سعدی (باب دوم در احسان)/شنیدم که طی در زمان رسول
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب دوم در احسان) (شنیدم که طی در زمان رسول) از سعدی |
' |
شنیدم که طی در زمان رسول | نکردند منشور ایمان قبول | |
فرستاد لشکر بشیر نذیر | گرفتند از ایشان گروهی اسیر | |
بفرمود کشتن به شمشیر کین | که ناپاک بودند و ناپاکدین | |
زنی گفت من دختر حاتمم | بخواهید از این نامور حاکمم | |
کرم کن به جای من ای محترم | که مولای من بود از اهل کرم | |
به فرمان پیغمبر نیک رای | گشادند زنجیرش از دست و پای | |
در آن قوم باقی نهادند تیغ | که رانند سیلاب خون بی دریغ | |
بزاری به شمشیر زن گفت زن | مرا نیز با جمله گردن بزن | |
مروت نبینم رهایی ز بند | به تنها و یارانم اندر کمند | |
همی گفت و گریان بر اخوان طی | به سمع رسول آمد آواز وی | |
ببخشیدش آن قوم و دیگر عطا | که هرگز نکرد اصل و گوهر خطا |