خاقانی (غزلیات)/ز خوبان جز جفاکاری نیاید

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (ز خوبان جز جفاکاری نیاید)
از خاقانی
'


ز خوبان جز جفاکاری نیاید ز بدعهدان وفاداری نیاید
ز ایام و ز هرک ایام پرورد به نسبت جز جفاکاری نیاید
ز خوبان هرکه را بیش آزمایی ازو جز زشت کرداری نیاید
ز نیکان گر بدی جوئی توان یافت ز بد گر نیکی انگاری نیاید
ز می سرکه توان کردن ولیکن ز سرکه می طمع داری نیاید
دلا یاری مجوی از یار بدعهد کزان خون‌خواره غم‌خواری نیاید
پری را ماند آن بی‌شرم اگرنه ز مردم مردم‌آزاری نیاید
به ناله یار خاقانی شو ای دل که از یاران تو را یاری نیاید
چه سود از ناله کاندر چشم بختت ز نفخ صور بیداری نیاید
تو یاری از حریفان تا نجوئی کز ایشان خود بجز ماری نیاید