خاقانی (غزلیات)/ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد) از خاقانی |
' |
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد | عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد | |
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد | گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد | |
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد | گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد | |
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود | دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد | |
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود | گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد | |
دیدهی خاقنی اگر لاف جمال تو زند | کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد |