خاقانی (غزلیات)/ای دل ای دل هلاک تن کردی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (ای دل ای دل هلاک تن کردی) از خاقانی |
' |
ای دل ای دل هلاک تن کردی | بس کن ای دل که کار من کردی | |
سر من زان جهان همی آید | که ره جان به پای تن کردی | |
از سگان کی به زهرهی شیر | که شکار آهوی ختن کردی | |
شب مهتاب چون به سر بازی | قصد خورشید غمزه زن کردی | |
در شبستان آفتاب شدی | آه من آسمان شکن کردی | |
گر سلیمان نهای به دیودلی | در پری خانه چون وطن کردی | |
لاجرم بهر یک شبه طربت | برگ صد سالم از حزن کردی | |
توئی آن مرغ کتش آوردی | خود به خود قصد سوختن کردی | |
تیشه در بیشهی بلا بردی | هر سر شاخ بابزن کردی | |
دانهی دست پایدام تو گشت | از که نالی که خویشتن کردی | |
ای چو زنبور کلبهی قصاب | که سر اندر سر دهن کردی | |
سخن اندر زر است خاقانی | تو همه تکیه بر سخن کردی |