بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۷
درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر |
درگاه انقلاب شاه و مردم |
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۲۷
۱۳۲۷ هشتمین سال
- در پهنه دانشگاه، پنج تیر به سوی شاهنشاه شلیک شد.[۱]
- ترور خیانتآمیز پانزدهم بهمن به طرز معجزهآسایی نافرجام ماند و نشان داد که دست خدا، نگهدار شاه است.
تیرگی روابط ایران و شوروی که هم زمان با نپذیرفتن پیمان قوام – سادچیکف از سوی مجلس پانزدهم آغاز شدهبود، با سرنگونی کابینه قوام و روی کار آمدن حکیمی رو به فزونی نهاد، زیرا روسها فراموش نکردهبودند که با پافشاری دولت پیشینِ حکیمی، دادخواست ایران درباره رویدادهای آذربایجان در دستور کار سازمان ملل قرارگرفت.[۲]
از این روی افزون بر رادیو مسکو و فرستندههایی که به بهانههای گوناگون همواره به دولت ایران ناسزا میگفتند، در آغاز سال ۱۳۲۷ یک سلسله نامهنگاریهای سیاسی میان ایران و شوروی ردوبدل شد و کار بدانجا رسید که در پارهای از این نامهها، دولت شوروی برخلاف آداب بینالمللی اتهامات ناروایی به بلندپایگان ایرانی از جمله شخص نخستوزیر وارد میساخت که در پاسخ، دولت ایران با رعایت ادب و احترام از روی حقایقی پرده برمیداشت.
از جمله در پاسخ یکی از یادداشتهای شوروی که دموکراتهای آذربایجان را اشخاص فرهیخته و دارای افکار دموکراتیک خوانده بود دولت ایران مینویسد:
- «اطلاق کلمه آزادیخواهی بر چنین عناصر جانی و دزد و غارتگر مخالف با مبانی دوستی و همسایگی است.»
در این هنگام که یورش رادیویی و خشونت گفتار و روش همسایه شمالی به آخرین درجه رسیدهبود، ملت ایران در صف یگانه و یکپارچهای در برابر این تحریکات ایستادگی میکرد.
چنانکه یکپارچگی مردم و توان و نیروی بردباری ایشان سبب شگفتی و ستایش دنیای آزاد گشتهبود.
ناپایداری کابینه
کابینه حکیمی که از دو هفته پس از آغاز به کار با تحریکات و مخالفتهایی از سوی گروههای پارلمانی روبهرو شدهبود، پس از دو بار بازخواست در مجلس شورای ملی، نیمه خردادماه به سه دلیل دچار آشفتگی گشت:
- نخست – وجود نجمالملک در وزارت دارایی با آنکه شماری از وکلا با وی مخالفت و دشمنی داشتند.
- دوم – پیدایش ناهماهنگی درون کابینه و نبودن همکاری میان هموندان دولت.
- سوم – ترس از پیگیری و مجازات قوامالسلطنه به وسیله دولت حکیمی که مورد نگرانی گروهی دیگر از نمایندگان بود.
با گفتن اینکه بیشتر نمایندگان مجلس نه از شخص حکیمی و نه از طرز کار دولت وی ناخشنود نبودند، ولی سرانجام دولت در حالتی قرارگرفت که ناگزیر شد در نشست روز سهشنبه هیجدهم خردادماه از مجلس درخواست رأی اعتماد کند. گرفتن رأی اعتماد انجام شد و از ۱۰۰ تن نماینده حاضر در مجلس تنها ۳۸ نفر به دولت رأی موافق دادند و ۵۸ نفر بیطرف ماندند. بدین سان کابینه حکیمی نیز فروپاشید.[۳]
به دنبال فروپاشی کابینه، برای گماشتن زمامدار آینده، اعلیحضرت گرایش مجلس را خواستارشدند، زمانی که از شمار زیادی کاندیدا برای گرفتن مقام نخستوزیری نام بردهمیشد، سرانجام عبدالحسین هژیر با ۶۶ رأی بالاترین رای را برای نخستوزیر شدن بدست آورد. محمد ساعد نیز ۴۳ رأی داشت.[۴]
راهپیمایی و بستن بازار
با برگزیدن عبدالحسین هژیر به ریاست دولت، گروه هایی از مخالفین وی که نیرومندترین آنها هواداران آیتالله کاشانی بودند، دست به راهپیمایی بر ضد نخستوزیر زدند. چند روز بازار بسته بود و راهپیمایی در خیابانهای شهر ادامه داشت.
روز ۲۷ خردادماه، انبوهی با یک پرچم سرخرنگ و یک جلد قرآن در پیشاپیش خود گرفتهبودند، از روبروی بازار و سرچشمه گذرکرده و راهی میدان بهارستان شدند. در میدان بهارستان که پیشتر از سوی نیروهای انتظامی بسته شدهبود، برخورد سختی میان راهپیماییکنندگان و نیروهای انتظامی روی داد که در نتیجه هر دو گروه با سنگ، چوب و سرنیزه به جان هم افتادند و چند تیر نیز شلیک شد. این درگیری سبب زخمیشدن شماری از رهگذران، راهپیماییکنندگان و نیروی انتظامی گشت و بر اثر فریادهای زندهباد و مردهباد و شلیک گلوله، نشست علنی مجلس شورای ملی نیز بهم خورد.
پس از این رویداد، آیتالله کاشانی یک آگهی نوشته و طرفداران خود را به خاموشی فراخواند.
روز سیام خردادماه سرانجام کابینه هژیر به پیشگاه ملوکانه شناسانده شد.
مسافرت شاهنشاه به لندن
روز بیستوهفتم تیرماه ۱۳۲۷ بنا به دعوت اعلیحضرت ژرژ ششم، پادشاه انگلیس، شاهنشاه به آن کشور سفر فرمودند و در درازای بازدید از کشور انگلستان، در مراسم بازگشایی المپیاد لندن نیز شرکت جستند.
این نخستین سفر شاهنشاه به انگلستان بود و افزون بر بزرگداشت شایستهای که از سوی دولت انگلستان و سپس دولت های اروپایی نسبت به اعلیحضرت همایونی انجام گردید، هنگامی که اعلیحضرت سفر چهلوپنج روزه اروپایی خود را پایان دادند به تهران بازگشتند، با پیشواز گرم و صمیمانه مردم روبرو شدند.
تونل کوهرنگ
روز هشتم مهرماه، شاهنشاه با یک کلنگ طلا نخستین ضربه را برای ساختن تونل کوهرنگ در نزدیکی اصفهان فرودآوردند و این پروژه مهم عمرانی آغازگردید.
کنارهگیری هژیر
روز پانزدهم آبانماه، عبدالحسین هژیر کنارهگیری دولت را به پیشگاه همایونی تقدیم داشت و به این ترتیب دولت هژیر نیز پس از پنج ماه زمامداری از کار کناره گرفت.[۵]
کنارهگیری آقای هژیر، در پی بازخواستی بود که از سوی آقای عبدالقدیر آزاد صورت گرفتهبود و با آنکه پس از بازخواست و پاسخ نخستوزیر، دولت با ۶۷ رأی موافق پایدار شدهبود، هژیر در روز پانزدهم آبانماه کنارهگیری کرد و مجلس نسبت به زمامداری محمد ساعد ابراز تمایل نمود. در نتیجه روز ۲۵ آبانماه، محمد ساعد کابینه خود را به پیشگاه همایونی شناساند.[۶]
رویداد پانزدهم بهمنماه
مهمترین رخداد سال هشتم پادشاهی، ترور شاهنشاه بود که در دانشگاه، در برابر در ورودی دانشکده حقوق انجام گرفت.
آن روز شاهنشاه برای شرکت در جشن سالانه دانشگاه تشریففرما میشدند، هنگامی که از اتومبیل پیاده شدند، ناگهان مزدوری که خود را میان خبرنگاران عکاس روزنامهها به شاهنشاه رسانیده بود، آغاز به تیراندازی کرد. سه گلوله که به سر شاهنشاه نشانه رفتهبود به کلاه شاهنشاه خورد. تیر چهارم به لب شاهنشاه خورد و خون به روی نیمتنه نظامی جاری شد. تیر پنجم از پشت نیمتنه گذشت و خراشی سطحی بر شانه اعلیحضرت وارد ساخت.
گزارش این رویداد را شاهنشاه در خاطرات خود چنین مینویسند:
- «در آن روز لباس نظامی بر تن داشتم و هنگامی که از اتومبیل پیاده شده در شرف ورود به دانشکده حقوق و محل انعقاد جشن بودم، ناگهان صدای شلیک گلوله به گوش رسید و تیرهایی به جانب من شلیک شد.
- با اینکه به ظاهر عجیب جلوه میکند، ولی سه گلوله به کلاه نظامی من اصابت کرد و آسیبی به سر من وارد نیامد. ولی گلوله چهارم از سمت راست گونه وارد و از لب بالایی و زیر بینی من خارج گردید.
- شخصی که نسبت به من سوءقصد کرده و به عنوان عکاس به آن محل راه یافتهبود، دو متر بیشتر با من فاصله نداشت و لوله طپانچه خود را به سینه من قراول رفتهبود.
- من و او هر دو در روبهروی هم قرار گرفتهبودیم و کسی نزدیک ما نبود که بین ما حائل باشد و از این رو میدانستم هیچ مانعی برای اینکه تیرش به هدف برسد در پیش نداشت. عکسالعملی که در آن لحظه فراموش ناشدنی از خود نشان دادم هنوز در خاطرم باقی است. فکرکردم که خود را به روی او بیندازم ولی فوراً متوجه شدم که اگر به طرف او جستن کنم نشانهگیری او را آسان خواهمکرد و اگر فرارکنم از پشت سر هدف قرار خواهمگرفت. ناچار فوراً شروع به یک سلسله حرکات مارپیچی کردم تا مطابق یک تاکتیک نظامی طرف را در هدفگیری گمراه کنم. ضارب مجدداً گلوله دیگری شلیک کرد که شانه مرا زخمی کرد. آخرین گلوله در لوله طپانچه او گیر کرد و خارج نشد و من احساس کردم که دیگر خطری متوجه من نیست و زندهام. ضارب با غضب بسیار اسلحه را به زمین زد و خواست فرارکند، ولی از طرف افسران و اطرافیان من محاصره شد و متأسفانه به قتل رسید و محرکین او درست معلوم نشدند.
- بعداً معلوم شد که وی با بعضی متعصبین دینی رابطه داشته و در عین حال نشانههایی از تماس او با حزب منحله توده به دست آمد. نکته جالب اینکه معشوقه او دختر باغبان سفارت انگلیس در تهران بود ...»
شاهنشاه میافزایند:
- «خون از زخمهای من مانند فواره میجست ولی به خاطر دارم که در همان حال میل داشتم به انجام مراسم آن روز بپردازم. لکن ملتزمین من مانع شدند و مرا به بیمارستان بردند و در آنجا به بستن زخمهایم پرداختند.
چندی بعد لباس نظامی آغشته به خون من در باشگاه افسران تهران به معرض نمایش گذارده شد و هنوز کسانی که به باشگاه میروند، آن را پیش چشم خود خواهنددید ...»
تروریست که بود؟
تروریست که ناصر فخرآرایی نام داشت با در دست داشتن کارت ویژه عکاسی و خبرنگاری پارلمانی روزنامه فریاد، میان خبرنگاران جای گرفته و اسلحه خود را در جعبه دوربین عکاسی پنهان کردهبود. وی پس از آنکه نتوانست کار خیانتگرانه خود را به انجام برساند، در پی فرار برآمد، ولی با تیری که تیمسار سرتیپ صفاری، رییس شهربانی به پای وی شلیک کرد، به زمین خورد و سپس از سوی افراد گارد نگهبانی دستگیر شد ولی با کوبیدن سرنیزه از پای درآمد.
زخمهای شاهنشاه در بیمارستان شماره یک ارتش از سوی دکتر منوچهر اقبال پانسمان شد و ایشان در ساعت چهاروچهل دقیقه به کاخ اختصاصی بازگشتند. در کاخ شاهنشاهی هنگامی که شرفیابشوندگان از حال شاهنشاه جویا شدند، اعلیحضرت فرمودند:
- «برای خدمت به کشور و میهن عزیز، اصابت چند تیر هم اهمیت ندارد و در راه نیل به این مقصود، اراده ما تغییر ناپذیر خواهدبود.»
پیام شاهنشاه
روز یکشنبه هفدهم بهمنماه، دو روز پس از ترور خیانتگرانه پانزدهم بهمنماه، اعلیحضرت همایونی از کاخ شاهنشاهی پیامی به ملت ایران فرستادند. شاهنشاه این سخنان را از بستر خود به ملت ایران فرستادند که از رادیو پخش شد. شاهنشاه با ابراز سپاسگزاری از احساساتی که گروه های گوناگون مردم به مناسبت از بین رفتن خطر، ابراز داشتهبودند، فرمودند:
- «این گونه حوادث خللی به استحکام عقیده و ثبات من در راه خدمت به وطن نمیرساند بلکه برای حفظ مملکت و تأمین رفاه و آسایش مردم، از ایثار جان نیز دریغ نخواهم نمود.»
روز شانزدهم بهمنماه، بنا به تصمیم دولت، قوانین حکومت نظامی در تهران برقرارگردید و از ساعت ده شب از دور هم گردآمدنها و رفت و آمدها جلوگیری به عمل آمد.
برچیدهشدن حزب توده
به گواه مدارکی که به دست آمدهبود، از وابستگی میرفخرایی تروریست با حزب توده سخن داشت،[۷] روز شانزدهم بهمنماه دولت در مجلس، حزب توده را برچیده و غیرقانونی اعلام داشت و جارنامهای از سوی دولت پخش گردید:[۸]
- «از چند سال به این طرف در داخل کشور عناصر مفسدهجویی به اسم حزب توده ایران دور هم جمع شده و یک عده مردم سادهلوح را با کلمات فریبنده اغفال و هر روز ایجاد اغتشاش و هرجومرج نموده و در پی واژگون کردن بنیان و اساس کشور بودند و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان و آذربایجان فروگذار نکرده و حتی موقعی هم در پی تجزیه قسمتی از کشور برآمدند.
- گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرفنظر از اغفال مردمان ساده و ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان، زمینه انقلاب را در کشور فراهم میسازند. بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب، حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستورمیدهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائنی که مدارک لازم برعلیه آنها موجوداست طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرارگرفته و مجازات شوند.
- نخستوزیر – محمد ساعد»
منبع
- ↑ سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی دانشگاه تهران ۱۵ بهمن ۱۳۲۷
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به کابینه آقای ابراهیم حکیمی نخستوزیر اردیبهشت ۱۳۲۷
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به کابینه آقای ابراهیم حکیمی نخستوزیر خرداد ۱۳۲۷
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به کابینه آقای عبدالحسین هژیر نخستوزیر
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به کابینه آقای عبدالحسین هژیر نخستوزیر آبان ۱۳۲۷
- ↑ تصمیم قانونی دایر بهابراز رایاعتماد به دولت جناب آقای ساعد نخست وزیر ۱۳۲۷
- ↑ حزب توده
- ↑ انحلال حزب توده ایران ۱۶ بهمن ۱۳۲۷