خاقانی (غزلیات)/یارب آن خال بر آن لب چه خوش است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (یارب آن خال بر آن لب چه خوش است) از خاقانی |
' |
یارب آن خال بر آن لب چه خوش است | بر هلالش نقط از شب چه خوش است | |
دهنش حلقهی تنگ زره است | نقطه بر حلقهی مرکب چه خوش است | |
مه سپر کرده و شب ماه سپر | به سپر برزده کوکب چه خوش است | |
بر لبش خال ز گازم اثر است | اثر گاز بر آن، لب چه خوش است | |
زلف دستارچه و غبغب طوق | زیر دستارچه غبغب چه خوش است | |
گوشوارش به پناه خم زلف | خوشه در سایهی عقرب چه خوش است | |
دل در آن زلف معنبر چه نکوست | مرغ در دام معقرب چه خوش است | |
پشت دست آینهی روی کند | او بدان آینه معجب چه خوش است | |
سنبلش لرزد و گل خوی گیرد | آن خوی و لرزهی بیتب چه خوش است | |
بر درش حلقه بگوشم چو درش | از در آن ناله مرتب چه خوش است | |
کشت چشمش دل خاقانی را | او بدین واقعه یارب چه خوش است |