خاقانی (غزلیات)/درآ کز یک نظر جان تازه کردی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (درآ کز یک نظر جان تازه کردی) از خاقانی |
' |
درآ کز یک نظر جان تازه کردی | بسا عشق کهن کان تازه کردی | |
چو می در جان نشین تا غم نشانی | که چون می مجلس جان تازه کردی | |
می چون بوستان افروز ده زانک | سفال دل چو ریحان تازه کردی | |
خیالت در برم باغ طرب داشت | رسیدی ز آب حیوان تازه کردی | |
ز برق خندههای سر به مهرت | به مجلس بوسه باران تازه کردی | |
قیامتهاست در زلف تو پنهان | قیامت را به پنهان تازه کردی | |
به سیمین تخته و مشکین ده آیت | دبیران را دبستان تازه کردی | |
به جزعین پردهی قیری عروسان | امیران را شبستان تازه کردی | |
شبانگه آفتاب آوردی از رخ | مرا عهد سلیمان تازه کردی | |
سلیمانم نه خاقانی که جانم | بدان داودی الحان تازه کردی |