رده:غزلیات حافظ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات حافظ»
۹۷ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۹۷ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ح
- حافظ (غزلیات)/میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
- حافظ (غزلیات)/ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
- حافظ (غزلیات)/نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
- حافظ (غزلیات)/نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
- حافظ (غزلیات)/نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
- حافظ (غزلیات)/نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
- حافظ (غزلیات)/نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
- حافظ (غزلیات)/نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
- حافظ (غزلیات)/نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
- حافظ (غزلیات)/نماز شام غریبان چو گریه آغازم
- حافظ (غزلیات)/نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
- حافظ (غزلیات)/نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
- حافظ (غزلیات)/نوش کن جام شراب یک منی
- حافظ (غزلیات)/نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
- حافظ (غزلیات)/نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
- حافظ (غزلیات)/هاتفی از گوشه میخانه دوش
- حافظ (غزلیات)/هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
- حافظ (غزلیات)/هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
- حافظ (غزلیات)/هر نکتهای که گفتم در وصف آن شمایل
- حافظ (غزلیات)/هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
- حافظ (غزلیات)/هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
- حافظ (غزلیات)/هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
- حافظ (غزلیات)/هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
- حافظ (غزلیات)/هزار جهد بکردم که یار من باشی
- حافظ (غزلیات)/هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
- حافظ (غزلیات)/هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
- حافظ (غزلیات)/همای اوج سعادت به دام ما افتد
- حافظ (غزلیات)/هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
- حافظ (غزلیات)/واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
- حافظ (غزلیات)/وصال او ز عمر جاودان به
- حافظ (غزلیات)/وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
- حافظ (غزلیات)/پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
- حافظ (غزلیات)/پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
- حافظ (غزلیات)/چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
- حافظ (غزلیات)/چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
- حافظ (غزلیات)/چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
- حافظ (غزلیات)/چندان که گفتم غم با طبیبان
- حافظ (غزلیات)/چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
- حافظ (غزلیات)/چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
- حافظ (غزلیات)/چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
- حافظ (غزلیات)/چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
- حافظ (غزلیات)/چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
- حافظ (غزلیات)/چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
- حافظ (غزلیات)/چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
- حافظ (غزلیات)/چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
- حافظ (غزلیات)/چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
- حافظ (غزلیات)/چو گل هر دم به بویت جامه در تن
- حافظ (غزلیات)/چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
- حافظ (غزلیات)/کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
- حافظ (غزلیات)/کرشمهای کن و بازار ساحری بشکن
- حافظ (غزلیات)/کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
- حافظ (غزلیات)/کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
- حافظ (غزلیات)/کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
- حافظ (غزلیات)/کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
- حافظ (غزلیات)/کنون که بر کف گل جام باده صاف است
- حافظ (غزلیات)/کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
- حافظ (غزلیات)/کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
- حافظ (غزلیات)/که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
- حافظ (غزلیات)/کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
- حافظ (غزلیات)/گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
- حافظ (غزلیات)/گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
- حافظ (غزلیات)/گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
- حافظ (غزلیات)/گر تیغ بارد در کوی آن ماه
- حافظ (غزلیات)/گر دست دهد خاک کف پای نگارم
- حافظ (غزلیات)/گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
- حافظ (غزلیات)/گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
- حافظ (غزلیات)/گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
- حافظ (غزلیات)/گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
- حافظ (غزلیات)/گر می فروش حاجت رندان روا کند
- حافظ (غزلیات)/گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
- حافظ (غزلیات)/گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
- حافظ (غزلیات)/گر چه ما بندگان پادشهیم
- حافظ (غزلیات)/گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
- حافظ (غزلیات)/گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
- حافظ (غزلیات)/گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
- حافظ (غزلیات)/گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
- حافظ (غزلیات)/گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
- حافظ (غزلیات)/گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
- حافظ (غزلیات)/گل بی رخ یار خوش نباشد
- حافظ (غزلیات)/گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
- حافظ (غزلیات)/گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
- حافظ (غزلیات)/گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
- حافظ (غزلیات)/گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
- حافظ (غزلیات)/گوهر مخزن اسرار همان است که بود
- حافظ (غزلیات)/یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
- حافظ (غزلیات)/یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
- حافظ (غزلیات)/یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
- حافظ (غزلیات)/یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
- حافظ (غزلیات)/یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
- حافظ (غزلیات)/یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
- حافظ (غزلیات)/یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
- حافظ (غزلیات)/یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
- حافظ (غزلیات)/یارم چو قدح به دست گیرد
- حافظ (غزلیات)/یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
- حافظ (غزلیات)/یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
- حافظ (غزلیات)/یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود