خاقانی (غزلیات)/دل پیشکش تو جان نهاده است

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (دل پیشکش تو جان نهاده است)
از خاقانی
'


دل پیشکش تو جان نهاده است عشقت به دل جهان نهاده است
جان گر همه با همه دلی داشت با عشق تو در میان نهاده است
تا نام تو بر زبان بیفتاد دل مهر تو بر زبان نهاده است
اندک سخنی زبانت را عذر از نیستی دهان نهاده است
نظاره قندز هلالت موئی به هزار جان نهاده است
از ناله‌ی من رقیب در گوش انگشت خدای خوان نهاده است