خاقانی (غزلیات)/گرچه جانی از نظر پنهان مشو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (گرچه جانی از نظر پنهان مشو) از خاقانی |
' |
گرچه جانی از نظر پنهان مشو | رحم کن در خون جان ای جان مشو | |
پردهی رازم دریدی آشکار | وعدههای کژ مده پنهان مشو | |
گر به جان فرمان دهی فرمان برم | آمدی ناخوانده بیفرمان مشو | |
از بن دندان به دندان مزد تو | جان دهم جای دگر مهمان مشو | |
گر بپیچم در کمند زلف تو | چون کمند از شرم، رخ پیچان مشو | |
خون خوری ترکانه کاین از دوستی است | خون مخور، ترکی مکن، تازان مشو | |
کشتیم پس خویشتن نادان کنی | این همه دانا مکش، نادان مشو | |
چون غلام توست خاقانی تو نیز | جز غلام خسرو ایران مشو |