حافظ (غزلیات)/کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی) از حافظ |
' |
کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی | بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی | |
بسا که گفتهام از شوق با دو دیده خود | ایا منازل سلمی فاین سلماک | |
عجیب واقعهای و غریب حادثهای | انا اصطبرت قتیلا و قاتلی شاکی | |
که را رسد که کند عیب دامن پاکت | که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی | |
ز خاک پای تو داد آب روی لاله و گل | چو کلک صنع رقم زد به آبی و خاکی | |
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز | و هات شمسه کرم مطیب زاکی | |
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل | که زاد راهروان چستی است و چالاکی | |
اثر نماند ز من بی شمایلت آری | اری مثر محیای من محیاک | |
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند | که همچو صنع خدایی ورای ادراکی |