بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۱
درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر بزرگ ارتشتاران
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر |
درگاه انقلاب شاه و مردم |
بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر/ سال ۱۳۳۱
۱۳۳۱ دوازدهمین سال
- محمد مصدق برای برانداختن پادشاهی و تغییر رژیم، از شاهنشاه درخواست کرد که پنهانی کشور را ترک گویند. اما هنگامی که این راز آشکار گشت، مردم با راهپیمایی و ابراز احساسات فراوان از مسافرت شاه به خارج جلوگیری کردند.
- مجلس هفدهم که انتخابات آن را محمد مصدق انجام دادهبود، روز هفتم اردیبهشتماه از سوی اعلیحضرت همایونی گشایش یافت.[۱] [۲]
- در این مجلس نزدیک به یکسوم سندلیهای نمایندگان خالی ماند و این سندلیهای حوزههایی بود که محمد مصدق از برگزاری انتخابات در آن شهرها جلوگیری کرده بود تا تنها در مجلس شورای ملی همدستانش وارد شوند و برای به انجام رساندن مقاصد ننگین خود از آنها رای گیری کند.[۳]
لولهکشی شیراز
اعلیحضرت همایون شاهنشاه با هدف گشایش ساختمان جدید آرامگاه سعدی و همچنین لولهکشی شهر شیراز، نخستین روزهای اردیبهشتماه به استان فارس سفرکردند و روز یازدهم اردیبهشتماه به ساختمان جدید آرامگاه تشریففرما شده و بنای زیبا را در آیین باشکوهی گشودند. سپس روز دوازدهم اردیبهشتماه، تأسیسات لولهکشی شهر شیراز را که با کوشش محمد نمازی ایجاد شدهبود، با نوشیدن یک لیوان آب، گشودند.
روز پس از آن نیز کلنگ کارخانه سیمان فارس به وسیله شاهنشاه بر زمین زدهشد.
دادگاه داوری بینالمللی
برای شرکت در نشستهای دادگاه داوری بینالمللی "لاهه" که در این روزها شکایت دولت انگلستان و شرکت پیشین نفت را بررسی میکرد، بامداد روز هفتم خردادماه محمد مصدق به همراه گروهی رهسپار هلند شدند. در این دادگاه "پروفسور رولن"، یکی از وکلای پرآوازه بینالمللی، دفاع از حقوق ایران را بر عهده داشت و سرانجام در امردادماه دیوان لاهه رای داد که شایستگی رسیدگی به این شکایت را ندارد زیرا که دیوان لاهه تنها به ناهمسانیهای و تنشهای میان کشورها رسیدگی میکند نه میان یک کشور و یک کمپانی.
در این باره شاهنشاه در کتاب خاطرات خود مینویسند:
- «رأی صادره از دادگاه بینالمللی لاهه موجب مسرت و رضایت ایرانیان گردید، ولی رأی مزبور به نفسه هیچگونه مشکلی را حل نکرد و فقط مصدق آن را به عنوان یکی دیگر از پیروزیهای منفی خود به حساب آورد و مردم از شادمانی به هیجان آمدند و مصدق راه خود را برای وصول به یک پیروزی منفی بزرگی دنبال نمود.»
سیام تیرماه ...
هنوز هیجانات ناشی از پیروزی ایران در دادگاه بینالمللی فرونخفتهبود که رویداد هیجانانگیزتری رخ داد و آن کنارهگیری محمد مصدق از نخستوزیری بود. روز بیستوپنجم تیرماه به آگاهی همگان رسید که چون محمد مصدق افزون بر نخستوزیری، برآن بود که وزارت جنگ و ارتش را نیز در دست بگیرد و چون شاهنشاه این امر را نپذیرفتهاند، کنارهگیری خود را به پیشگاه شاهنشاه ابراز داشته و شاهنشاه نیز کنارهگیری ایشان را پذیرفتهاند.[۴]
بیدرنگ پس از کنارهگیری محمد مصدق، شاهنشاه گرایش مجلس را خواستار شدند و نمایندگان اکثریت بدون بودن هموندان جبهه ملی در تالار نشستهای خصوصی گردآمدند و گرایش خود را نسبت به نخستوزیری احمد قوام (قوامالسلطنه) بیان داشتند.
این آخرین باری بود که قوام نخستوزیر شد و تنها چهار روز به درازا کشید و این بار جانشین محمد مصدق گشت. اما پیش از آنکه بتواند کابینه خود را تشکیل دهد، بر اثر راهپیمایی سخت و زدوخوردهایی که به کشتهشدن و زخمیگشتن شمار زیادی در تهران و شهرستانها انجامید. عصر روز سیام تیرماه بیشتر خیابانهای تهران به خون آلوده بود، آقای قوام کناره گرفت و باز محمد مصدق روی کار آمد.
شاهنشاه در خاطرات خود اشاره میکنند:
- «... در ابتدای تابستان ۱۳۳۱، مصدق اعلام نمود که تا اختیارات فوقالعاده نگیرد، قادر به انجام وظیفه نخواهدبود. چون از مخالفت مجلس و مردم نسبت به سیاست خود بیمناک بود، درخواست کرد که به وی اختیار دادهشود که تا مدت شش ماه بدون مراجعه به مجلس شورای ملی کار کند. و همچنین درخواست نمود که وزارت جنگ نیز به وی واگذارشود و امیدوار بود که بدین وسیله قدرتی را که قانون به عنوان فرمانده کل نیروهای ایران به من دادهاست، خنثی کند.
- از پذیرفتن تقاضاهای وی امتناع کردم زیرا قطع داشتم که اثر این اختیارات آن است که کمونیستها بیشتر در امور رخنه یابند و وقایع آینده ثابت کرد، که نظر من صحیح بودهاست.
- مصدق روز ۲۵ تیر از نخستوزیری استعفا کرد و من برخلاف نظر باطنی خود احمد قوام را که در گذشته شاغل مقام نخستوزیری بود، به نخستوزیری برگزیدم زیرا به زعم عدهای، قادر بود در برابر دست چپیها سخت مقاومت نماید.
- با روی کار آمدن قوامالسلطنه، اعضای حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پیوستند و دست به تظاهرات و آشوب زدند و نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر افراطی ناتوان ماند. ضمناً نطقی که قوام در رادیو کرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شدیدی که مردم در مسئله ملیشدن نفت داشتند اظهارنمود، اوضاع را وخیمتر ساخت.
- قوام به علت کبر سن بسیار ناتوان و بیمار شده و غالباً در جریان مذاکرات مهم سیاسی به خواب میرفت، و هر چند حقیقتاً در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود، ولی من وجداناً نمیتوانستم اجازه اتخاذ چنین رویهای را به شخص ناتوانی مانند او بدهم. ناچار پس از چهار روز نخستوزیری به صلاحدید من از نخستوزیری استعفا داد و این نکته واضح گردید که در آن روز کسی قادر به مقاومت در مقابل مصدق نیست.
- روز سی تیر به منظور جلوگیری از جنگ داخلی، اجباراً شرایط مصدق را پذیرفته وی را مجدداً به نخستوزیری منصوب نمودم ...»
در حالی که به سبب بریده شدن جریان نفت و بسته شدن کارخانجات و پالایشگاه، صنایع نفت جنوب دستخوش آشفتگیهای بزرگی بود و دشواریهای مالی کشور و گرانی هر روز بیشتر از روز پیش افزایش مییافت، دوباره محمد مصدق بر سر کار آمد و پست وزارت جنگ را نیز که در آن هنگام به نام "وزارت دفاع ملی" خوانده میشد، را هم در دست گرفت.
در این زمان محمد مصدق و جبهه ملی در اوج قدرت قرارداشتند، اما رفتهرفته با اختلافاتی که بر سر واگذاری اختیارات و پیگیری کسانی که رویداد سیام تیرماه را بوجود آورده بودند و چند مورد دیگر میان اعضای جبهه ملی رخ داد، برخی از اعضای جبهه ملی به صف مخالفین دکتر مصدق پیوستند. اما دکتر مصدق همچنان از اختیارات تام و جایگاهی که به دست آوردهبود، در کوبیدن مخالفین خود استفاده میکرد.[۵]
آزادی قاتل رزمآرا
پس از رویداد سیام تیرماه، از سوی نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورای ملی، لایحهای برای گرفتن داراییهای احمد قوام که در این لایحه "مفسد فیالارض" خوانده شدهبود، به مجلس پیشنهاد شد.
قوامالسلطنه، از ترس خود با وجود بیماری سختی که داشت، این روزها را در جایی پنهان گشت. زیرا خانه وی، غروب روز سیام تیرماه چپاول شدهبود و برای خود او نیز هیچ گونه آسایشی وجودنداشت.
در پی این لایحه، محمد مصدق با سواستفاده از مقام خود و ترسی که در دلها راه یافتهبود، لایحه دیگری نیز برای آزادشدن خلیل طهماسبی، قاتل سپهبد رزمآرا، به مجلس داد که باز هر دو لایحه در مجلس شورای ملی با رای همدستان مصدق همان جبهه ملیها پذیرفتهشدند، اما در سنا مورد مخالفت قرارگرفت. به سبب همین مخالفت، نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورای ملی کمر به از میان بردن مجلس سنا بستند و سرانجام نیز خلیل طهماسبی با بزرگداشت فراوان از زندان آزاد شد.
لایحه اختیارات
محمد مصدق نیز در امردادماه، لایحهای برای به دست آوردن اختیارات، به شرح زیر، به مجلس فرستاد. [۶]
« به آقای دکتر محمد مصدق، نخستوزیر، اختیار داده میشود از تاریخ تصویب این قانون تا مدت شش ماه لوایحی که برای اجرای برنامه دولت ضروری میباشد تهیه نموده، پس از آزمایش، تقدیم مجلسین نماید و تا موقعی که تکلیف آنها معین نشده، لازمالاجرا میباشد.»
با پیش کشیدن لایحه اختیارات، برای نخستین بار شکاف میان اعضای جبهه ملی آشکارگشت. محمد مصدق لایحه اختیارات را در پاکت لاک و مهر شدهای گذارده و به دست حسین کاظمی، نایب نخستوزیر، سپردهبود تا در مجلس گشوده و خوانده شود. همین که لایحه اختیارات خواندهشد، لایحهای که حتی وزرای دولت نیز از درونمایه آن آگاهی نداشتند، نخست آقای مکی پرخاشگرانه از مجلس بیرون رفت و سپس دکتر بقائی، آیتالله کاشانی و چند تن دیگر از هموندان جبهه ملی مخالفت خود را با اختیارات محمد مصدق به آگاهی رساندند و از آن تاریخ اختلافی که هرگز پایان نیافت میان هموندان جبهه ملی بروز نمود و هر روز ریشهدارتر شد تا به جایی رسید که دوستان پیشین، به پای مرگ با یکدیگر به مبارزه پرداختند.[۷]
برچیدن سنا
در مجلس سنا، نسبت به لایحه اختیارات نیز روی موافقی نشان دادهنشد و همین سبب شد که برای یک سره کردن کار سنا و بستن آن، در جلسه ۲۹ مهرماه، طرحی با سه فوریت از سوی نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورای ملی مطرح شد، حاکی از اینکه مجلس شورای ملی با تکیه به اصل پنجم قانون اساسی، نظر میدهد دوره مجلس سنا نیز مطابق دوره مجلس شورای ملی دو سال باشد و چون اکنون دو سال و هشت ماه از آغاز دوره سنا گذشته، مجلس سنا برچیده شده به حساب میآید.
در آن زمان ادارات سنا در ساختمان شماره پنج بهارستان متمرکز بود و نشستهای علنی سنا نیز در تالار بهارستان تشکیل میشد زیرا سنا جای جداگانهای نداشت. از این رو پس از آنکه طرح مزبور در مجلس پذیرفتهشد، فردای آن روز به گارد مجلس دستور دادهشد از ورود سناتورها به ساختمان بهارستان جلوگیری شود و در حالی که اشخاص گوناگون نیز حق داشتند وارد محوطه مجلس شوند، چند تن از سناتورها که آن روز به مجلس رفتهبودند، از ورودشان به مجلس بسیار زنندهای جلوگیری شد و ناچار به بازگشت شدند.
همان روز دکتر فاطمی، سخنگوی دولت و معاون نخستوزیر، گفت که از نظر دولت، مجلس سنا منحله بهحساب میآید.
با وجود این، همان روز به فراخوان آقای تقیزاده، رییس مجلس سنا، ۳۹ تن از سناتورها که در تهران بودند، در خانه آقای نظام مافی گردآمدند و همگی آنچه را که در مجلس شورای ملی گذشته بود را بر خلاف قانون اساسی شناختند و سپس قطعنامهای صادرکردند که مجلس شورای ملی به تنهایی حق تفسیر قانون اساسی را به میل خود ندارد و عین آن قطعنامه برای آگاهی همگانی پخش و به وسیله دفتر ویژه، به پیشگاه شاهنشاه تقدیم شد.
پیشنهاد مشترک
هم زمان، نخست از سوی ترومن و چرچیل، و چندی پس از آن از سوی آیزنهاور و چرچیل، یادداشتهایی برای دولت ایران فرستادهشد که شاهنشاه به شرح زیر از آنها یاد میکنند:
- «... دولت امریکا از درهمریختگی اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران بسیار نگران و بیمناک گردیده، به همین جهت روز هشتم شهریور پرزیدنت ترومن رییسجمهور امریکا و چرچیل نخستوزیر انگلستان، یادداشت مشترکی که شامل راه حل جدید برای رفع اختلافات نفت بود برای مصدق ارسال داشتند ولی مصدق پیشنهادهای آنها را نپذیرفت و روز سیام مهر با دولت انگلیس قطع رابطه سیاسی نمود.
- در تمام این مدت تأسیسات معظم نفت آبادان که هنوز از بزرگترین پالایشگاههای جهان است، کاملاً عاطل و باطل و بلااستفاده مانده و هیچگونه درآمدی برای ایران نداشت. مصدق کوشش کرد که به شرکتهای کوچک خارجی که حاضر بودند خود را به خطر دعاوی شرکت سابق نفت و تصرف مالی که از نظر شرکت غصبی بود بیندازند، نفت بفروشد. ولی جمع کل این فروشها از عایدی یک روز ما در دوران فعالیت گذشته پالایشگاه کمتر بود.
- در این جریان پرزیدنت آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد و به اتفاق مستر چرچیل پیشنهادهای مشترک دیگری به منظور حل اختلافات و به کارانداختن مجدد صنعت نفت و تأمین درآمد ایران به دولت تسلیم داشت ولی مصدق این پیشنهادها را نیز مانند پیشنهادهای گذشته رد کرد. متعاقب این وقایع پیروزیهای منفی دیگری برای مصدق پیش آمد.
- مجلس شورای ملی با رضایت من و اکثریت آرا، اختیارات مصدق را تمدید نمود. علت رضایت من آن بود که میخواستم هرگونه مجال برای اجرای سیاست مثبتی در امر نفت به وی داده شدهباشد. ولی متأسفانه مصدق اختیارات مزبور را بیش از پیش برای پیشرفت مقاصد شخصی خود مساعد یافته به اختناق مطبوعات و توقیف مدیران جراید پرداخت و چون بعضی نمایندگان مجلس شهامت به خرج داده و با وی مخالفت کردهبودند، به تضعیف قدرت مجلس اقدام نمود و دستورداد طرفداران او جلسات را با عدم حضور خود از رسمیت بیندازند و به وسیله افراد اوباش طرفدار خود، به ارعاب و تخویف نمایندگان مخالف مبادرت نموده و آنها را در منازل خود یا در معابر عمومی مورد تهدید قرار داد.
- شخصی که پیوسته از خطر تنزل ارزش پول، مردم را بر حذر مینمود، خود به چنین امری مبادرت کرد و معادل میلیاردها ریال اسکناس بدون افزایش پشتوانه طلا و یا ارز خارجی انتشارداد و فرماندهان نیروهای انتظامی و واحدهای ارتشی را از یاران وفادار خود انتخاب نمود و به کمونیستهای حزب توده اجازه داد و آنها را تشویق نمود که در ارتش نفوذ کنند ...»
رویداد نهم اسفندماه
رویداد مهم دیگری که در پایان سال یازدهم پادشاهی رخ داد، پیشآمد نهم اسفندماه بود.[۸]
از بامداد روز نهم اسفندماه در میان مردم پراکنده شد که اعلیحضرت قصد دارند از مملکت خارج شوند و به همین روی نمایندگان مجلس و سایر انجمنها بسیار نگران بودند، کمکم گروهی در خیابان کاخ، روبروی خانه ۱۰۹، منزل محمد مصدق، گردآمدند و این افراد خواهان آن بودند که از سوی آقای مصدق برای جلوگیری از سفر شاهنشاه کاری انجام شود. اما چون پاسخ مناسبی به مردم دادهنشد، پسازنیمروز این افراد گستاخانه به خانه محمد مصدق هجوم بردند و درِ خانه مصدق شکستهشد. اما بیدرنگ یکانهای نگهبان خانه مصدق، آغاز به تیراندازی نمودند و مردم ناچار از آنجا پراکنده شدند و به سوی کاخ مرمر روی آوردند. کمکم به شمار مردم افزوده شد و انبوه مردم پیرامون کاخ مرمر حلقهزدند و خواستار دیدار پادشاه خود شدند و با ابراز شور و عشق خود به شاهنشاهشان درخواست کردند تا شاهنشاه از مسافرت به خارج چشمپوشی کنند.
اعلیحضرت همایونی از آن رویداد مهم که نخستین فرصت برای نشان دادن احساسات مردم نسبت به شاهنشاه بود و نقش مهمی در جریان رویدادهای سالیان پس از آن داشت، چنین یادمیکنند:
- «... با همه این احوال مصدق جز با فراهم ساختن وسایلی برای برانداختن شاهِ مملکت، نمیتوانست به آرزوی خود رسیده و در کشور دیکتاتور مطلق شود.
- با آنکه من جان او را نجات دادهبودم و در آغاز کار از مساعدت و حمایت من برخورداربود، این نکته برای من واضح بود که از همان روزی که به مقام نخستوزیری رسید منظورش برانداختن سلسله من است.
- روز نهم اسفندماه، مصدق به من توصیه کرد که موقتاً از کشور خارج شوم. برای اینکه وی را در اجرای سیاستی که پیش گرفتهبود، آزادی عمل بدهم و تا حدی از حیل و دسایس وی دور باشم، با این پیشنهاد موافقت کردم.
- مصدق پیشنهادکرد که نقشه این مسافرت مخفی بماند و اظهارداشت به فاطمی، وزیر خارجه وقت، دستور خواهدداد شخصاً گذرنامه و سایر اسناد مسافرت من و همسر و همراهانم را صادرکند ...
- اما این راز برملاگردید و تظاهرات وفاداری به شاه که از طرف جمعیت عظیم مردم کشور به عمل آمد، به قدری صمیمانه و اقناعکننده بود، که اجباراً از تصمیم خود در ترک وطن عدول کردم.
- در این موقع حزب توده به اصلاحاندیشی مسلم جمعی از پیروان مصدق، بدون درنگ جبهه واحدی علیه سلطنت تشکیل داد. ولی این عمل، مردم رشید ایران را در حمایت از من و پشتیبانی از مقام سلطنت که من مظهر آن بودم، متحد و متفق ساخت ...»
بازداشتهای گروهی
رویداد نهم اسفندماه بهانهای فراهم ساخت که دولت به بازداشتهای گروهی دست بزند و روزنامههای هوادار دولت دشنام و ناسزاگویی به مخالفان سیاست دولت را بدون شناختن مرزی از اندازه بیرون کنند. چنانکه برخی، از جمله جمال امامی را که نخست وزیری محمد مصدق از سوی وی پیشنهاد شدهبود، در روزنامهها به نام "جوجههای استوکس" مورد ناسزا قرارمیدادند و با اینکه جمال امامی در این میان این هنگامه گوشهگیری را به دخالت در امور سیاسی برتری دادهبود، او نیز به همراه غلامحسین فروهر، سپهبد شاهبختی، سرلشگر معینی، عمیدینوری، سرتیپ گیلانشاه، سرگرد خسروانی و گروهی دیگر که شمار آنها بیش از صدوهفتاد نفر میشد، به جرم شوراندن مردم بر ضد دولت بازداشت شدند.
پس از آنکه دکتر مصدق آگاه شد که مردم از مسافرت شاهنشاه جلوگیری به عمل آوردهاند، با لباس خواب به مجلس رفت و دست به یک تاتر تازه پارلمانی زد. اما این مانور نیز از سوی مخالفین دولت در مجلس بیهوده ماند و هر چه پایان سال ۱۳۳۱ نزدیکتر میشد، ناتوانی و سستی دستگاه دولت محمد مصدق آشکارتر میگشت. آن جور که تنها یک رویداد تازه و ناگهانی میتوانست سبب استواری دولت شود و یا آن را سرنگون سازد ...
رویداد خونین سیام تیرماه، با حرکت دادن جنازهای در خیابان شاهآباد و میدان بهارستان آغاز شد ...
محمد مصدق نیرنگ بازی که قانون اساسی مشروطه را شکست و مجلس شورای ملی یا قوه مقننه را کنار گذاشت و خود قوه مجریه و قوه مقننه شد. محمد مصدق دلقکی که هرگاه میبایستی پاسخگو میشد، غش میکرد. محمد مصدق نیرنگ بازی که انتخابات مجلس شورای ملی را نیمه کاره گذاشت و بیش از ۵۴ کرسی مجلس را خالی گذاشت تا نمایندگان ملت ایران به مجلس شورای ملی راه نیابند تا بتواند با سواستفاده از "حد نصاب" مجلس را فلج کند و مجلس را با هواداران خودش پر کرد. محمد مصدق دروغگویی که دوبار درآمد نفت ایران را به دولت انگلستان بخشید، بار نخست با بستن امتیازنامه ننگین آرمیتاژ اسمیت و بار دوم با کلاهبرداری با چراغی به نام "ملی کردن نفت".
منبع
- ↑ مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری هفدهم
- ↑ مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری هفدهم
- ↑ نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری هفدهم
- ↑ قوانین دادن اختیارات به شخص دکتر مصدق نخستوزیر
- ↑ درگاه روز رستاخیز ملی
- ↑ قانون مربوط به اعطای اختیارات برای مدت شش ماه به شخص آقای دکتر مصدق نخستوزیر
- ↑ نامه محمد مصدق به مجلس شورای ملی درباره تمدید مدت اختیارات شش ماهه از تاریخ پایان آن برای یک سال دیگر به قید دو فوریت ۱۸ دی ۱۳۳۱
- ↑ تصمیم قانونی دایر به نامیدن روز نهم اسفند به (روز ملت) و روز بیست و هشتم مرداد ماه (به روز قیام ملی)