خاقانی (غزلیات)/طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خاقانی (غزلیات) (طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم)
از خاقانی
'


طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم
تیر جفایت گشاد راه سرشکم تیغ فراقت درید پرده‌ی رازم
از شب هجران بپرس تا به چه روزم ز آتش سودا ببین که در چه گدازم
زهره‌ی آن نیستم که پای تو بوسم پس به چه دل دست سوی زلف تو یازم
باز نیازم به شاهد و می و شمع است هر سه توئی ز آن به سوی توست نیازم