رده:غزلیات خاقانی
نسخهٔ تاریخ ۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی 'رده:غزلیات' ایجاد کرد)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خاقانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۰۲ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خاقانی (غزلیات)/دلا با عشق پیمان تازه گردان
- خاقانی (غزلیات)/دلا زارت برون نتوان نهادن
- خاقانی (غزلیات)/دلبر آن به که کسش نشناسد
- خاقانی (غزلیات)/دلم آخر به وصالش برسد
- خاقانی (غزلیات)/دلم خاک تو شد گو باش من خون میخورم باری
- خاقانی (غزلیات)/دلم در بحر سودای تو غرق است
- خاقانی (غزلیات)/دلم دردمند است باری برافکن
- خاقانی (غزلیات)/دلم ز هوای تو بر نمیگردد
- خاقانی (غزلیات)/دلم غارتیدی ز بس ترکتازی
- خاقانی (غزلیات)/دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتی
- خاقانی (غزلیات)/دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز
- خاقانی (غزلیات)/دوست داری که دوستدار کشی
- خاقانی (غزلیات)/دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
- خاقانی (غزلیات)/دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
- خاقانی (غزلیات)/دیده در کار لب و خالش کنم
- خاقانی (غزلیات)/دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
- خاقانی (غزلیات)/دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
- خاقانی (غزلیات)/دیوانه شوم چون تو پریوار نمایی
- خاقانی (غزلیات)/ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
- خاقانی (غزلیات)/رحم کن رحم، نظر باز مگیر
- خاقانی (غزلیات)/رخ به زلف سیاه میپوشد
- خاقانی (غزلیات)/رخ تو رونق قمر بشکست
- خاقانی (غزلیات)/رخت تمنای دل بر در عشاق نه
- خاقانی (غزلیات)/رخش حسن ای جان شگرفی را به میدان درفکن
- خاقانی (غزلیات)/رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا
- خاقانی (غزلیات)/روز دانش به ازین بایستی
- خاقانی (غزلیات)/روز عمرم در شب افتاده است باز
- خاقانی (غزلیات)/روزم به نیابت شب آمد
- خاقانی (غزلیات)/روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن
- خاقانی (غزلیات)/روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
- خاقانی (غزلیات)/روی تو را در رکاب شمس و قمر میرود
- خاقانی (غزلیات)/روی تو چون نوبهار جلوهگری میکند
- خاقانی (غزلیات)/روی درکش ز دهر دشمن روی
- خاقانی (غزلیات)/رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب
- خاقانی (غزلیات)/ز باغ عافیت بوئی ندارم
- خاقانی (غزلیات)/ز باغت بجز بوی و رنگی نبینم
- خاقانی (غزلیات)/ز بدخوئی دمی خو وانکردی
- خاقانی (غزلیات)/ز خاک پاشی در دستخون فروماندیم
- خاقانی (غزلیات)/ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
- خاقانی (غزلیات)/ز خوبان جز جفاکاری نیاید
- خاقانی (غزلیات)/ز دلت چه داد خواهم که نه داور منی
- خاقانی (غزلیات)/ز من گسستی و با دیگران بپیوستی
- خاقانی (غزلیات)/زآتش اندیشه جانم سوخته است
- خاقانی (غزلیات)/زان بخششی که بر در عالم شد
- خاقانی (غزلیات)/زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
- خاقانی (غزلیات)/زخم زمانه را در مرهم پدید نیست
- خاقانی (غزلیات)/زرهی زلف بر قبا شکنی
- خاقانی (غزلیات)/زنگ دل از آب روی شستیم
- خاقانی (غزلیات)/زهر با یاد تو شکر گردد
- خاقانی (غزلیات)/زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی
- خاقانی (غزلیات)/زین نیم جان که دارم جانان چه خواست گوئی
- خاقانی (غزلیات)/زین وجودت به جان خلاص دهند
- خاقانی (غزلیات)/سخن با او به موئی درنگیرد
- خاقانی (غزلیات)/سر به عدم درنه و یاران طلب
- خاقانی (غزلیات)/سر زلفت چو در جولان بیاید
- خاقانی (غزلیات)/سر سودای تو را سینهی ما محرم نیست
- خاقانی (غزلیات)/سر نیست کز تو بر سر خنجر نمیشود
- خاقانی (غزلیات)/سر و زر کو که منت یارم جست
- خاقانی (غزلیات)/سرمستم و تشنه، آب در ده
- خاقانی (غزلیات)/سرهای سراندازان در پای تو اولیتر
- خاقانی (غزلیات)/سوختم چون بوی برناید ز من
- خاقانی (غزلیات)/سینه پر آتشم چو میغ از تو
- خاقانی (غزلیات)/شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این
- خاقانی (غزلیات)/شد آبروی عاشقان از خوی آتشناک تو
- خاقانی (غزلیات)/شمع شبها بجز خیال تو نیست
- خاقانی (غزلیات)/شور عشق تو در جهان افتاد
- خاقانی (غزلیات)/شوری ز دو عشق در سر ماست
- خاقانی (غزلیات)/شوریده کرد ما را عشق پری جمالی
- خاقانی (غزلیات)/صبح چون جیب آسمان بگشاد
- خاقانی (غزلیات)/صد یک حسن تو نوبهار ندارد
- خاقانی (غزلیات)/صید توام فکندی و در خون گذاشتی
- خاقانی (غزلیات)/طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم
- خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست عاشق دلسوز را
- خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
- خاقانی (غزلیات)/طره مفشان که غرامت بر ماست
- خاقانی (غزلیات)/طریق عشق رهبر برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/عافیت کس نشان دهد؟ ندهد
- خاقانی (غزلیات)/عالم افروز بهارا که تویی
- خاقانی (غزلیات)/عتاب رنگ به من نامهای فرستادی
- خاقانی (غزلیات)/عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد
- خاقانی (غزلیات)/عشاق بجز یار سر انداز نخواهند
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو اندر دلم شاخ کنون میزند
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو به هر دلی فرو ناید
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو به گرد هر که برگردد
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو دست از میان کار برآورد
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو قضای آسمانی است
- خاقانی (غزلیات)/عشق تو چون درآید شور از جهان برآید
- خاقانی (غزلیات)/عشقت آتش ز جان برانگیزد
- خاقانی (غزلیات)/عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
- خاقانی (غزلیات)/عقل در عشق تو سرگردان بماند
- خاقانی (غزلیات)/عقل ز دست غمت دست به سر میرود
- خاقانی (غزلیات)/عقل ما سلطان جان میخواندش
- خاقانی (غزلیات)/علم عشق عالی افتاده است
- خاقانی (غزلیات)/عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت
- خاقانی (غزلیات)/عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
- خاقانی (غزلیات)/غصهی آسمان خورم دم نزنم، دریغ من
- خاقانی (غزلیات)/غم بنیاد آب و گل چه خوری
- خاقانی (غزلیات)/فتادهام به طلسم کشاکش تقدیر
- خاقانی (غزلیات)/فراقت ز خونریز من در نماند
- خاقانی (غزلیات)/فرمان ملک چه ساحری ساخت
- خاقانی (غزلیات)/فروغ جمالت نظر برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/فلک در نیکوئی انصاف دادت
- خاقانی (غزلیات)/قم بکرة و خذها با کورة الحیات
- خاقانی (غزلیات)/لاله رخا سمن برا سرو روان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/لب جانان دوای جان بخشد
- خاقانی (غزلیات)/لعل او بازار جان خواهد شکست
- خاقانی (غزلیات)/لعلت اندر سخن شکر خاید
- خاقانی (غزلیات)/ما از عراق جان غم آلود میبریم
- خاقانی (غزلیات)/ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی
- خاقانی (غزلیات)/ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست
- خاقانی (غزلیات)/ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
- خاقانی (غزلیات)/ما پیشکش تو جان فرستیم
- خاقانی (غزلیات)/ماه را با نور رویش بیش مقداری نماند
- خاقانی (غزلیات)/ماه نو و صبح بین پیاله و باده
- خاقانی (غزلیات)/ماهی که مه از قفای او بینی
- خاقانی (غزلیات)/مرا تا جان بود جانان تو باشی
- خاقانی (غزلیات)/مرا دانهی دل بر آتش فتاده است
- خاقانی (غزلیات)/مرا روزی نپرسی کخر ای غمخوار من چونی
- خاقانی (غزلیات)/مرا غم تو به خمار خانه باز آورد
- خاقانی (غزلیات)/مرا وصلت به جانی برنیاید
- خاقانی (غزلیات)/مرا گوئی چه سر داری، سر سودای او دارم
- خاقانی (غزلیات)/مرد که با عشق دست در کمر آید
- خاقانی (غزلیات)/مست تمام آمده است بر در من نیم شب
- خاقانی (غزلیات)/من در طلب یارم ز اغیار نیندیشم
- خاقانی (غزلیات)/من ندانستم که عشق این رنگ داشت
- خاقانی (غزلیات)/منم آن کز طرب غمین باشم
- خاقانی (غزلیات)/مه نجویم، مه مرا روی تو بس
- خاقانی (غزلیات)/مهر تو بر دیگران نتوان نهاد
- خاقانی (غزلیات)/مکن کز چشم من بر خاک سیل آتشین خیزد
- خاقانی (غزلیات)/می وقت صبوح راوقی باید
- خاقانی (غزلیات)/میخور که جهان حریف جوی است
- خاقانی (غزلیات)/ناز جنگآمیز جانان برنتابد هر دلی
- خاقانی (غزلیات)/نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم
- خاقانی (غزلیات)/نام تو چون بر زبان میآیدم
- خاقانی (غزلیات)/نزل عشقت جان شیرین آورم
- خاقانی (غزلیات)/نقش تو خیال برنتابد
- خاقانی (غزلیات)/نماند اهل رنگی که من داشتم
- خاقانی (غزلیات)/نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم
- خاقانی (غزلیات)/نگارینا به صحرا رو که صحرا حله میپوشد
- خاقانی (غزلیات)/نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید
- خاقانی (غزلیات)/نیم شب پی گم کنان در کوی جانان آمدم
- خاقانی (غزلیات)/هدیهی پای تو زر بایستی
- خاقانی (غزلیات)/هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
- خاقانی (غزلیات)/هر دل که غم تو داغ کردش
- خاقانی (غزلیات)/هر روز به هر دستی رنگی دگر آمیزی
- خاقانی (غزلیات)/هر زمان بر جان من باری نهی
- خاقانی (غزلیات)/هر زمانی بر دلم باری رسد
- خاقانی (غزلیات)/هر که به سودای چون تو یار بپرداخت
- خاقانی (غزلیات)/هر که در عاشقی قدم نزده است
- خاقانی (غزلیات)/هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری
- خاقانی (غزلیات)/هست به دور تو عقل نام شکسته
- خاقانی (غزلیات)/وصل تو به وهم در نمیآید
- خاقانی (غزلیات)/پای گریز نیست که گردون کمانکش است
- خاقانی (غزلیات)/پردهی نو ساخت عشق، زخمهی نو در فزود
- خاقانی (غزلیات)/پشت پایی زد خرد را روی تو
- خاقانی (غزلیات)/پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
- خاقانی (غزلیات)/پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
- خاقانی (غزلیات)/چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت
- خاقانی (غزلیات)/چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
- خاقانی (غزلیات)/چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید
- خاقانی (غزلیات)/چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
- خاقانی (غزلیات)/چه روح افزا و راحت باری ای باد
- خاقانی (غزلیات)/چه نشینم که فتنه بر پای است
- خاقانی (غزلیات)/چه کرد این بنده جز آزاد مردی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردم کاستین بر من فشاندی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام بجای تو که نیستم سزای تو
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
- خاقانی (غزلیات)/چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
- خاقانی (غزلیات)/چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
- خاقانی (غزلیات)/چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
- خاقانی (غزلیات)/چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم
- خاقانی (غزلیات)/چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید
- خاقانی (غزلیات)/کار عشق از وصل و هجران درگذشت
- خاقانی (غزلیات)/کار گیتی را نوائی مانده نیست
- خاقانی (غزلیات)/کاشکی جز تو کسی داشتمی
- خاقانی (غزلیات)/کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
- خاقانی (غزلیات)/کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش
- خاقانی (غزلیات)/کفر است راز عشقت پنهان چرا ندارم
- خاقانی (غزلیات)/کو صبح که بار شب کشیدم
- خاقانی (غزلیات)/کیست که در کوی تو فتنهی روی نیست
- خاقانی (غزلیات)/گر بر در وصالت امید بار بودی
- خاقانی (غزلیات)/گر به عیار کسان از همه کس کمتریم
- خاقانی (غزلیات)/گر رحم کنی جانا جان بر سرت افشانم
- خاقانی (غزلیات)/گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی
- خاقانی (غزلیات)/گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری
- خاقانی (غزلیات)/گر مدعی نهای غم جانان به جان طلب
- خاقانی (غزلیات)/گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
- خاقانی (غزلیات)/گرنه تو ای زود سیر تشنهی خون منی
- خاقانی (غزلیات)/گرنه عشق او قضای آسمانستی مرا
- خاقانی (غزلیات)/گرچه به دست کرشمهی تو اسیرم
- خاقانی (غزلیات)/گرچه جانی از نظر پنهان مشو
- خاقانی (غزلیات)/گفتم آه آتشین بس کن، نه من خاک توام
- خاقانی (غزلیات)/گفتم به ری مراد دل آسان برآورم
- خاقانی (غزلیات)/گلی از باغ وفا آمدهای
- خاقانی (غزلیات)/گویم همه دل منی و جانی
- خاقانی (غزلیات)/یا وصل تو را نشانه بایستی
- خاقانی (غزلیات)/یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
- خاقانی (غزلیات)/یارب از عشق چه سرمستم و بیخویشتنم
- خاقانی (غزلیات)/یارب لیل مظلم قد قلت یارب ارحم
- خاقانی (غزلیات)/یک زبان داری و صد عشوهگری