سعدی (باب دوم در احسان)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب دوم در احسان) از سعدی |
' |
- اگر هوشمندی به معنی گرای
- پدرمرده را سایه بر سر فکن
- شنیدم که یک هفته ابنالسبیل
- گره بر سر بند احسان مزن
- زبان دانی آمد به صاحبدلی
- یکی رفت و دینار از او صد هزار
- بزارید وقتی زنی پیش شوی
- شنیدم که پیری به راه حجاز
- به سرهنگ سلطان چنین گفت زن
- یکی را کرم بود و قوت نبود
- یکی در بیان سگی تشنه یافت
- تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
- بنالید درویشی از ضعف حال
- یکی سیرت نیکمردان شنو
- ببخش ای پسر کدمی زاده صید
- به ره در یکی پیشم آمد جوان
- یکی روبهی دید بی دست و پای
- شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
- شنیدم در ایام حاتم که بود
- ندانم که گفت این حکایت به من
- شنیدم که طی در زمان رسول
- ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد
- یکی را خری در گل افتاده بود
- شنیدم که مغروری از کبر مست
- یکی را پسر گم شد از راحله
- ز تاج ملک زادهای در ملاخ
- یکی زهرهی خرج کردن نداشت
- جوانی به دانگی کرم کرده بود
- کسی دید صحرای محشر به خواب
- شنیدم که مردی غم خانه خورد