خاقانی (غزلیات)/جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی) از خاقانی |
' |
جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی | دانم که تو ز آن لبها جانی دگرم بخشی | |
تبهاست مرا در دل و نیشکرت اندر لب | آری ببرد تبها گر نیشکرم بخشی | |
با تو به چنین دردی دل خوش نکنم حقا | الا که به عذر آن دردی دگرم بخشی | |
دوشم لقبی داد، کمتر سگ کوی خود | من کیستم از عالم تا این خطرم بخشی | |
تو ترک سیه چشمی، هندوی سپیدت من | خواهی کلهم سازی، خواهی کمرم بخشی | |
پروانهی جانبازم پر سوختهی شمعت | میافتم و میخیزم تا باز پرم بخشی | |
از غمزه و لب هردم، دریا صفتی با من | گه کشتن من سازی، گاهی گهرم بخشی | |
گفتی که به خاقانی وقتی گهری بخشم | بخشود نیم بالله وقت است اگرم بخشی |