خاقانی (غزلیات)/ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من) از خاقانی |
' |
ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من | گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من | |
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم | پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من | |
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی | خون من خورد و ندید از دوستی در روی من | |
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان | کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من | |
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه | من که باشم تا کمان او کشد بازوی من | |
تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست | شد کبود از شانهی دست آینهی زانوی من | |
بوی وصلش آرزو میکردم او دریافت گفت | از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من |