باغ جان را صبوحی آب دهید
- خاقانی (غزلیات)/بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
- خاقانی (غزلیات)/بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت
- خاقانی (غزلیات)/بخت بدرنگ من امروز گم است
- خاقانی (غزلیات)/بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد
- خاقانی (غزلیات)/بر دیده ره خیال بستی
- خاقانی (غزلیات)/بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن
- خاقانی (غزلیات)/بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر
- خاقانی (غزلیات)/بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را
- خاقانی (غزلیات)/بر سریر نیاز میغلطم
- خاقانی (غزلیات)/برون از جهان تکیه جایی طلب کن
- خاقانی (غزلیات)/بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
- خاقانی (غزلیات)/بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
- خاقانی (غزلیات)/بستهی زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او
- خاقانی (غزلیات)/به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است
- خاقانی (غزلیات)/به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست
- خاقانی (غزلیات)/به خرد راه عشق میپوئی
- خاقانی (غزلیات)/به دو میگون لب و پسته دهنت
- خاقانی (غزلیات)/به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری
- خاقانی (غزلیات)/به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
- خاقانی (غزلیات)/به صفت، عاشق جمال توایم
- خاقانی (غزلیات)/به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم
- خاقانی (غزلیات)/به کوی عشق تو جان در میان راه نهم
- خاقانی (غزلیات)/به یکی نامهی خودم دریاب
- خاقانی (غزلیات)/بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد
- خاقانی (غزلیات)/بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس
- خاقانی (غزلیات)/بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
- خاقانی (غزلیات)/تا بیش دل خراب داری
- خاقانی (غزلیات)/تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست
- خاقانی (غزلیات)/تا حلقههای بهم برشکستهای
- خاقانی (غزلیات)/تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
- خاقانی (غزلیات)/تا لوح جفا درست کردی
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا عشق یار غار افتاد
- خاقانی (غزلیات)/تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم
- خاقانی (غزلیات)/تا چند ستم رسیده باشم
- خاقانی (غزلیات)/تاطرف کلاه برشکستی
- خاقانی (غزلیات)/تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
- خاقانی (غزلیات)/تبها کشم از هجر تو شبهای جدائی
- خاقانی (غزلیات)/ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
- خاقانی (غزلیات)/ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
- خاقانی (غزلیات)/تعاطی الکاس من شان الصبوح
- خاقانی (غزلیات)/تو را افتد که با ما سر برآری
- خاقانی (غزلیات)/تو را در دوستی رائی نمیبینم، نمیبینم
- خاقانی (غزلیات)/تو را نازی است اندر سر که عالم بر نمیتابد
- خاقانی (غزلیات)/تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو
- خاقانی (غزلیات)/تیره زلفا بادهی روشن کجاست
- خاقانی (غزلیات)/جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
- خاقانی (غزلیات)/جان از تنم برآید چون از درم درآئی
- خاقانی (غزلیات)/جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی
- خاقانی (غزلیات)/جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم
- خاقانی (غزلیات)/جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
- خاقانی (غزلیات)/جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
- خاقانی (غزلیات)/حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
- خاقانی (غزلیات)/حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار
- خاقانی (غزلیات)/حصن جان ساز در جهان خلوت
- خاقانی (غزلیات)/خار غم تو گل طرب دارد
- خاقانی (غزلیات)/خاک بغداد در آب بصرم بایستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
- خاقانی (غزلیات)/خاکم که مرا منی نیابی
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم به گرد وصالش کجا رسد
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم که در لب آن نازنین گریخت
- خاقانی (غزلیات)/خرمی کان فلک دهد غم دان
- خاقانی (غزلیات)/خستهام نیک از بد ایام خویش
- خاقانی (غزلیات)/خطی بر سوسن از عنبر کشیدی
- خاقانی (غزلیات)/خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت
- خاقانی (غزلیات)/خود لطف بود چندان ای جان که تو داری
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش از عشق تو جانی میکنم
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
- خاقانی (غزلیات)/خون دلم مخور که غمان تو میخورم
- خاقانی (غزلیات)/خونریزی و نندیشی، عیار چنین خوشتر
- خاقانی (غزلیات)/خوی او از خامکاری کم نکرد
- خاقانی (غزلیات)/خیال روی توام غمگسار و روی تو نه
- خاقانی (غزلیات)/خیز تا رخت دل براندازیم
- خاقانی (غزلیات)/خیز و به ایام گل بادهی گلگون بیار
- خاقانی (غزلیات)/دارم سر آنکه سر برآرم
- خاقانی (غزلیات)/داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
- خاقانی (غزلیات)/در این عهد از وفا بوئی نمانده است
- خاقانی (غزلیات)/در جهان هیچ سینه بیغم نیست
- خاقانی (غزلیات)/در خوشاب را لبت سخت خوش آب میدهد
- خاقانی (غزلیات)/در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده
- خاقانی (غزلیات)/در سایهی غم شکست روزم
- خاقانی (غزلیات)/در سینه نفس چنان شکستم
- خاقانی (غزلیات)/در صبوح آن راح ریحانی بخواه
- خاقانی (غزلیات)/در عشق تو عافیت حرام است
- خاقانی (غزلیات)/در عشق داستانم و بر تو به نیم جو
- خاقانی (غزلیات)/در عشق ز تیغ و سر نیندیشم
- خاقانی (غزلیات)/در عشق، فتوح چیست؟ دانی
- خاقانی (غزلیات)/در یک سخن آن همه عتیبش بین
- خاقانی (غزلیات)/درآ کز یک نظر جان تازه کردی
- خاقانی (غزلیات)/درا تا سیل بنشانم ز دیده
- خاقانی (غزلیات)/درد دل گویم از نهان بشنو
- خاقانی (غزلیات)/درد زده است جان من میوهی جان من کجا
- خاقانی (غزلیات)/دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
- خاقانی (غزلیات)/دردی که مرا هست به مرهم نفروشم
- خاقانی (غزلیات)/دست از دو جهان کشیده خواهم
- خاقانی (غزلیات)/دست قبا در جهان نافه گشای آمده است
- خاقانی (غزلیات)/دشوار عشق بر دلم آسان نمیکنی
- خاقانی (غزلیات)/دل از آن دلستان به کس نرسد
- خاقانی (غزلیات)/دل از آن راحت جان نشکیبد
- خاقانی (غزلیات)/دل بستهی زلف تو شد از من چه نویسد
- خاقانی (غزلیات)/دل بشد از دست دوست را به چه جویم
- خاقانی (غزلیات)/دل به سودای بتان دربستهام
- خاقانی (غزلیات)/دل جام جام، زهر غمان هر زمان کشد
- خاقانی (غزلیات)/دل دادم و کار برنیامد
- خاقانی (غزلیات)/دل را به غم تو باز بستیم
- خاقانی (غزلیات)/دل را ز دم تو دام روزی است
- خاقانی (غزلیات)/دل رفت و میندانم حالش که خود کجا شد
- خاقانی (غزلیات)/دل ز گیتی وفاجویی ندارد
- خاقانی (غزلیات)/دل زخم تو را سپر ندارد
- خاقانی (غزلیات)/دل سکهی عشق می نگرداند
- خاقانی (غزلیات)/دل شد از دست و نه جای سخن است
- خاقانی (غزلیات)/دل عاشق به جان فرو ناید
- خاقانی (غزلیات)/دل نام تو بر نگین نویسد
- خاقانی (غزلیات)/دل نداند تو را چنان که توئی
- خاقانی (غزلیات)/دل پردهی عشق توست برگیر
- خاقانی (غزلیات)/دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند
- خاقانی (غزلیات)/دل پیشکش تو جان نهاده است
- خاقانی (غزلیات)/دل کشید آخر عنان چون مرد میدانت نبود
- خاقانی (غزلیات)/دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد