مذاکرات مجلس شورای ملی ۷ خرداد ۱۳۲۴ نشست ۱۲۷ دنباله برنامه دولت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۷ توسط Bellavista (گفتگو | مشارکت‌ها) (اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح سجاوندی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مجلس شورای ملی مجموعه قوانین دوره قانونگذاری چهاردهم تصمیم‌های مجلس

مجلس شورای ملی مذاکرات دوره قانونگذاری چهاردهم

قوانین بودجه مصوب مجلس شورای ملی
نمایندگان مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری چهاردهم

مذاکرات مجلس شورای ملی ۷ خرداد ۱۳۲۴ نشست ۱۲۷ دنباله برنامه دولت

(مجلس یک ساعت ونیم پیش از ظهر روز دوشنبه هفتم خرداد ماه مجدداً به ریاست آقای ملک مدنی نایب رئیس تشکیل گردید)

نایب رئیس آقای فرهودی

فرهودی – روز قبل بعد از خاتمه جلسه آقای دکتر کشاورز در ضمن اظهارلطفی که به بنده فرمودند این نکته را تذکر دادندکه مقصودش از ایکه تو را به شهادت گرفتم در نوشتن مقدمه کتاب شهادت حقیقی و حضوری نبود منظورم این بود که از کلیات امور اطلاع داشتید (دکتر کشاورز- تکذیب می‌کنم من این عبارت را نگفتم) چه جور گفتید؟ هر طور که فرمودید مقصود این بود که تو بطور کلی از جریان امور اطلاع داشتی نه اینکه از این امر معین اطلاع داشتی البته این توضیحی است که بنده می‌دهم ولی بعد اشاره فرمودند به یک مطلب دیگری که چون ممکن است اینجا اظهار بکنند بنده اینجا توضیح می‌دهم. بنده خدمت آقای دکتر کشاورز نرسیده بود ولی یک روز آقای وزیر فرهنگ به بنده که رئیس دفترشان بودم فرمودند که آقای دکتر کشاورز میل دارند (حالا درست یادم نیست که فرمودند ایشان میل دارند یا خودم میل دارم) فرمودند که می‌خواهند در باغ فردوس سخنرانی بفرمایند (دکتر کشاورز – معمولاً داوطلبانه نبود) و می‌خواهند بیایند تو را ببینند و ترتیب این سخنرانی را بدهید. فردایش آقای دکتر کشاورز تشریف آوردند و فرمودند من در موضوع بهداشت کودکان می‌خواهم سخنرانی بکنم.

بسیار خوب تاریخش را معلوم کردیم و بعد زمینه سخنرانیشان را فراهم کردند آنجا بنده دیدم چند تا احادیث نبوی و کلمات قصاری که منصوب به حضرت امیر علیه السلام است در متن سخنرانیشان است، بعد این چه موقعی بود؟ موقعی بود که یک نهضتی در ایران شروع شده بود و نهضت تصفیه زبان فارسی از لغات عربی شروع شده بود همان نهضتی که کلماتی که الان یادگار هست مثلاً بجای عایدات میگوئیم درآمد و بجای خرج میگوئیم هزینه یک مؤسسه اسمی هم درست کرده بودند برای این نهضت و یک رنگ ملی هم بهش داده بودند و با کمال استقلال کارش را می‌کرد پشتیبانی هم ازش می‌شد که می‌خواهند زبان فارسی را اصلاح کنند. حالا عرض کنم در یک همچو موقعی که یک چنین نهضتی برپاست جنابعالی که در باغ فردوس می‌خواهید سخنرانی بفرمائید این عبارات شما ممکن است یا یک زحمتی برای وزیر متبوع من تولید بشود یا برای خود شما بنابراین خوب است که فارسی این مطالب را بفرمائید و ترجمه کنید (فداکار – خلاصه سانسور فرمودید) و ایشان تشخیص دادند که من عرضی ندارم و بعد رفتند و سخنرانیشان را هم که خیلی مفید بود انجام دادند و مردم هم تشکر کردند (کامبخش – آیات و قرآن و احادیث را هم زدید؟) بله در همان حدودی که عرض کردم چرا این اظهار را می‌کنم برای اینکه بنده عقیده‌ام این است که هر کسی هر کاری کرده‌است باید بگوید برای اینکه خارج از دو صورت نیست یا آن کاری که کرده‌است خوب و مباح بوده‌است که گفتنش اشکالی ندارد یا فرض بفرمائید یک کاری بوده‌است که از نظر اجتماعی جرم نیست ولی یک کاری بوده‌است که خبط و خطا و اشتباهی بوده‌است.

اگر جرم بوده‌است که یک رویه و داستان دیگری است و اگر خطا بوده‌است باید بگوید برای اینکه مقید نشود که در آتیه خبط بکند و فلسفه توبه هم در اسلام همین است توبه را که در اسلام آورده‌اند برای این است که اگر یک کسی کار خبطی از نظر مذهب کرد خیال نکند که اینکار خبط معاقب اواست تا آخر قیامت بنابراین اجازه دادند که وقتی که عذر خواست عذرش خواسته می‌شود که بعد با خیال راحت وظایف خودش را انجام بدهد و دیگر گناه نکند اما دیشب روزنامه‌ها را که نگاه می‌کردم در ضمن عرایضی را که راجع به کارخانجات می‌کردم آقای ایرج اسکندری یک کلمه‌ای را پرانده بودند و بنده نشنیده‌ام البته ایشان مختارند هر چه میل دارند بفرمایند ولی بنده عرضم در این جا صریح بود این بود که کسانی که طرفدار کارخانجات و طرفدار توسعه کارخانجات هستند اینها بایستی کاری بکنند که کارخانجات دچار تعطیل نشود دچار شکست نشود برای آنکه آن کارخانجات بماند و یکی از آن راههائی که فکر کرده‌اند ما را به این مقصود می‌رساند این است که کارخانه مرکز تحریکات سیاسی نشود برای اینکه این محفوظ بماند و کارگرش هم آسایش داشته باشد و گمان هم نمی‌کنم اشتباه هم کرده باشم (تهرانچی – نه خیرصحیح است اشتباه نکرده‌اید) ولی این مانع از این نیست که کارگران یک اتحادیه‌های صنفی هم داشته باشند خودشان به کارهای خودشان رسیدگی کنند اگر به جامعه شان ظلمی ستمی و بی عدالتی شده‌است به نمایندگانشان به ترتیبی که آئین نامه‌ها معین می‌کند مراجعه کنند و حقشان را بخواهند و بگیرند و اتحادیه کارگرها همانطور که در روزنامه‌ها می‌بینیم جنبه سیاسی ندارد وجنبه ملی دارد. تمام اصناف ایران از قدیم اتحادیه داشته‌اند (تهرانچی – صحیح است آقا – صحیح است) پیش از اینکه این سازمان جدید اروپائی بوسیله کتاب یا بوسیله اشخاص به ایران بیاید اصناف ایران اتحادیه داشتند (صحیح است) دلیلش هم این است که در قانون انتخابات دوره اول انتخابات ما صنفی بود یعنی مقننین ما تشخیص داده بودند که این جامعه تشکیل و ارگانیزه شده‌است از شش هفت صنف معین و بهمین جهت بود که به هر صنفی اجازه داده بودند که یک اتحادیه هائی درست بکنند و این اتحادیه کارگران هم یک نوع اتحادیه صنفی است که از قدیم در این مملکت بوده‌است و چیز تازه‌ای نیست وجودش هم مغتنم است ولی عرض بنده این بود که کارگران کارخانجات و خود کارخانه‌ها ملعبه سیاست نباید بشوند چرا؟

برای اینکه در درجه اول به ضرر و زیان خود کارگر است دیروز یک مقدار تلگراف به خود آقایان نمایندگان رسیده‌است که چند کپی هم دارد و باز حکایت می‌کند از یک اغتشاش و زدوخوردی در اصفهان (فداکار- تحریک مدیران کارخانجات است برای اینکه می‌خواهند کارخانه‌ها را ببندند) اصفهان بر اثر حسن سلیقه و ذوقی که تجار آنجا و سرمایه داران آنجا داشته و براثر سیاست حمایت صنعتی که در دوره سابق معمول بود توانست مرکز چند کارخانه بشود و از مدتی که کارخانجات دایر شده تا سه سال چهارسال پیش هم کارخانه کارش را می‌کرده و محصول آن کارخانه‌ها هم به بازار می‌آمد و هیچ سرو صدائی هم نبود ولی بعد که سیاست را خواستند ببرند توی این کارخانجات نه تنها این کارخانجات مرکز فتنه‌ها شد بلکه شهر اصفهان هم که از شهرهای درجه اول این مملکت است به آتش این اختلافات هر چند ماه یک بار می‌سوزد بهتر اینکه از زبان خود اهالی اصفهان حرف بزنم و تلگراف را بخوانم (بفرمائید بفرمائید: پنجاهمین مرتبه‌است که کارگران این شهر شکایات وناله‌های مظلومانه خود را از دسیسه و انتریک مظالم یک عده ماجراجو و وطن خودش که ماسک آزادی خواهی (چون عبارات و کلمات زننده دارد بنده این قسمتهایش را نمی‌خوانم و خیلی معذرت می‌خواهم و خداشاهد است من این تلگراف را قبلاًندیده و نخوانده بودم (دکتر کشاورز – بخوانید آقا بخوانید این قضاوت آقای سیف پور و آقای دولت آبادی است ما خیلی افتخار می‌کنیم که ایشان ما را اینطور می‌دانند) من اجازه بخصوص از فراکسیون توده می‌خواهم که این تلگراف را بخوانم (دکتر کشاورز – بفرمائید بفرمائید) حزب توده در مدت یک سال ونیم از هیچگونه اغفال و استثمار یک عده کارگر بدبخت اصفهانی خودداری نکرده و بعد از آنکه میلیونها ریال دسترنج کارگر بدبخت را از میان بردند و طشت رسوائی آنها از بام افتاد کارگران باتفاق تشکیل اتحادیه داده و شروع به کار ما کردیم از روز تشکیل اتحادیه حزب توده به انواع تشبثات و دسایس از قبیل اعزام عده چاقو کش از تهران (کشاورز- بنده و کامبخش بودیم) و کتک زدن کارگران و حتی برای آنکه دیگران را هم در کار کشور دخالت دهند از بزرگترین خیانت خودداری نکرده و برروی دیوارها نسبت به بزرگان جهان توهین نموده ولی غافل از اینکه کارگران وطن پرست که جز بدست آوردن یک لقمه نان و حفظ حیثیت و استقلال کشور نظری ندارند در تمام این مدت با خونسردی کامل مراقب وضعیت بوده و به قیمت فداکاری

دوره چهاردهم قانونگذاری

شماره مسلسل ۱۳۹۳

مذاکرات مجلس بقیه جلسه ۱۲۷

بقیه صورت مشروح مذاکرات مجلس روز دوشنبه هفتم خرداد ماه ۱۳۲۴

بقیه بیانات آقای فرهودی

شهر اصفهان را حفظ نمودند بهترین شاهد صدق این عرایض گزارشهای مقامات مسئولیت دار و عقاید عموم جامعه اصفهانی است ولی این گروه مزدور که دشمن آسایش عمومی و راحتی زحمتکشان و کارگران هستند بهیچوجه دست از تحریکات خود برنداشته ودر یک ماه پیش برای اینکه در امنیت شهر اختلال نمایند و منویات پیسه و ننگین خود را به موقع اجرا به دولت ننگین بیات فشار آورده وبا فروختن خود را وادار نمودند که رئیس شهربانی اصفهان را (فداکار مختاری را می‌فرمائید) که با کمال بی طرفی به حفظ انتظامات ابراز علاقه می‌کرد بدون هیچ دلیلی به اسم گزارش و اخذ دستور حضوری برای سه روز به تهران احضار نمایند در شش روز قبل نعمت الله بهرام پور گویا کسی بود که اسمش اینجا برده شد (دکتر کشاورز - بله) که چندین مرتبه بجرم شرارت و چاقوکشی محکوم شده ودر چند سال قبل مرتکب قتل شده و چهار سال در زندان شهرضا بوده شصت هزار تومان پول به هشت نفر ترور و یک جواز توصیه آدم کشی از رئیس شهربانی کشور (توصیه در اداره شهربانی اصفهان موجود است) به اصفهان اعزام توصیه رئیس شهربانی کافی بود که روحیه مأمور شهربانی را که واسطه احضار پاسیار مختاری رئیس شهربانی به اندازه کافی متزلزل شده بود بکلی نامرتب و خراب شود پول و وجود هشت نفر ترور عده ماجراجو و جانی را دور آنها جمع کرده صبح چهارشنبه عده قریب پنجاه نفر بسر کردگی بقراطی و بهرام پور به کارخانه پشم ریخته امیر کیوان نماینده کارگران و عده قریب پانزده نفراز کارگران را شدیداً مضروب و یک چشم کیوانی را کور نمودند و مبشری مأمور شهربانی روی توصیه رئیس کل تشکیلات کوچکترین اقدامی برای جلوگیری ننموده روز جمعه ساعت ۹/۵صبح بهرام پور به اتفاق چند نفر اشرار سیدآبادی و هشت نفری که از تهران آمده‌اند در نزدیکی کلانتری در حضور پاسبان به هشت نفر از کارگران حمله نمودند صرافیان نماینده کارگران کارخانه شهرضا که بیش از ده سال جوانی و عمر خود را در خدمت کارگران مصرف کرده و تا قبل از آنکه اتحادیه از حزب توده جدا شود کمیته مرکزی حزب توده و عده ساختن مجسمه اورا می‌داد و کراراً هم مورد تقدیر قرار گرفته و از روزی که اتحادیه جدید از زیر بار حزب ننگین توده خارج شد به شهادت کلیه مقامات رسمی اصفهان فداکار و رادمنش و کشاورز و کام بخش و مقامات دیگر هر روز تقاضای تبعید صرافیان را نموده و حتی فداکار به چندین نفر و مقامات رسمی و غیر رسمی وعده قتل این جوان را داده در جلوی روی پاسبان بوسیله فرو بردن کارد در قلبش مقتول و سایر کارگران را مجروح حمله کنندگان تماماً مسلح به کارد و چاقو و اسلحه گرم بوده‌اند قتل این جوان نشان می‌دهد که حزب شکست خورده توده دشمن کارگر و زحمت کشان است می‌خواهد با ریختن خون کارگران این شهر انتقام خود را بکشد تشخیص آنها هم گویا صحیح باشد زیرا اولیای امور ناله‌های بیست هزار نفر کارگر اصفهانی را به هیچ نشمرده و این مکافات را بمنزله تاریخ فراعنه و قیاصره تلقی کرده (دکتر کشاورز- قیاصره را کارگرها می‌نویسند؟

این عبارات آقای سیف پور است خطاب به آقای فرهودی این عبارات از همان کارگر باسوادی است که شما می‌گفتی ملت ایران همه باسواد هستند؟) و چنان در خواب غفلت هستند که گویا از وجود اصفهان هم بی خبر هستند در صورتیکه اینطور نیست ما نه تاریخ می‌خوانیم و نه برای جلوگیری پنجاه مزدور ترور آدم کش عاجز هستیم بلکه میل داشتیم که عالم انسانیت و جامعه آزادیخوا ه دنیا ما به بدبختی ما پی برده و به مظلومیت ما اذعان نمایند و از آنطرف همه بفهمند که تهران نه فکر ما نیست بلکه با برداشتن مأمورین و دادن توصیه برای خوش آمد جانیان و خائنانی که به اسم نماینده توده درمجلس هستند به اختلال امنیت شهر و ریختن خون کمک می‌کنند ما آنقدر صبر کردیم که تادوست و دشمن فهمیدند که حزب توده مسلکش وطن فروشی و مرامش ریختن خون کارگر است ما این قدر بردباری از خود نشان دادیم که دوست و دشمن به وضعیت رقت بار ما خون گریه کرد ولی اولیای امور ما در تهران یک دقیقه هم توجهی به این شرب الیهود ننموده و اطمینان داریم که در آتیه هم نخواهند کرد برای آخرین دفعه ناله مظلومانه خود را به سمع شما آقایان و به گوش عالم بشریت و دنیای آزادیخواه رسانیده ومی گوئیم که به دستور صریح تقی فداکار (فداکار- بنده اخطار نظامنامه دارم) و سایر نمایندگان توده بهرام پور و بقراطی و هشت نفر تروری که از تهران آمده‌اند خون یکی از شریف ترین و بزرگترین خدمتگزار کارگران و رنجبران اصفهان را ریخته

  • اولاً تمنا داریم که مجلس شورای ملی از فداکار و همدستانش سلب مصونیت نموده و آنها را تسلیم دادگاه نمایند
  • ثانیاً مسبب احضار رئیس شهربانی و نویسنده توصیه که شریک قتل صرافیان ناکام است به محکمه جلب شود
  • ثالثاً با وضعیت فعلی به هیچوجه مردم اصفهان تأمین ندارد اگر چه اقداماتی از طرف استانداری برای اعاده وضعیت شده ولی با نبودن رئیس شهربانی و تزلزل روحیه سایر مأمورین خودسر و تجری این عده ۵۰ نفر اشرار این اقدامات کافی نیست وطبق دستوری که ترورها از تهران گرفته‌اند درصدد قتل عده زیادی از کارگران این شهر هستند (کام بخش – مقصود این است که خلاصه مختاری برگردد)

از اولیای دولت تقاضا داریم که اقدام عاجل برای دستگیری قاتل و تبعید شرکای جرم بقراطی و سایرین بنمایند هر گاه در ظرف بیست و چهار ساعت به عرایض حقه ما توجه نشود و خدای نکرده بیست هزار نفر کارگر و صد هزار نفر عائله وبستگان آنها از مراکز مأیوس شود آنوقت مجبوریم بنام حفظ آزادی وبنام حفظ حقوق کارگر و حفظ شرافت وناموس و حیثیت خود خودمان اقدام نموده و از خود دفاع کنیم با این ترتیب صریحاً عرض می‌کنیم که هر پیش آمدی که بشود مسئول آن اولیای امور و شخص رئیس کل تشکیلات شهربانی است در این کار اقدام و پاسخ فوری نمایندگان کارگران درتلگرافخانه خواهند ماند تا تکلیف شهر و وضعیت آن روشن شود شماره ۴۶۸ شورای مرکزی اتحادیه کارگران و پیشه وران دهقانان اصفهان مقدار زیاد دیگری هم هست که ا زهمین قبیل است مقصود این است که آن عرضی که بنده دیروز کردم برای این بود که حتی الامکان و واقعاً از روی صمیم قلب و بدون اینکه نظر کشاکشی داشته باشم طوری کنم که این کارخانجات خوب کار بکنند و کارگران آسایش داشته باشند و واقعاً یک مؤسسات و آلات مفیدی برای مملکت باشند و از این پیش آمدها پیش نیاید مقصود بنده این بود حالا اجازه می‌خواهم که بروم سر عرض دیروز. بنده دیروز عرض کردم که جهالت که آقای دکتر کشاورز سعی داشتند برای ملت ایران ثابت کنند غیر از بیسوادی است جهالت یک تاریکی مطلقی است که دماغ و ذهن یک شخص را گرفته باشد ملتی که ۳ هزار سال سابقه تمدن دارد و به صنایع و فنون و هنرهای مختلف اعم از هنرهای زیبا وغیر زیبا آشنا است او را واقعاً و انصافاً نمی‌شود جاهل گفت (صحیح است) سواد هم خودش یک هنری است امروز صبح آقای دکتر معظمی می‌فرمودند که این تریبون را نجارهای گلپایگان ساخته‌اند آقایان به این نقش‌های زیر تریبون توجه بفرمائید که با چه دقتی این طراحی‌ها و این نقش‌ها که از آثار باستانی ایران گرفته شده‌است روی تخته نمایش داده شده‌است اگر صنعت گری که این کار را کرده‌است سواد نداشته باشد آیا حقاً جاهل است؟ این بهترین هنرها را دارد و حتی بنده که ادعا می‌کنم که سواد خواندن و نوشتن دارم باید پنجاه سال کار بکنم و ببینم آیا می‌توانم این کار را بکنم یا نه؟ (صحیح است) (خنده نمایندگان) بعد بنده وارد این مطلب شدم که حالا فرض کنیم آن تز آقای دکتر کشاورز صحیح باشد یعنی جاهل کسی باشد که سواد نداشته باشد و شرط رفع جهالت حتماً این باشد که سواد داشته باشد می‌آئیم سر این تز و سر فرض ایشان تازه آن رقمی که ایشان فرمودند که در حدود آن رقم بیسواد هست تازه آن رقم صحییح نیست چرا؟ برای اینکه ما فرض می‌کنیم که جمعیت ایران یعنی آمار رسمی هم همینطور نشان می‌دهد پانزده میلیون باشد (حاذفی – شانزده میلیون) (جمال امامی –هفده میلیون) در موقعیکه می‌خواهم پورسانتاژ بیسوادها را بگیریم اطفال از سن یک تا هشت را باید از مجموع این جمعیت کم کرد چون پورسانتاژ اطفال در هر جامعه‌ای بیش از پورسانتاژطبقات بعدی است به این جهت ما می‌توانیم از پانزده میلیون بیش از چهار یا پنج میلیون اطفال بین سن یک تا هفت و هشت سال را قائل بشویم می‌ماند ده میلیون بنده به آقای دکتر کشاورز مژده می‌دهم که این کتابی که اینجا هست و هزار صفحه هم هست و پارسال هم چاپ شده‌است و مربوط به حکومت دوره گذشته هم نیست و احصائیه رسمی فرهنگ است این کتاب هزار صفحه‌ای راجع است به آمار تحصیلی یکساله این مملکت بنابراین یک ملت پانزده میلیونی که آمار یکسال تحصیلیش (مظفرزاده – به این گندگی باشد) (خنده نمایندگان) هزار صفحه باشد و در سال گذشته هم چاپ شده (فداکار- این هم مثل پرورش افکارتان است)ما می‌توانیم ازقیافه این کتاب تصدیق بکنیم که نه تنها ملت ایران جاهل نیست بلکه بی سواد هم نیست (فداکار – این کتاب مغز ندارد)بنده چقدر تأسف می‌خورم که یک شخصی که ایرانی است و نماینده ملت ایران هم هست در اینجا میل ندارد که یک سند رسمی چاپی که حکایت از تمدن مملکت وفرهنگ مملکت خودش می‌کند این حرف را بزند -(فداکار – دروغ است، مغز ندارد)آقا شما به چه دلیل یک کتاب رسمی فرهنگی مملکتتان را که چاپ شده‌است و ارقام رسمی چاپ شده دولت است و مربوط به فرهنگ مملکتتان است میگوئید مغز نداردمغز آن کسی ندارد که نمی‌تواند بفهمد (صحیح است) (همهمه نمایندگان) (هاشمی – انصافاً سالنامه خوبی است) (کام بخش – آقای سنندجی) (زنگ ممتد رئیس)

نایب رئیس – آقایان یک قدری رعایت نظم مجلس را بفرمائید

سنندجی – بنده عرضی نکردم به آن ‎آقایانی بفرمائید که که صحبت می‌کنند بنده که گناهی نکرده‌ام آقای رئیس)

نایب رئیس – تذکر بنده به همه آقایان بود که بگذارند ایشان صحبت خودشان را بکنند بعد هر یک از آقایان مطلبی دارند بیایند جواب بدهند (صحیح است)

در صفحات آخر کتاب یک گرافیک‌ها واعداد و ارقامی است که مربوط به فرهنگ مملکت در ظرف هیجده سال اخیر است یعنی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۸ و ۱۹ یعنی تا سالی که توانسته‌اند این کتاب را چاپ بکنند والبته سالهای بعدش هم از روی همین ارقام است در سال ۱۸ و ۱۹ نشان داده‌اند که در تمام مدارس مملکت چهار صد و نود و هشت هزار و هشت صد و چهل نفر مشغول تحصیل هستند و ما می‌توانیم چون سال ۱۳۱۸ چهار صد و نود هزار نفر مشغول تحصیل بوده‌اند و سال بعدش یعنی ۱۳۱۹ را بگوئیم چهارصد و نود و هشت هزار نفر بوده‌اند یعنی هشت هزار نفر اختلاف داشته و می‌توانیم برای سنوات بعد یعنی بیست و بیست و یک هشت هزار تاقائل بشویم می‌شود ۵۰۰ هزار نفر بجای ۴۹۰ هزار نفر پس ما ارقامی را داریم که عده شاگردان مدارس مملکت را از سال ۱۳۰۱ تا آخر سال ۱۳۲۱ که ۲۱ سال تمام می‌شود و سال به سال داده‌است بیرون ۵۰۰ هزار نفر نشان می‌دهد بنده این ارقام را جمع کردم، این ارقام محصلین هر سال را و تقسیم کردم بیست و یک که ببینیم در هر سال حد متوسط گنجایش مدارس ما که شاگرد پذیرفته‌اند چقدر است در آمد سالی دویست و هفتاد هزار تا چون عرض کردم سال اول پنجاه و پنج هزار نفر است و سالهای آخریش پانصد هزار نفر است متوسطیش که روی هم ریختیم سالی دویست و هفتاد هزار نفر در آمده‌است این مدارس عموماً یک کلاسه و دو کلاسه و سه کلاسه و پنج کلاسه و شش کلاسه بوده‌است از حیث کلاس هم آمدیم متوسطش را گرفتیم یعنی از حیث کلاس هم آمدیم فرض کردیم که عموم اینها سه کلاسه باشد پس در هر سه سال یکمرتبه شاگردان این مدارس عده شان تجدید می‌شود ودر عرض این ۳ سال کم وبیش سواد خواندن ونوشتن را یاد می‌گیرند بنابراین در هر سه سال دویست و هفتاد هزار نفر در ظرف این بیست ویک سال اخیرما می‌توانیم بگوئیم که باسواد شده‌اند و هفت تا سه سال چون بیست ویک سال حساب کردیم و تقسیم به سه بکنیم هفت می‌شود یعنی هفت تا دویست و هفتاد هزار نفر ما می‌توانیم دربیاوریم که می‌شود یک میلیون و هشتصد هزار نفر و هر گاه شاگردان اکابر را هم که در این احصائیه منظور نشده‌است حساب بکنیم و روی این بکشیم قریب ۲ میلیون نفر ما اشخاص باسواد داریم یعنی ۲ میلیون نفری که چطور هستند؟ ۲ میلیون باسوادی که در حدود سن ۳۰ سال هستند آنهائی که سواد دارند و زیادتر از ۳۰ سال را در این احصائیه منظور نکرده‌اند یعنی کسانی که قبل از ۱۳۰۰ سواد داشته‌اند (صحیح است)

کسانی که امروز در این مملکت هستند و قبل از ۱۳۰۰ هم سواد داشته‌اند و البته هنوز هم دارند آنها جزو این احصائیه حساب نشده‌اند و به این ترتیب حداقل ما دو میلیون نفر هم بیشتر باسواد داریم از ۱۰ میلیون نفر این حداقلش است یعنی صدی بیست با سواد داریم و بیسواد ما صدی هشتاد می‌شود با این حساب آنوقت البته برای این دو میلیون نفر باید باسوادانی را اضافه کرد که در خارج تحصیل سواد کرده‌اند و آمده‌اند ایران خیلی‌ها هستند که تحصیلاتشان در خارجه بوده‌است (سنندجی – مکتبخانه‌های ملی را هم بفرمائید) به این کیفیت پور سانتاژ بی سوادهای مملکت از هشتاد درصد هم پایین تر است حالا یک حساب پداگوژی می‌کنم الان دستگاه این مدارس ما سالی پانصد هزار نفر شاگرد مدرسه در خودش دارد حداقل جمعیت ایران را اگر پانزده میلیون فرض بکنیم مطابق قاعده آمار یک میلیون و نیمش در سن تحصیلند یعنی بین سن هفت و سیزده‌است ما دستگاهی داریم که در هر سال ثلث این عده را می‌تواند بگیرد یعنی از یک میلیون و نیمی که در سن تحصیل هستند برای پانصد هزار نفر از آنها جا دارد ولی البته سال بعد هر پانصد هزار نفر که بیرون نمی‌روند فرض کنید که پنجاه هزار نفرش هم بیرون نمی‌روند ۳۰ هزار نفرش بیرون می‌روند چهل هزار نفر طبق عده که بیرون رفته‌اند به جایش تازه وارد می‌شوند هرگاه به این تشکیلات هم دست نزنیم یعنی توسعه اش ندهیم ما در ظرف سه تا شش سال می‌توانیم یک میلیون و نیم نفری را که بین سن هفت و سیزده فعلاً داریم باسواد کنیم پس دستگاه تحصیلات ما طوری بوده‌است که تا به حال یک پورسانتاژ بیش از آنچه که گفته شد باسواد در این مملکت تهیه کرده‌است و فعلاً هم این استعداد را دارد که فعلاً هم بر فرض که توسعه بهش ندهم باز عده زیادی را باسواد می‌کند و به عده با سوادها می‌افزاید و بر دو میلیون باسواد فعلی اضافه خواهد شد به این دلایلی که عرض کردم افسانه جهل ملت ایران به آن غلیظی که گفتند صحیح نیست بلکه یک پروپاکاند شومی است آقای دکتر کشاورز برای این که ثابت بکنند ملت ایران جاهل است یک نکته را چسبیدند که بنده حالا توضیح خواهم داد را در یک قسمتی با ایشان اشتراک نظر دارم و خوب تشخیص دادند اما در اواخر مطلب با هم شریک هستیم نه در اوایل مطلب ایشان فرض کردند که این جهل مصنوعی را که خیال می‌کردند ملت ایران دارند فرمودند که این را طبقه حاکمه باعث شده‌است که ملت ایران جاهل باشد فرضتان این بود یعنی هم جهل را وجودش را مسلم دانستید هم مسئول جهل را معرفی کردید که طبقه حاکمه ایران درسیصد سال اخیر ملّت ایران را عمداً وعالماً وعامداً درجهل نگاه داشت (دکتر کشاورز –صحیح است)بنده می‌خواستم عرض کنم که رژیم ممانعت از تحصیل هیچ وقت در ایران نبوده‌است (صحیح است) (هاشمی – کاملاً صحیح است) مخصوصاً در ایران بعد از اسلام (صحیح است) رژیم ممانعت از تحصیل علم و دانش هیچ وقت در این مملکت مخصوصاً درایران بعد از اسلام وجود نداشت (امیر تیمور – صحیح است) بلکه همان هیئت حاکمه که آقای دکتر کشاورز اشاره کردند از ۳۰۰ سال پیش یعنی مقصودشان سلاطین وقت و وزراء وقت است (دکتر کشاورز – وکلای وقت است، رؤسای وقت است از ۴۰ سال به این طرف)(آصف – ۴۰ سال پیش وکیل کجا بود؟) (زنگ رئیس): عرض کنم که سلاطین و وزرای ما هم در این ۳۰۰ سال اخیر تا اول مشروطه نه تنها مانع تحصیل مردم نبودند بلکه تشویق هم از مردم می‌کردند (صحیح است) (پروین گنابادی – مثل دوره پهلوی بفرمائید خاطر مبارک آسوده باشد، دیگر سرپوشی روی این مملکت نمی‌شود گذاشت) (زنگ رئیس): بهترین دلیلش این مدارس قدیمه‌است که در نقاط مختلف وجود دارد، این مدارس قدیمه را عموماً سلاطین ایران ساختند (صحیح است) در زمان صفوی، در زمان زندیه، در زمان قاجاریه و همچنین وزرای ایران و یک نمونه بارزش اگر آقای پروین گنابادی آن عینکشان را بردارند و راست نگاه کنند همین مدرسه سپهسالار است (صحیح است) (دکتر کشاورز – چند تا محصل تویش مانده‌است آن را هم بفرمائید)… این مدرسه سپهسالار را یکی از افراد هیئت حاکمه ایران در این چند سال اخیر ساخته‌است، نه تنها مدرسه ساخته‌است هر کدام که مدرسه ساخته‌اند موقوفات زیادی هم روی این مدارس گذاشته‌اند برای اینکه طلاب علوم شبانه روزی آنجا تحصیل بکنند (صحیح است) ثمره عمر و زندگانی خودش را وقف تحصیل مردم کرده‌است مانع که نشده‌اند هیچ چی اطفال و وراث خودشان را هم محروم کرده‌اند و مدرسه ساخته‌اند برای اینکه ملت ایران بروند آنجا تحصیل بکنند و صد سال بعد یک نفر پیدا نشود که بگوید ملت ایران جاهل است (صحیح است) (دکتر کشاورز – طبقه حاکمه نگذاشت) مدارس نظامیه از دوره نظام الملک طوسی در تمام شرق پراکنده‌است یکیش هم در بغداد است نظام الملک طوسی هم خودش از وزرا بوده مدارس سلاطین صفوی مدارس سلاطین غزنوی مدارس سلاطین سلجوقی اینها تمام دلیل است بر اینکه هیئت حاکمه ایران مانع تحصیل نبوده‌است بلکه موجبات تحصیل را مطابق مقتضیات آن زمان البته فراهم کرد (صحیح است) حتی در دوره حکومت پادشاه سابق هم که اعتراضات و ایرادات زیادی به جنبه‌های مختلف آن حکومت شده‌است و هنوز هم می‌شود معذلک او هم مانع تحصیل نبود و دلیلش همین ارقامی است که در این جدول جلوی چشم بنده‌است که در سال ۱۳۰۱ شاگردان مدارس این مملکت ۵۵ هزار نفر بوده و در سال ۱۳۲۰پانصد هزارنفر شده عده معلمین این مملکت درسال ۱۳۰۱سه هزار نفر بوده و درسال ۱۳۲۰ چهارده هزار نفر شده عده فارغ التحصیل‌های دوره شش ساله ابتدائی این را ۲۹ ساله حساب کرده‌اند در سال ۱۲۹۱ که هشت سال نه سال قبل از ظهور پادشاه سابق باشد ۴۷ نفر بودند و در سال ۱۳۲۰ قریب ۱۹ هزار نفرند فارغ التحصیل دوره شش ساله متوسطه در سال ۱۲۹۳ نه نفر بوده و در سال ۱۳۲۰ هزار و هشتصد نفر آموزشگاههای عالی که دانشکده‌ها و دانشگاه باشد در سال ۱۳۰۱ پانزده نفر بوده و در سال ۱۳۲۰ قریب هفتصد نفر پس در حکومت سابق هم با وجود ایراداتی که هست به این حکومت، به دستگاه پلیسی اش و دستگاه‌های دیگرش معهذا در قسمت فرهنگ نمی‌توانسته مانع تحصیل بشود (هاشمی صحیح است) بر فرض این هم که می‌خواسته‌است مانع بشود ملت ایران یک ملتی نبوده‌است که قبول بکند که مانع تحصیلش بشوند (امیر تیمور – صحیح است) و به همین جهت برای اینکه مردم را به خودش جلب بکند برای اینکه روشن فکرها را به خودش جلب بکند دائماً مدارس را بر عده اش می‌افزود و از آن مهم تر اعزام محصل به اروپا است که در دوره حکومت سابق شده و خود آقای دکتر کشاورز از بهترین هدایای این اقدام مفید هستند (صحیح است)(دکتر کشاورز – متشکرم) شخص ایشان و دکتر رادمنش رفیق محترم ایشان از بهترین هدیه هائی هستند که قانون اعزام محصل به اروپا به این مملکت داده (صحیح است) و این قانون هم در زمان حکومت همین ظالم‌ها و جابرها تصوپیب شد حالا آن نکته‌ای را که بنده می‌خواهم عرض کنم و گفتم با نظر آقای دکتر کشاورز اشتراک دارد این است که حکومت‌ها در ایران مانع تحصیل نمی‌توانستند بشوند و نمی‌شدند مقررات مذهبی و تمدن قدیم این مملکت مانع می‌شد ولی حکومتها یک کار می‌کردند که در دوره ۲۰ ساله هم کردند وآن اینست که مانع می‌شدند که خوی آزادگی و آزادمنشی در محصلین این مملکت پیدا شود، این کار را می‌کردند در دوره قبل از مشروطیت تحصیل علوم در دست یک دستگاهی بود که آن دستگاه مانع آزادی بود و آن دستگاه اسمش دستگاه روحانی بوده که یک دستگاه خاصی بوده (رفیع – اینطور نیست دستگاه روحانی مانع نمی‌شد) …از مشروطیت به بعد هم به استثنای آن سنواتی که مشروطیت ما عملاً و واقعاً وجود داشت در این ۲۰ ساله اخیر خوی آزادگی و آزادمنشی را البته مانع می‌شدند که در محصلین وجود داشته باشد در اینجا من به جنابعالی وحدت عقیده دارم اما یک تأسفی هم دارم یک بیاناتی دیروز آقای ایرج اسکندری فرمودند که بنده دو سه مرتبه هم تأیید کردم و آن این است که فرمودند ما تربیت آزادیخواهی و آزادی نداریم و دلیلش هم واضح است برای اینکه ۲۰ سال مدرسه و مکتب آزادیخواهی بسته بود بنده عرض می‌کنم که اگر نداریم هیچکدام نداریم برای اینکه آن آقایانی هم که می‌گویند ما داریم آنها هم توی این مملکت بوده‌اند از خارج که نیامده‌اند توی این مملکت اگر نداریم هیچکداممان نداریم و باید همه مان برویم یاد بگیریم این خوی آزادی و آزاد منشی را که عرض کردم مانع بوده‌است که محصلین مملکت به آن خو بگیرند نتیجه اش را داریم می‌بینیم، یکی از صفات مرد آزاد و آزاده آنست که عقیده مخالف خودش را بتواند بشنود و تحمل بکند (صحیح است) باب اول آزادیخواهی این است نه اینکه ما آزادیخواه باشیم برای اینکه هر چه دلمان می‌خواهد بگوئیم باید آزادی را برای همه بخواهیم برای اینکه همه بتوانند عقاید خودشان را آزادانه بگویند و ما که می‌شنویم هر کدام را به صلاح مملکت تشخیص دادیم اجرا بکنیم امروز در نتیجه همان است، در نتیجه اینکه گفتند طبقه حاکمه مانع تحصیل نبوده اما مانع رشد خوی آزادی و آزادگی بود در نتیجه همان احزابی هم که ما به نام آزادیخواه داریم و می‌شناسیم نمی‌توانند عقاید مخالف خودشان را بشوند بهترین دلیلش هم واقعه روز جمعه ۲۸ اردیبهشت در صدقدمی مجلس شورای ملی بوده (صحیح است) (فداکار – تهمت بوده) … تهمت به کی؟ بنده که عرضی نکردم ۰

دکتر کشاورز – صد قدمی مجلس، معلوم است آقای جمال امامی صبح به شما یادداشت دادند (هاشمی – اتفاقی که افتاده‌است مربوط به دسته معینی نیست) یک حزبی یک جماعتی یک روزی را اعلان کردند برای میتینگ که بروند میتینگ بدهند افراد خودشان را سمپاتیزان‌های خودشان را و پیشوایان خودشان را اطرافیان خودشان را دعوت کرده بودند که بیایند حرفهایی را روی اصول عقاید آزاد بگویند و این اول دفعه هم نبوده‌است سابقه داشت، احزاب دیگر هم این کار را کرده بودند وروی سابقه و جریان بود، چیزی نبود که تازگی داشته باشد وبعد عده‌ای از همان کسانیکه عرض کردم که تربیت آزادیخواهی ندارند ولی فقط خودشان را آزادیخواه می‌دانند آنها هم دسته‌ای درست کردند، دو تا گاری آجر هم بردندآنجا آجرها را ریختند توی سر آنها یک نفر را کشتندچند نفر را مجروح کردند (یکی از نمایندگان – کی‌ها کردند …) یک دسته‌ای، یک جماعتی نمی‌دانم که بوده‌است (دکتر کشاورز – این عمل را تقیه می‌کنیم، اعلامیه هم داده‌ایم مرتکبین آن را سخت تعقیب کنند (جمال امامی – فشار نیاورید که دولت مرتکبین را آزاد کند) (دکتر کشاورز – ما به دولتی که رأی نمی‌دهیم نمی‌توانیم فشار بیاوریم از آنهایی حرف می‌شنود که ۲۷ رأی بهش می‌دهند) (زنگ رئیس) پس عقیده بنده این است که ما اگر واقعاً آزادیخواه هستیم و بخواهیم یک آزادی حقیقی داشته باشیم این آزادی را باید برای عموم بخواهیم و این خلق را تقدیس کنیم نه اینکه فرض کنیم یعنی آنقدر فکرمان کوتاه باشد که فرض کنیم آزادیخواهی یک متاعی است که منحصر به یک عده‌ای می‌تواند باشد چون یواش یواش از مبحث فرهنگ دارم من خارج می‌شوم به یک قسمت دیگر از فرمایشات آقای دکتر کشاورز هم جواب عرض می‌کنم و آن موضوع این بود که دانش آموزان و دانشجویان بایستی وارد سیاست بشوند. البته طبیعی است وقتی دانش آموز و دانشجو وارد سیاست شد این عمل تقابل هم دارد یعنی سیاست هم می‌رود توی مدرسه برای اینکه دانش آموز و دانشجو که نمی‌تواند شخصیت خودش را در آن عقاید سیاسی که گرفته‌است وقتی که به درب مدرسه می‌رسد از خودش جدا کند و این موضوع حتمی است در صورتیکه ما دانش آموز و دانشجو را بیاوریم در سیاست پس سیاست هم می‌رود توی مدرسه البته اشکال ندارد که مخصوصاً دانشجویانی که به سن انتخاب کردن می‌رسند و بایستی وکیل انتخاب کنند بدیهی است که بایستی به عقاید سیاسی آشنا باشند و تشخیص بدهند عقاید صحیح را و آن وکیل و آن نماینده‌ای که با آن عقایدشان متناسب ترند انتخاب کنند ولی به هیچ وجه من الوجوه درمملکتی که مشروطه‌است و در مملکتی که آزادی برای تمام احزاب هست مصلحت تعلیم و تربیت مملکت نیست که سیاست برود توی مدرسه رفتن سیاست در مدرسه‌ها برای مملکتی خوب است که یک مرام ویک حزب دولتی باشد برای اینکه ایجادتشنج نکندتوی مدرسه‌ها. مثلاً فرض کنیم که اگر در یک مملکتی که یک رویه افراد یک حزب دارند یک مرام دارند و احزاب متعدد و مرام متعدد و رویه‌های متعدد در آن مملکت وجود ندارد و دولت هم از همان حزب است… چه بهتر که شاگردان مدرسه از سن هفت هشت سالگی که وارد مدرسه می‌شوند اصول حزب و آن تربیت و افکاری که هست آشنا بشوند اما در مملکت مشروطه که احزاب متعدد دارد و مرامهای متعدد هست، رویه‌های متعدد هست، اگر بنا باشد توی مدرسه بروند باید همه بروند نمی‌شود که یک عده را راه داد و یک عده را راه نداد وقتی که اینها رفتند، روی تصادم عقاید بین یک عده که برای تحصیل آمده مشاجره بین آنها درمی‌گیرد و اصل مقصود که درس وبحث و مکاشفه علمی باشد از بین می‌رود (صحیح است) و آنوقت مدارس ما به جای اینکه کانون تعلیم وتربیت علمی و ادبی باشد تبدیل می‌شود به کانون جروبحث و نزاع و مشاجره تا آنجائیکه بنده در روزنامه خواندم که دو نفر مریض و مسلول که در بیمارستان شاه آبادبستری بودند سر اختلافات مسلکی دعواشان شد و چاقو به هم زده‌اند (خنده نمایندگان)

وقتی که آثار اختلافات و نزاع و مشاجره به این درجه از شدت برسد که دو مریض مسلول در مریضخانه خودشان را نتوانند نگاهدارند آنوقت هفتصد نفر شاگرد، هشتصد نفر شاگرد توی مدرسه که آنهم همه شان جوان و باجسارت هستند چطور می‌توانند با تمام این اختلافات مسلکی درسشان را یاد بگیرند و مهیای کار بشوند در هر حال با این همه تفصیلی که بنده عرض کردم راجع به میزان طبقات باسواد در این مملکت، معهذا هیچ تردیدی ندارم که بایستی سعی و مجاهدت کرد که سواد در این مملکت تعمیم پیدا بکند تا این بهانه هائی که برای اسناد جهل به ملت ایران هست کاملاً مرتفع شود (صحیح است) یکی از پرافتخارترین زندگانی من آن پنج سالی بود که یکی دو سالش آقا ی نصرالملک فرماندار طهران بودند این پنج سال بود که ریاست کلاسهای اکابر با اینجانب بود و در ظرف این پنج سال با کمال صمیمیت و علاقه و بدون اینکه اجر و مزدی از کسی خواسته باشم (یعنی وظیفه‌ام بود) مجاهده کردم و مطابق آن احصائیه هائی که ما داشتیم و جناب آقای رهنما وزیر فرهنگ از آن موقع در شورای عالی فرهنگ بودند و همه آقایان هم شاید بدانند با آن اسلوبی که ما داشتیم در ظرف پنج سال قریب سیصد هزار نفر اکابر را باسواد کردیم، اما اگر بخواهیم آقای وزیر فرهنگ سواد را واقعاً تعمیم بدهیم و برسانیم به میزان صددرصد یعنی این ده میلیون با شش هفت یا هشت میلیون هر چه هستند همه باسواد شوند، البته کارهایی باید کرد که یکی از آنها تأمین حقوق و زندگی آموزگاران است (صحیح است) چرا؟

برای اینکه آموزگاران هستندکه سربازان حقیقی مبارزه با بیسوادی هستند آقای آرداشس همکار محترم فرمودند در یک جمعیتی تشریف داشتند و استادی را دیدند که لباس رسمی نداشته‌است و متأثر شدند که چرا نبایستی حقوق این استاد به قدری باشد که تکافو برای لباس رسمی بکند. بنده عرض می‌کنم که در این مملکت آموزگارانی هستند که لباس غیر رسمی هم ندارند (دکتر کشاورز – تقصیرکیست؟) بنابراین ما این نه هزار نفر آموزگاری را که داریم، آقای وزیر فرهنگ، زندگانی شان را حقیقتاً بایستی تأمین بکنیم تا بتوانیم از آنها سربازان مبارزه بابیسوادی درست بکنیم تا این بهانه‌ها را برداریم خدمت دبیران هم اهمیتش کمتر از آموزگاران نیست برای اینکه دبیران ما هم که عده شان دوهزار وپانصد نفر است در این مملکت اینها هم یک عده شان هستند که در دانشسراها تعلیم و تربیت می‌کنند یعنی خدمت می‌کنند و آموزگار تربیت می‌کنند مثل افسریکه در سربازخانه سرباز تهیه می‌کند یک عده هم هستند که در مدارس متوسطه دانشجو تربیت می‌کنند یعنی چشم وچراغ برای مملکت تهیه می‌کنند و بدین جهت می‌بایستی که حقوق و زندگانی آموزگاران و دبیران از جهت اینکه مؤثرترین طبقات در مبارزه با بیسوادی و توسعه تعلیمات عمومی هستند، کاملاً من جمیع الجهات تأمین بشود.

آقایان شاید همه آقای سرمد مدیر روزنامه صدای ایران را می‌شناسند، بنده ایشان را در موقعی که در مدرسه حقوق تحصیل می‌کردند و در آن سالهای آخرش که می‌خواست لیسانسیه بشود می‌شناختم و بعد یک ارتباط ادبی با هم داشتیم گاهی یک مطلب و یک سؤالاتی در مجله ارمغان می‌نوشت و بنده می‌خواندم آن چیزهایی که به نظر من می‌رسید با پست شهری به او می‌نوشتم و او هم جواب می‌داد این یک ارتباط کتبی بنده بوده‌است، آقای سرمد این شخص علاوه بر آنکه جوان تحصیل کرده‌است یک شاعر خوش قریحه هم هست و غالباً هم در موضوعات ملی شعر می‌گویند و من چون آقای دکتر کشاورز ایشان را به خوبی می‌شناسم لازم می‌دانم در اطراف فرمایشات شما مختصر توضیحی بدم (دکتر کشاور – من نسبت به شخص ایشان چیزی نگفتم نسبت به روزنامه صدای ایران بود) … ایشان می‌گفتند من در ماه اسفند آنچه را که آقای دکتر کشاورز در مجلس خواندند به نام شایعه نوشتم که یک شایعه‌ای است به این کیفیت و البته آنهایی که با روزنامه و روزنامه نگاری سرو کار دارند می‌دانند که شایعه با خبر خیلی فرق دارد چون در شایعه غالباً احتمال کذب می‌شود داد ولی خبر اینطور نیست. (دکتر کشاورز – در خبر بیشتر احتمال کذب می‌رود) بعد که چاپ کردم توضیحاتی هم رسید و آن توضیحات را هم در ماه فروردین چاپ کردم و خلاصه معلوم شد که آن شایعه به آن صورت صحیح نبوده‌است و به این طریق صحیح است که در بعضی از نقاط آذربایجان که ایشان اسم نبردند ولی بنده اسم می‌برم، در بعضی از نقاط آذربایجان بنام حزب توده و مسلم هم نبوده‌است که عضو حزب توده بوده و هستند چون سند و اعتبار نامه که ایشان نداده بوده‌اند که عضو حزب توده معرفی شده باشند. چون کلاهبرداری در این مملکت شیوع پیدا کرده‌است در این مملکت بنده چندی قبل در روزنامه‌ای خواندم که یک شخص لباس نظامی پوشیده و در نتیجه یک استفاده‌هایی می‌کرده‌است. خلاصه یک چند نفری بنام اینکه ما از طرف حزب توده هستیم و عضو حزب توده هستیم در بعضی از نقاط آذربایجان، یک تظاهراتی برعلیه مقدسات دینی و ملی مردم کرده بوده‌اند۰ (دکتر کشاورز – اینها که جعل نیست بلی آقا) و به این وسیله تعصب مردم را تحریک کردند. البته وقتی که تعصب تحریک شد دیگر آدم از حال عادی خارج می‌شود و روی این تعصب ملی و تعصب مذهبی یک مباحثاتی و یک مشاجراتی هم با هم کرده‌اند کیفیت قضیه این بوده‌است نه آنچه را که من بنام شایعه در اسفند ماه نوشتم و آقای دکتر کشاورز انرا خواندند ولی آنچه را که در فروردین نوشتم و توضیح دادم آقای دکتر کشاورز آنرا نخوانده‌اند!

حالا آقای دکتر کشاورز فرض می‌کنیم که ایشان در فروردین این را ننوشته بودند ولی وکلای مجلس شورای ملی چه تقصیری دارند که یک شایعه در یک روزنامه نوشته شده و شما آن را در حساب وکلاء قرار داده‌اید (دکتر کشاورز- شما از دولتی پشتیبانی کردید که جلوگیری نکرده‌است) دولتی که شما پشتیبانی کردید نمی‌دانم میزان صحتش چیست این واقعه بر فرض صحت، بنده عرض می‌کنم که نمی‌دانم صحیح است یا خیر. بر فرض صحت این قضیه در اسفند ماه بوده‌است در اسفند ماه هم کابینه آقای بیات بوده وشما رأی مؤافق دادید (دکتر کشاورز – دروغ میگوئید در کابینه بیات ما رأی مخالف دادیم) (نایب رئیس – خواهش می‌کنم در مذاکراتتان رعایت بفرمائید آقا (دکتر کشاورز – ایشان نزاکت را رعایت نمی‌کنند) نایب رئیس – ایشان مطالبی را بیان کردند و شما تذکرتان را دادید و فرمایشاتتان را کردید. از موضوع که خارج بشوید منجر به کشمش می‌شود،

فرهودی … عرض کنم که حالا می‌رویم سر بیانات آقای دکتر رادمنش. بنده متأسفم که آقای دکتر دکتر رادمنش تشریف ندارند (دکتر کشاورز – رفقاشان هستند) و تأسف بنده از این بابت که فرضاً ایشان وکیل هم باشند یا نباشند بنده هم باشم یا نباشم نیست و بنده تأسفم از بابت اینکه در این قضیه نیستند نیست بلکه از علل و موجباتی است که منجر به نبودن ایشان شده‌است. دکتر رادمنش از وقتیکه در مدرسه متوسطه درس می‌خواند بنده با ایشان نزدیک و آشنا بودم و او یک طلبه واقعی علم بود در دوره تحصیلات ایشان در خارج هم گزارشهایی که می‌رسید عموماً حکایت می‌کرد از اینکه بهترین محصل ایرانی در خارجه‌است و این جا هم شاگردانش و دانشجویانی که زیر دست ایشان درس می‌خوانند به مقامات علمی و صحبت او در تعلیم متفق القول هستند پس بنده حق دارم که نسبت به دکتر رادمنش معتقد باشم و متأسف باشم از پیش آمدهایی که در آن جلسه شد و منجر به این شد که این جوان نجیب و شریف تحصیل کرده و استادی که دارای تمام کمالات اخلاقی که بنده می‌دانم هست مجبور بشود یک کلماتی که یک نفر آدمی که تحصیلات خیلی خیلی پائین تر از ایشان را دارد مجبور بشود آن کلمات را ادا کند تأسف بنده از این است که چرا بایستی محیط مجلس طوری باشد از حیث مشاجره که مؤدب ترین اشخاص، دانسته ترین اشخاص (نایب رئیس – آقای فرهودی آن موضوع خاتمه پیدا کرده‌است خواهش می‌کنم وارد آن قضیه نشوید و امروز هم آقای ایرج اسکندری فرمودند عرض کردم که آن موضوع خاتمه پیدا کرده و تصمیم مجلس بوده‌است بنابراین نبایستی وارد آن قضیه شد (اردلان – انشاءالله دو مرتبه هم تکرار نخواهد شد) (دکتر کشاورز – بعلاوه اگر همه وکلاء استاد دانشگاه بودند این قضیه پیش نمی‌آمد) عرض می‌کنم آقای دکتر رادمنش بیشتر در سیاست خارجی صحبت کردند و خلاصه نظریه ایشان این بود که سیاست خارجی ایران بدون اینکه تفکیک دوره را بکنند یک تهمتی زدند و موضوع تهمت این بود که گفتند ایران در سیاست خارجی سعی داشته‌است روابط اقتصادی وسیاسی را بایکی ازهمسایگان خودش کمتر بکند بنده بشهادت ارقام و اعدادی که هست و بشهادت اسنادی که می‌خوانم ثابت می‌کنم که این نظر ممکن است یک مبنای سوء تفاهمی داشته باشد وداشته‌است ولی علی‌الاصول یک تهمتی است بسیاست خارجی دولت ایران.

درسال ۱۳۱۰ که حکومت سابق در اوج قدرتش بود یک قراردادی با همسایه شمالی ما بست آن قرارداد موسوم است بقرارداد اقامت و تجارت و بحرپیمائی بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بنده تا یک مدتی بسمت رئیس تجارت ایران و شوروی مجری این قرارداد بودم، بموجب این قرارداد صمیمی ترین روابط اقتصادی که ممکن است بین دو دولت برقرار گردد برقرار بوده‌است حتی بقدری دراین سعی شده‌است بهمسایه شمالی نزدیک بشوند و واقعاً روابط اقتصادی را بآن حقیقت خودش بجریان بیندازند که حتی حاضر شده‌اند تجارتخانه هائی که از طرف اتحاد جماهیر شوروی اداره می‌شود ومرکز نمایندگی تجارتخانه‌های شوروی را حق خارج المملکتی برایش قائل شدند وگمان می‌کنم این بالاترین و کاملترین اقدامی است که یک دولتی برای تحکیم و توسعه مناسبات با یک دولت دیگر درحق او قائل می‌شود(صحیح‌است)‌برای اینکه تجارتخانه مرکز دادوستد است گفت وشنید دارد دعوی دارد، کم وکسر دارد هزار کشمکش دارد معذلک وقتی که می‌آیند حق برون مرزی بیک تجارتخانه می‌دهند این نشان می‌دهد که کمال صفا و صمیمیت و اعتماد بین این دولت وآن دولتی که این قرارداد را امضا کرده‌است وجود داشته‌است.

آنوقت از حیث تعداد و حجم تجارت باز در این قرارداد یک کنتنژانی، یک سهمیه وارداتی برای دولت اتحاد جماهیر شوروی پیش‌بینی شده که وقتی ما این کنتنژان را با کنتنژان سهمیه و اردات کل مملکتی درهمان سال مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که پیش از شصت‌درصد واردات اجازه داده شده‌است که از اتحاد جماهیر شوروی وارد بشود ومطابق یک قیدی که درماده ده این قرارداد دارد مقرر است که این نسبتی که دراین کنتنژان مقرر شده فرض کنید قند وشکر صددرصد کبریت شصت درصد مازوت شصت درصد بنزین صددرصد و بطور متوسط تمامش می‌شود شصت درصد و مطابق یک ماده که درین قرارداد است مقرر بوده‌است که در کنتژانهای هرسال بین وارادات شوروی وکل واردات مملکت این نسبت برقرار باشد باین معنی که در این قرارداد این نسبت اجرا بشود فقط آن وسطها یک اختلافی می‌شود و آن این بود که چون اساس این قرارداد بر مبادله جنس به جنس است یعنی تعادل صادرات و واردات درماده ۱۰ هست که در آخر سال بایستی حساب جوازهای ورود جنسی را که دولت ایران می‌دهد و تصدیقات صدور یعنی اجناسی را که تجارت‌خانه‌های اتحاد جماهیر شوروی صادر می‌کنند و تصدیق صدور می‌دهند این دوتا باید باهم بخوانند یعنی مقدار رقم جواز در آخر هر سال مساوی باشد با جمع رقم تصدیق صادرات، یک اختلافی درسال ۱۳۱۱ یا ۱۳۱۲ سر این قضیه پیش‌آمد که نمایندگان تجارتی اتحاد جماهیر شوروی اظهار می‌کردند این جوازهای وارداتی که شما بما دادید بعضی‌هایش را ما استفاده نکرده‌ایم و از بعضی‌هایش هم یک مقداری استفاده کرده‌ایم و پشت جواز انداخته‌ایم حالا شما رقم اصلی کل جواز را در حساب واردات ما می‌خواهید حساب کنید در صورتی که آن صادراتی راکه گرفته‌ایم صادرات حقیقی و قطعی بوده‌است برای اینکه اگر نمی‌گرفتیم تصدیق صدور نمی‌دادید پس شما می‌خواهید صادرات حقیقی را با صورت اجازه واردات مقایسه کنید نه با واردات حقیقی، در این جا دولت یکقدری رسیدگی کرد کمیسیونهائی شد که بنده بودم دیدیم که حرف حساب است، درست است که در متن قرارداد تکت قرارداد، مبادله جواز و تصدیق صدور را مقرر کرده بودند ولی از آن جوازها آنچه را که حقیقة استفاده شده‌است و از ایران خارج شده‌است آنرا باید قبول بکنیم در سال ۱۳۱۲ این را دولت قبول کرد و آن اختلافی که واقع شده بود خاتمه پیدا کرد پس نمی‌توان اینکه در یک زمانی سعی میشده‌است که روابط اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی محدود بشود این عنوان مطابق اسنادی که هست و مطابق احصائیه گمرکی که همیشه نشان می‌دهد پنجاه درصد شصت درصد واردات ایران از اتحاد جماهیر شوروی بوده‌است و همینطور صادرات آن هم به اتحاد جماهیر شوروی بوده‌است این ادعا صحیح نیست و این تقریباً یک تهمتی است بسیاست خارجی ایران و ما نبایستی که اگر یک سوء تفاهمی یک زمانی بوده‌است آن را تبدیل بکنیم بیک تهمتی، اینکه مال آن دوره، در ۱۳۲۰ هم یک فصل جدیدی در سیاست خارجی ما باز شد و آن فصل اتحاد ما با متفقین بود و پیمان سه‌گانه بسته شد و حداعلای دوستی و تفاق بین ما و دولتهای همسایمان پیدا شد و خود آنها هم به کرات ومرات هم مقامات اتحاد جماهیر شوروی و هم مقامات انگلستان تصدیق کردند که دولت ایران طبق تعهداتیکه بر طبق پیمان سه‌گانه داشته‌است خالصانه و صمیمانه رفتار کرده‌است (نمایندگان -‌صحیح است)‌پس وقتی که اینطور است بنظر من عنوان اینکه یکدسته‌ای می‌خواهند سیاست یک طرفه برود اینها جز اینکه تولید یک سوء تفاهمی بکند نتیجه دیگری ندارد و حقیقة بصلاح مملکت نمی‌شود فرضش کرد(صحیح است)

آقای ارداشس را بنده سه چهارروز پیش در خارج ازشان اجازه گرفتم که یک مختصر جوابی به فرمایشاتشان بدهم و ایشان هم حس کردم که با کمال مهر و محبت این اجازه را ببنده دادند بنده در قیافه وقور و فکور آقای آرداشس حقیقة یک شخصیت آزادی خواهی را می‌بینم، این حبس و ناملایماتی که برای ایشان پیش‌آمد در حقیقت می‌شود گفت یک صیقلی در روح و کمالات ایشان بود، نطق ایشان بنظر بنده یک نطق بسیار جامعی بود ولی اگر اجازه بفرمایند عرض کنم که جنبهْ تبلیغاتی داشت. اول نکته‌ایکه ایشان اشاره کردند این بود که کشاورزان ایران برده هستند(فرمند-وغلام)‌اولا از نظر سیاسی چون ایشان را خیلی مطلع می‌بینم در مسائل سیاسی بایستی تصدیق بفرمایند که از ۱۸۱۵ یعنی از کنگره وینه باین طرف یک موضوعی که بصورت ظاهر آزادی خواهانه و بشر دوستانه بود اما در باطن حربه‌ای بود بر علیه دول شرقی و آن موضوع بردگی بود موضوع بردگی این مسئله جدیدی نیست(امیرتیمور-‌این را هزار و پانصد سال پیش اسلام ملغی کرد)‌این موضوع بردگی وسیله یک تجاوزاتی شد بحقوق ملل شرقی وقتی این مسئله کشف شد همه ملل بخصوص ملل اسلامی که آقای امیرتیمور هم اشاره کردند سعی کردند و مبارزه کردند که با مقررات اسلام و برای حفظ خودشان در مقابل این حربه و تهمت اصول بردگی را در مملکت خودشان موقوف بکنند و خوشبختانه سالیان سال است که در مملکت ما همچو اصولی وجود نداشته‌است(نمایندگان-صحیح است)‌و بنابراین خیال می‌کنم اشخاص وطن‌پرست بر فرض اینهم که از طرز زندگانی یکطبقه بحق متاثر باشند نبایستی که عنوان بردگی بآن طبقه بدهند برای اینکه این وسیله تجدید تجاوز خواهد شد(صحیح‌است)‌همین چند روز پیش، همین چند سال پیش بود که ایطالیای فاشیست وقتی خواست بحبشه حمله بکند دو موضوع را برضد حبشه علم کرد و در اطراف آن دو موضوع تبلیغات کرد یکی اینکه گفت در مملکت حبشه اصول بردگی هست یکی هم اینکه گفت ملت حبشه جاهل است اما آن تبلیغات در مجلس حبشه نبود در راهروهای جامعه ملل بود. کشاورزان ایران نه تنها برده نیستند آقای ارداشس بلکه از کشاورزهای ممالک متمدنه اروپا هم از لحاظ اصول حقوقی جلوتر هستند(صحیح است)‌چرا برای اینکه در اکثر ممالک اروپا بنده تحقیق کردم کشاورز نه این آقای دکتر کشاورز(خنده نمایندگان)‌زارع کشاورز حالت مزدوری دارد یعنی مزدور صاحب ملک است مطابق یک قراردادی البته بطور کنترات مخصوصی ولی در ایران کشاورز شریک صاحب ملک است (صحیح است-احسنت) و بنابراین از حیث اصل حقوقی مقام کشاورز در مملکت ما یک مقام اجتماعی است و یکمقام اجتماعی است و یک مقام اقتصادی است همردیف با صاحب ملک (صحیح است) (اردلان-بتناسب محلها فرق می‌کند) (دکتر کشاورز-کشاورزان وقتی این را بخوانند میخندند تعدی می‌شود بهشان) عرض کنم اشاره فرمودند بتقسیم اراضی: بنده خواستم عرض کنم که این تئوری تقسیم اراضی هم مثل قضیه تاسیس کارخانجات و مثل سایر مسائل یک چیز تازه نیست که در این مملکت جدیداً عنوان شده باشد بلکه آن اشخاص مقدس و وطن پرستی که با نیروی وطن‌پرستی و با ایمان بآزادی خواهی مشروطیت را برای ما گرفتند بلافاصله دورهم جمع شدند و حزب دمکرات را تاسیس کردند، آن حزب دمکرات در چهل سال پیش در مرامنامه‌اش در قسمت هفت ماده هفده اینطور می‌نویسد تقسیم اراضی خالصه بزارعین و رعایا و فراهم آوردن اسباب همین ترتیب دراملاک اربابی بوسیله تاسیس شعب بانک زراعتی در بلوکات و دادن حق تقدم خرید بزارعین در موقع فروش(دکترکشاورزـ‌و چهل سال است اجراءنشده‌است)این تئوری تقسیم اراضی هم همانطور که عرض کردم مثل سایر افکار اصلاح‌طلبانه که یک مقداریش انجام شده‌است و یک مقداریش نشده‌است اینها تمام هدیه‌هائی است که مشروطیت برای ما آورده‌است و رجال مشروطیت و آزادی‌خواه برای ما بیادگار گذاشته‌اند و چیز تازه‌ای نیست که ما بخواهیم در اطراف آن تبلیغات بکنیم و یا یک علم خاصی بلند بکنیم. آقای آرداشس فرمودند در ایران قوانینی نیست که روابط مالک با کشاورز را روشن بکند بنده بایشان حق می‌دهم که این اشتباه را بکنند چرا؟‌برای اینکه خوب هرچه باشد آنطوری که ما وارد هستیم یکقدری در قوانینی که این چند ساله وضع شده‌است و ما خوانده‌ایم و اطلاع داریم ایشان از نظر اینکه چندین سال دور بوده‌اند از این جامعه و درآن مدارسی که ما درس خوانده‌ایم ایشان درس نخوانده‌اند لهذا اطلاعاتشان شاید کم باشد و در مقابل خیلی اطلاعات هم ایشان دارند که ما نداریم این چیز مهمی نیست مقصود این است که اگر اشتباهی کرده باشند بنده بشخص ایشان حق می‌دهم قانون اساسی ما یک اصل دارد یک متمم عرض می‌شود اصلش گویا ۵۱ ماده‌است و متممش هم ظاهراً ۱۰۷ ماده‌است اما قانون اساسی ما تنها همین پنجاه و یک اصل قسمت اول و ۱۰۷ اصل قسمت دوم نیست بلکه این قانون اساسی مطابق اصل اول و دوم متمم خودش را تکیه داده‌است به فقه‌اسلامی و فقه‌اسلامی را که قوانین مدنی و اساس مملکت مااست این را پشتوانه خودش قرار داده‌است یعنی بسیاری از چیزها هست که در ظاهر این قانون اساسی ما نمی‌بینیم اما چون اتکاء خودش را داده‌است بمذهب اسلام و قوانین اسلام بنابراین این قانون اساسی ما حجمش خیلی بزرگتر از این است که آقایان ملاحظه می‌کنند (صحیح‌است)

  • اصل اول:مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه‌جعفریه‌اثنی‌عشریه‌است باید پادشاه ایران داراومروج این مذهب باشد.
  • اصل دوم:مجلس مقدس شورای ملی که بتوجه و تائید حضرت امام عصر عجل‌الله‌فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج‌اسلامیه گثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانوئیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه خیر الانام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم نداشته باشد

پس اگر ما یک خیالاتی داریم یک اندیشه هائی داریم یک تقاضاهائی داریم که بخواهیم بان اندیشه‌ها صورت قانون بدهیم بایستی که قبلا تمام فقه اسلامی را بخوانیم و آن اندیشه‌ها را تطبیق کنیم با مقررات فقه اسلامی‌اگر مطابق بود حق داریم دراین مجلس عنوان کنیم(صحیح‌است)‌و الاحق عنوان کردنش را هم نداریم(صحیح‌است)‌اینکه فرمودند قوانینی نیست که روابط مالک را با زارع معین کند بنده عرض می‌کنم در قانون مدنی ما که عیا از روی فقه اسلامی گرفته شده‌است در مبحث مزارعه این قوانین هست مزارعه در مذهب اسلام یک عقدی است یک کنتراتی است که بین زارع و مالک بسته می‌شود و مطابق آن عقد که دارای اعتبار شرعی و قانونی است حصه مالک و زارع از مجموع محصولی که بدست میاید از روی عوامل پنجگانه معلوم می‌شود عوامل پنجگانه هم زمین است و آب است و گاو است و بذر است وکار و قیود و مواد دیگری هم هست که کاملا معین می‌کند که روابط مالک و زارع در مملکت ما مبتنی است بر یک اصول صحیحی و آن اصول همان طورکه عرض کردم از فقه اسلامی اتخاذ شده‌است در باب مزارعه ماده ۵۱۸ قانون مدنی می‌گوید:

مزارعه عقدی است که بموجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی بطرف دیگر می‌دهد که آنرا زراعت کند(باین نکته دقت کنید)‌و حاصل آن را تقسیم کنند ماده ۵۱۹ در عقد مزارعه حصه هر یک مزارع و عامل بیند بنحو اشاعه (یعنی شرکت در محصول)‌از قبیل ربع یک ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر بنحو دیگر باشد احکام مزارعه جاری نخواهد شد (فیروز آبادی ـ مشاع هستند با یکدیگر) ماده ۵۲۱ در عقد مزارعه ممکن است هر یک از بذر و عوامل مال عامل باشد یا مزارع در این صورت نیز حصه‌مشاع هر یک از طرفین بر طبق قرارداد یا عرف بلد خواهد بود(امیر تیمور و جمال امامی ـ خیلی محکم است)‌این مواد هست پس این قسمت از بیان آقای آرداشس که فرمودند قانونی نیست که روابط زارع و مالک را در ایران روشن کند وارد نیست زیرا قانون اسلامی به تفصیل تمام هست و خلاصه‌اش هم در قانون مدنی ما منعکس است و قانون مدنی ما هم عرف بلد را بهش اعتبار داده‌است بعد یک قانون دیگری هم در شهریور ۱۳۱۸ یعنی آن سالهای آخری دوره دیکتاتوری از مجلس شورای ملی گذشت راجع به همین طرز تقسیم محصول بین مالک و زارع که بنده در تیر ۱۳۲۳ از آقای ممقانی وزیر دادگستری وقت برای اجرای آن سؤال کردم که این قانون را چطور اجرا نکرده‌اید بعد گفتند که آئین‌نامه آنرا نوشته‌ایم و تحت مطالعه وزارت کشاورزی است و عنقریب اجرا می‌کنیم حالا ماده اول قانون شهریور ۱۳۱۸ را هم می‌خوانم(عامری‌ـ‌یک ماده بیشتر نیست)‌وزارت دادگستری مجاز است برای تعبید سهم مالک و زارع نسبت بمحصول زمینهای زراعتی اعم از محصول صیفی و شتوی و درختی و اعم از اینکه محصول آبی بوده یا دیمی باشد و آبی اعم از رود آب یا چشمه یا قنات آئین‌نامه‌ای براساس عوامل پنجگانه آب و زمین و کاروگاو و بذر وبا رعایت کیفیت آب وهوا تنظیم نموده و پس از تصویب هیئت وزیران درهر بخش که قبلا آگهی شده باشد بموقع اجرا بگذارد (ایرج اسکندری‌ـ‌همین اساس ظالمانه‌است و ما باین اساس اعتراض داریم) پس عنوان اینکه قانونی در مملکت ما نیست که روابط بین مالک و زارع را تعیین بکند صحیح نیست بنده البته تصدیق دارم که این قوانین ممکن است محتاج بتکمیل باشد ولی اینطور نیست که وجود نداشته باشد آقای آرداشس مختصری راجع با هیت کشاورزان ایران صحبت کردند ولی بنظر بنده حق مطلب را ادا نکردند ایشان فقط اکتفا کردند باینکه کشاورزان ایران آن طبقه‌ای هستند که خوراک ما را تهیه می‌کنند در صورتی که بعقیده بنده و شهادت آقایان که همه تصدیق دارند نه تنها کشاورزان خوراک ما را تهیه می‌کنند بلکه قسمت عمده‌ای از لباس ما را هم تهیه می‌کنند و تقریباً تمام سرمایه واردات ما را هم تامین می‌کنند چرا؟ برای اینکه سرمایه ما برای وارد کردن اجناس چه چیز است؟‌ارز است. ارز از کجا بدست می‌آید؟ از صادرات و صادرات ما را ارقامش را که ملاحظه بفرمائید صدی هشتاد آن منحصر بمحصولات فلاحتی یعنی دسترنج کشاورزان است(ایرج اسکندری ـ ولی خودشان چیزی ندارند) این ارقام صادرات است:
خشکبار۵۴ هزارتن ـ پنبه و تخم‌پنبه۳۰ هزارتن ـ پشم وپوست۱۷۵۰۰‌تن ـ جو و گندم و سیب‌زمینی و خرما۲۲ هزار تن سایر مواد خام و نباتی ۳۰ هزار تن برنج ۴۵ هزار تن

بنده مطابق حسابی که از احصائیه گمرکی کرده‌ام صدی هفتاد الی صدی هشتاد صادرات ما مواد فلاحتی است یعنی آن چیزی است که طبقه زارع درایران تهیه می‌کند بنابراین تنها خوراک ما را آنطور که آقای ارداشس فرمودند زارع تهیه نمی‌کند هم خوراک هم لباس هم تمام آن چیزهائی که ما از خارج وارد می‌کنیم(دکترکشاورزـ‌اما خودشان گرسنه و لخت هستند)‌و بهمین علت است که طبقه زارع در ایران دارای مهمترین مقام اجتماعی است (صحیح است) یعنی از حیث عده مطابق یک کتابچه آماری که چند ماه پیش بهمه آقایان دادند جمعیت رسمی این مملکت را ۱۶ میلیون ونیم درآن کتاب نوشته‌است درآن کتاب عده شهرهای ایران را از کوچک و بزرگ ۱۰۷ شهر معین کرده‌است که حتی شهر گناباد را که آقای امیرتیمور میدانند جمعیتش را نوشته‌اند که ۲۸۷۲ نفر است شهر جویمند گناباد را که ۲۸۷۲ نفر جمعیت داشته‌است بنده در آن فهرست شهرها گذاشته‌ام معهذا جمعیت تمام شهرها از سه میلیون ونیم بیشتر نشده‌است بنابراین از ۱۶ میلیون ونیم جمعیت ایران سه میلیون ونیم آن ساکن شهرها هستند و ۱۳ میلیونش طبقه کشاورزان و وابستگان به طبقه کشاورزان هستند که در دهات کار می‌کنند و زندگانی می‌کنند.

البته طبقه‌ایکه این اندازه استخوان بندی یک مملکتی را تشکیل می‌دهد، استخوان بندی یک ملتی را تشکیل می‌دهد اکثریت افراد یک ملتی را تشکیل می‌دهد و آنهم کارش باشد گویا زشت باشد که بگوئیم این طبقه برده‌است (صحیح است) (ایرج اسکندری‌ـ‌عملا گرسنه هستند تعریف کردن ازشان که فایده ندارد گرسنگی آنها هم از فجایع اعمال دیگران است) البته بایستی کاری کرد که بزندگانی کشاورزان بهبودی مؤثری بخشید باید اقداماتی کرد قوانینی تهیه کرد نظاماتی تهیه کرد که زندگانی این طبقه که اکثریت حقیقی ملت ایران است و سرمایهُ مملکت ایران را او تهیه می‌کند زندگانیش از این بهتر باشد و چون با دولت موافق هستم و قصد منفی بافی و ذکر کلیات ندارم یکسال خودم زحمت کشیده‌ام و یک طرحی تهیه کرده‌ام و در آخر نطق خودم اگر آقایان اجازه بفرمایند می‌خوانم و تقدیم می‌کنم و از آقایان نمایندگان محترم خواهش می‌کنم تا آنجائی که هم عقیده هستند بااین طرح کمک بفرمایند که این طرح درمجلس چهاردهم بگذرد و خلاصه‌اش هم این است که بنده در آنجا پیش بینی کرده‌ام که ما تمام کشاورزان را بیمه بکنیم بیمه اجتماعی، آقای آرداشس در ضمن بیا ناتشان یک کلمه فرانسه فرمودند ویک کلمه فارسی و این دو تارا ترجمه امپریالیسم فرانسه‌است بنده درآن حدودی که جغرافی درس می‌دادم اینطور بنظرم می‌آید شاید اشاره هم کرده باشم کلنیزاسیون را استعمار می‌گویند(ایرج اسکندری‌ـ آن لغت سیاسیش است)‌مستعمره جائیرا می‌گویند که یک عده کوچ نشین از یک مملکتی بصورت کلنی بروند بیک جائی و آنجا را آباد کنند آنجا را می‌گویند مستعمره وکلنی(ایرج اسکندری‌ـ‌آن استعمار یعنی آبادی)‌و آن عملی که اینکار را می‌کنند که یکدسته‌ای کوچ‌نشین می‌روند بیکجائی و آنجارا تحت قبضهُ خودشان قرار می‌دهند می‌گویند کلنیزاسیون(دکترکشاورزـ‌لغت سیاسیش را شما نمی‌دانید)اما راجع بکلمه امپریالیسم از وقتی که در دنیا پبدا شد ارضی بود یعنی آن دولت امپریالیست سعی می‌کرد یک اراضی تازه یک کشورهای تازه‌ای را از حیث زمین بخودش ملحق کند و متصل بخودش بکند این اول ظهور امپریالیسم بود که امپریالیسم ارضی بود بعد امپریالیسم ترقی کرد شد امپریالیسم اقتصادی(کام‌بخش‌ـ‌مگر واجب است وقتیکه اطلاع ندارید صحبت کنید؟!)‌که سعی می‌کردند دول امپریالیست در اقتصادیات ممالک دیگر رخنه کنند یعنی خرید و فروش کشورها را بخود اختصاص می‌دادند بعد باز هم ترقی کرد در دورهُ هیتلر امپریالیسم مرا می‌شد آلمان قبل از اینکه چک‌اسلواکی را پاره پاره بکند قبل از اینکه اطریش را تصرف کند مرام خودش را بوسیلهُ آلمانی نژاد هائیکه دراطریش و چک‌وسلواکی بودند توسعه داد و یکعده طرفدار مرام نازی تهیه کرد و آنها شدند عوامل کار او و بعد حمله مسلح کرد بآن مملکت و امپریالیسم مرامی را در آنجا اجرا کرد.

یک تقاضائی آقای آرداشس از مجلس شورای ملی کردند که من آن تقاضا را روشن می‌کنم آنوقت هرطور آقایان قضاوت فرمودند منظور خودشانرا اعلام فرمایند ایشان تقاضا کردند قانون تیر ۱۳۱۰ لغو شود امیرتیمور قانون چی؟) قانون تیر ۱۳۱۰ آقای ارداشس یکی از تقاضاهایشان از مجلس شورای ملی این بود که قانون تیر ۱۳۱۰ لغو شود (آوانسیان ـ گفتم قوانین مضره) (بعضی از نمایندگان ـ قانون خرداد است نه تیر) حالا خرداد می‌فرمایند خیلی خوب بنده آن قانون را می‌خوانم. آقای ایرج اسکندری وقتی فرمودند که ما بایستی بمأمورین حق بدهیم که هرگاه یک امری یک دستوری مخالف مشروطیت باشد اجرا نکنند بنده عرض کردم این صحیح نیست ما باید یک قوانین مجازاتی وضع کنیم که کسی برضد مشروطیت اقدام نکند و اگر کرد اورا مجازات کنیم اساساً هر رژیمی که درهر مملکتی مستقر می‌شود باید از موجودیت خودش دفاع کند رژیمی که در یک مملکتی برقرار می‌شود اصل طبیعی این است که به زور قوانین آن رژیم حفظ شود. این قانون را که فرمودند بنده دوسه ماده‌اش را می‌خوانم که ببینیم کدام یک قایل لغو کردن است و اقتضای لغو کردن را دارد.

ماده اول‌ـ مرتکبین هر یک از جرم‌های ذیل بحبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهد شد

۱ ـ هر کس در ایران بهراسم و یا بهر عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام یا رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران و یا رویه یا مرام آن اشتراکی است و یا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه چمعیتی شود که با یکی از مرام یا رویه‌های مزبور در ایران تشکیل شده باشد)‌بعد یک بند دوهم دارد آنوقت وارد ماده ۲ می‌شویم در ماده
۲ - می‌گویدـ‌هرکس بنحوی از انحاء برای جدا کردن قسمتی از ایران یا برای لطمه وارد آوردن بتمامیت یا استقلال آن اقدام نماید محکوم به حبس مؤبد با اعمال شاقه خواهد شد(دکتر کشاورزـ‌هو نکنید آقا)‌شما فرمودید که قانون الغاء شود من آن قانون را می‌خوانم(کام‌بخش‌ـ‌اینطور اشخاص را باید اعدام کرد)(ایرج اسکندری‌ـ‌هر کس بر ضد استقلال ایران اقدام کند باید اعدام شود)(دکتر کشاورزـ‌پشت تریبون هم من این را گفتم)(زنک رئیس‌ـ‌دعوت بسکوت)‌این قانونی که تقاضای لغوش شده بود این قانون است که قانون دفاع از مشروطه بود، قانون دفاع از رژیم مشروطیت است(صحیح است)

حالا اجازه می‌خواهم چند کلمه با آقای کام‌بخش صحبت کنم. آقای کام‌بخش یک اظهارات مؤثر که مبتنی بر یک اطلاعات معینی بود ضمن بیاناتشان راجع به ارتش فرمودند البته از یک نماینده روشن فکری و مطلعی مانند آقای کام‌بخش همین انتظار را بایستی داشت که اطلاعاتی که می‌دهند روشن و معین و صحیح باشد اما آقای کام‌بخش البته توجه دارند و خودشان میدانند که ملت ایران در این بیست و چندساله اخیر بیشتر هستی و دسترنج خودش را برای ارتش داده‌است صحیح است و چون مبالغ زیادی خرج کرده‌است بهمان درجه هم علاقمند است هم بخود ارتش هم بحفظ شرافت ارتش. ملت ایران اگر به بیند ارتش او هم می‌خواهد مثل توپ فوتبال بشود در میدان سیاست من یقین دارم که سخت متأثر خواهد شد (صحیح است) چرا؟ برای اینکه ارتش علی‌الاصول و مطابق قوانینی که هست ارتشی است برای حفظ مشروطیت(فداکارـ‌عجب؟!)‌و متعلق بعموم دستجات و طبقات و افراد مملکت است (ایرج اسکندری‌ـ‌در زمان رضاشاه هم همینطور بود؟ توضیح بفرمائید)

مجلس شورای ملی ارتشی را که پشتیبان مشروطیت و قانون اساسی می‌باشد از صمیم قلب دوست دارد (صحیح است) و این دوستی و احترام را از سرباز شروع می‌کند تا آن کسی که از درجه سربازی بهر درجه بالاتری رسیده باشد این علاقه خودش را دارد و البته این دوستی و علاقمندی مستلزم این است این است که اگر افسران و افراد خطاکار هم باشند تنبیه بشوند و سربازان و افسرانی که وظیفه شناس باشند بخصوص آنهائی که درسربازخانه‌ها سربازان را تعلیم و تربیت می‌کنند(ایرج اسکندری‌ـ‌و شلاق می‌زنند)‌باید آنها را هم برطبق قانون تشویق کنند(صحیح است)‌راجع به تعطیل دانشگاه جنک بنده سؤالی از آقای وزیر جنک کردم دانشگاه جنک مؤسسه‌ای بود و هست که تحصیلات افسران در آنجا تکمیل می‌شود و افسران جوان ما درآن جا اطلاعات بیشتری پیدا می‌کنند و باصطلاح خودشان افسر ستاد می‌شوند این دانشگاه برای این است که در آن جا در آئین نظامی یک وحدت رویه‌ای بین افسران ایجاد شود و بافراد تعلیمات صحیح بدهند براثر آن سؤال دانشگاه جنک که تعطیل شده بود دو مرتبه دایر شد، عده‌ای شاگرد گرفت و من از حالا بآن افسرانی که امسال یا سال آتیه موفق می‌شوند که از آنجا فارغ‌التحصیل بشوند تبریک می‌گویم ما ارتش خودمان را عزیز می‌داریم مخصوصاً دراین اوقات که ارتش‌های متفقین بر طبق پیمان از ارتش‌های ایران باید وداع کنند(صحیح است)‌و باین کیفیت است که وظایف جدید و روشنی بردوش افسران و افراد ارتش‌های ما مجدداً برقرار خواهد شد(صحیح است)‌نمایندگان محترم کرمانشاه جواب آن نامهُ را که آقای ایرج اسکندری خواندند اجازه خواسته‌اند و درموقع خودش جواب خواهند داد این نامه‌ها بامضای یک مأمور ناراضی منفصلی است در یکی از آنها یک عبارتی بود که سوء نیت نویسنده را واضح می‌کرد و آن عبارت این بود که با این وضعیتی که در ایلات هست هرگاه ارتش‌های متفقین از ایران بروند ایلات اغتشاش خواهند کرد(فولادوندـ‌برای اینکه دوباره پدر آنها را در بیاورند)(فداکارـ‌عبارت این نبود)‌بعقیدهُ بنده سوء نیت این شخص از همین‌جا واضح است که ایلات وطن‌پرست ایران را خواسته‌است یاغی احتمالی نشان بدهد و این یاغی احتمالی را دلیل ابقای ارتش‌های خارجی در ایران بداند(صحیح است)‌پس در متن مراسله یک سوء نیتی را، کمال سوءنیتی را که یک نویسنده ممکن است دریک نامه، را دریک راپرت یا در یک مراسله نوشته باشد او در آنجا ظاهر کرده‌است (ایرج اسکندری‌ـ‌اگر سوء نیت داشت محرمانه نمی‌نوشت) یادداشتی هم رسیده‌است که عباس طباطبائی یکنفر افسر اخراج شده از ارتش بوده‌است(فداکارـ‌امضایش را بفرمائید)… اکنون که سخن باینجا رسید بنده از آقایان اجازه می‌خواهم بااجازه مجلس شورایملی یک پیام ملی از مرکز مجلس شورایملی دراین موقع حساس ایران برای ارتش ایران بفرستم(صحیح است) سربازان گروهبانان ـ استواران ـ افسران ارتش ایران، ملت ایران ۲۳ سال هستی خود را صرف پرورش شما کرد و اکنون انتظار دارد وظایف ملی و قانونی خود را آنطور که برازنده یکسرباز لایق ایرانیست انجام دهید (صحیح است)

شما سه سال تمام خودتان خانواده‌تان حتی اسب سواری‌تان قحطی کشیدید ناخوش شدید رنج دیدید زحمت کشیدید ولی امنیت پل پیروزی را حفظ کردید(صحیح است)‌پایه‌های پل پیروزی روی دوش‌های با افتخار شما قرار داشت بهتر بگویم این نقطهُ راهی که میلیون‌ها تن سنگین‌ترین مواد از روی آنگذشت پل نبود بلکه ستون فقرات ملت ایران بود، شما ارتش مشروطیت ایران هستید و مجلس شورایملی شما را دوست می‌دارد و عزیز میشمارد (صحیح است) از پاره اظهارات که بوی دشنام می‌دهد و برای دلسرد کردن شما در انجام وظایفتانست نرنجید (صحیح است) ملت ایران هواخواه شما است و پادشاه ایران سرپرست شما خدای ایران شمارا برای انجام وظایف مقدس‌تان نگهداری خواهد کرد(صحیح است، انشاءالله) (ایرج اسکندری‌ـ و اکثریت بکار خودش مشغول خواهد بود)

آقای کام‌بخش یک ایرادی کردند و واقعاً بنده برای روشن شدن ذهن خودم می‌خواهم این مطلب را بفهم و آن این است که فرمودند وظیفه هر ارتشی اینست که باید برای حفظ نظم و امنیت عمومی باشد (صحیح است) بعد ایشان تقریباً یک ربع تمام این جا با نام و نشانی صحبت کردند که یک روزی که ما نمایش می‌دادیم یک عده نظامی آمدند آنجا البته نظامی برای چه آمد آنجا، برای حفظ نظم آمد تا مثل قضیه روز ۲۸ اردیبهشت خدای نکرده یک دسته‌ای، یک جماعتی دو سه نفری نیایند اغتشاش بکنند و بی‌نظمی ایجاد بکنند برای این‌ها بود پس آن نظامی‌ها برای حفظ نظم آمده بودند و ایشان یک ربع تمام صحبت کردند بنده نمی‌دانم که این را خواستند بگویند؟، و در عرض یک ربع تمام اصراری داشتند که این نظامی‌ها وقتی که آنجا ایستادند فشنگشانرا گذاشتند توی تفنگشان با اصرار زیادی یک ربع تمام وقت مجلس را صرف این قضیه کردند، خوب آقا اگر نظامی را قبول دارید که برای حفظ نظم و برقراری امنیت است و صحیح هم هست و برای همین کارهم آمده‌است اگر او فشنگش را توی تفنگش نگذارد پس شما می‌گذارید؟ (خنده نمایندگان)‌او چه میداند چه می‌شود، او خودش را مهیا کرده‌است که اگر یک جماعتی یک کسی از پشت بام، از پائین خواست به‌ـ‌آن جمعیت شما، امنیت و نظم شما راکه نمایش می‌دادید زحمتی وارد بیاورد او جلوی آن مزاحمت را بگیرد برای این کار خودش تکلیفش را میداند و متوجه مسؤلیت خودش هست که مطابق مقررات و قوانینی که دارد میداند که چه جور انجام وظیفه کند الحمدالله انجام هم داد و نظم کامل هم برقرار بود اتفاقی هم نیفتاد بنده هرچه فکر کردم نفهمیدم که واقعاً این ایراد آقای کام‌بخش که یک نظامی سر خدمت خودش حالت آمادگی گرفته‌است آن چه اشکالی دارد(ایرج اسکندری‌ـ‌پس چرا در مجلس بهشان کشیده زدید؟)‌و طرز فکرشان درست مخالف طرز فکر آقای دکتر کشاورز است که ایشان حتی قضایای اصفهان را برعلیه ایراد کردند و اعتراضشان این بود که چرا وقتی یک عده‌ای در اصفهان بهمدیگر ریختند مأمورین انتظامی آنجا دخالت نکردند (فداکار ـ چرا غارت کردند!)(کامبخش‌ـ‌مال غارت شده را هم روی دوش خودشان بردند تا اشخاص نفهمندیکی از نمایندگان‌ـ‌از کجا بردند؟) (کامبخش ـ‌از کلانتری) چرا حاضر شدند و دخالت نکردند! این بود روح اعتراض ایشان راجع بقضیه اصفهان آقا بایستی نظم حفظ شود تا اینکه دستجاب و اشخاص بسر هم نریزند آن روز هم نظامی آمده‌است حفظ کرده‌است نظم را یعنی مطابق فرمول خودتان تماشاچی نباشد، چون در اصفهان فرمودند دخالت نکرد و تماشاچی بود ولی در تهران دخالت کرد بقول آقای دکتر کشاورز مأمورین دولت یعنی پاسبان و نظامیان در اصفهان تماشاچی بودند، این بدبختها نتوانسته‌اند مثل اصفهان بقول آقا تماشاچی باشند و است که حالت انجام وظیفه‌اش را هم بخودش که اگر کسی خواست یک تجاوزی بدسته‌ای، به علائم شما بکند جلوگیری بکند و طوری است(کامبخش‌ـ‌مال غارت شده راهم خودشان بردوششان بردند مأمورین دولت تماشاچی بودند؟) (زنک ممتد رئیس) یکی از آقایان یادداشتی نوشته‌است ببنده که آقای کامبخش گفته‌اند که از احساسات ملت ایران در شرکت در جشن پیروزی جلوگیری کردند در صورتیکه ملت ایران در هر مقامی و هر طبقه چندین روز جشن گرفتند (هاشمی‌ـ‌سه شبانروز در تمام شهرهای ایران جشن برپا بود آقا)بلی و مخصوصاً در تمام شهرهای ایران دوسه شب‌و روز جشن گرفته‌اند(صحیح است)‌ولی مثل این است که یک اشخاص عمداً می‌خواهند سوء تفاهم ایجاد کنند(مجدضیائی‌ـ‌در تمام شهرستان‌ها جشن گرفته‌اند نایب رئیس هم که آقای دکتر معظمی بودند تذکر دادند) (صحیح است)…‌آقای فلسفی که موافق کابینه بودند یک ایرادی ببرنامه گرفتند چون برای بنده فرق نمی‌کند بنده موافق دولت هستم هرگاه موافقین هم در ضمن بیاناتشان ایرادی بدولت و ببرنامه کرده باشند تا آنجائی که یاد داشت کرده‌ام جواب عرض می‌کنم آقای دکتر فلسفی در ضمن بیاناتی که فرمودند برنامه دولت را ناقص دانسته از لحاظ اینکه فاقد فرهنگ و بهداشت است در این برنامه اسمی از فرهنگ و بهداشت نیامده‌است، همینطور هم هست بنده می‌خواستم بایشان جواب عرض کنم که آن برنامه‌ای که فرهنگ و بهداشت داشت چه کرد و چه شد که از این که این برنامه متأسف هستند و یک قدری گوشه موافقتشان را می‌خواهند بسایند؟(خنده نمایندگان)‌بنده می‌خواهم عرض کنم که ممکن است آقای حکیم الملک نخست‌وزیر با انتخاب دو رجل برجسته در این دو امر یعنی جناب آقای رهنما در کار فرهنگ و جناب آقای دکتر مرزبان در کار بهداشت اساساً این دو شخصیت اساس برنامه ایشان است در این کار (دکتر کشاورزـ‌سه ماه دیگر هم می‌نشینیم) و احتیاج باینکه ایشان بیایند در برنامه‌شان یک وعده‌های دورودرازی بدهند در این دو رشته ندارند و امیدوارم که این دو نفر مرد بزرگوار در این دو رشته حیاتی طوری عمل بفرمایند که در برنامه از این دو حیث هم رفع نگرانی از آقای دکتر فلسفی بشود(صحیح است)

آقای کام‌بخش وکیل قزوین هستند قزوین یک شهر تجارتی است و دارای یکحول وحوش و جاهای زراعتی است، آقای دکتر کشاورز هم وکیل بندر پهلوی هستند که یک بندر تجارتی است، این دو نفر آقایان در ضمن نطقشان راجع بعشایر صحبت کردند (کام‌بخش‌ـ‌بنده صحبت نکردم) و اظهار کردند که دولت به عشایر اسلحه می‌دهد بعد وکلای عشایر نوبتشان رسید و آمدند صحبت کردند، یکی آقای رحیمیان بود که وکیل یک قسمتی از عشایر خراسان است ایشان آمدند و حتی گفتند هیچ کس درآن جا اسلحه ندارد نه اینکه اسلحه‌ای دولت نداده در آنجا بلکه آنچه هم اسلحه بوده جمع آوری شده (کام‌بخش ـ راجع به تخشائی صحبت شد و رئیس ارکان حرب هم تصدیق کرد و این جا هست).

آقای گرگانی وکیل گرگان هم آمدند یادم هست که راجع به گرگان تصدیق کردند که اسلحه جمع آوری شده‌است آقای ذوالقدر وکیل فارس هم راجع به فارس صحبت کردند اطلاعاتی که برئیس ستاد رسیده‌است حالا بنده می‌خوانم با اجازهُ آقای بوشهری، آقای نقابت آقای امیر جنگ که وکلای خودشان هستند، راجع به اسلحه عشایر خودشان صحبت می‌کنم چون خودم هم وکیل یک قسمت از عشایر خوزستان هستم(فداکارـ‌تکذیب می‌کنند) اسلحه عشایر خوزستان را از سال گذشته شروع کردند بجمع آوری اینها اسلحه‌هائی بود که وقتی انقلابات شهریور پیش آمد و کردن کلفتی‌ها پیش آمد عشایر سرحدی خوزستان برای حفظ امنیت خودشان از گوشه و کنار رفتند، اسلحه‌هائی تهیه کردند و بعد که تشکیلات ارتش تقریبا تجدید شد و یک صورتی پیدا کرد و توانستند در شهرها یک تشکیلاتی درست کنند دولت تصمیم گرفت که اسلحه‌ها را جمع آوری کند سال گذشته یک عده‌ای مخصوصا از تهران رفت و یک لشگر هم هست در اهواز البته بدون اینکه زدو خوردی پیش آید و اتفاقی بیفتد تمام این اسلحه‌ها از بنی طرف از شادگان از نهر هاشم از اینها جمع آوری شد و الان که بنده اینجا ایستاده‌ام بیش از ۵ هزار قبضه تفنگ که در این سه چهار ساله اخیر در آن جاها بوده‌است تمام جمع آوری شده و در مخازن ارتش موجود است(صحیح است)یک هزار و چهارصد قبضه از آن پنجهزار قبضه متعلق است به عشایر، بنده هم تا آنجائیکه ممکن بود آقای نقابت هم همانطور، آقای بوشهری هم همانطور، سعی کردیم که این جمع آوری اسلحه باکمال نظم و بدون هیچگونه پیش آمدی انجام شود و خوشبختانه مساعی‌ما بنتیجه رسید بطوری که دیدیم از این کار هیچ گونه سرو صدائی نه در مجلس، نه در جراید و نه در جاهای دیگر بلند شد فقط ما یک خواهشی داریم و آن این است که این اسلحه‌هائی که گرفته‌اند البته حق داشتند گرفتند شرطش این است که خودتان واقعاً با قوائی که دارید امنیت حقیقی آنجاها را حفظ بکنید ولی این نکته را هم توجه بفرمائید که این اسلحه‌هائی را که درموقع لزوم در آنجاها خریده بودند که قوای نظامی وجود نداشت، ژاندارمری بحدکافی وجود نداشت و آنها برای اینکه خودشان بتوانند خودشان را حفظ کنند پول دادند این اسلحه‌ها را خریدند هفتصدتومان، هشتصدتومان، هزارتومان حتی هزارو دویست‌ومان(بعضی از نمایندگان‌ـ‌عده کافی نیست)(بعضی از نمایندگان‌ـ‌بماند برای فردا)

فاطمی‌ ـ بقیه‌اش باشد برای جلسه فردا(صحیح است)

نایب رئیس‌ـ‌ اگر موافقت میفرمائید جلسه را تنفس بدهیم (صحیح است) جلسه فردا (سه‌شنبه هشتم خرداد) ساعت ۹ صبح.

(مجلس سه ربع ساعت بعداز ظهر بعنوان تنفس ختم شد)

بقیه جلسه ۱۲۷ مذاکرات دوشنبه هفتم خرداد ۱۳۲۴

دوره چهاردهم قانونگذاری

شماره مسلسل۱۳۹۴

مذاکرات مجلس

بقیه جلسه۱۲۷ بقیه صورت مشروح مذاکرات روز دوشنبه هفتم خرداد ماه ۱۳۲۴

بقیه بیانات آقای عماد تربتی این عملیات آنها بود بنده تصویر می‌کنم اگر وزارت کشاورزی اندک مراقبتی بکندو بجای اینقدر مدیرمدیرکل و بودجه یک دستوراتی نسبت به حفر چاه‌ها از قبیل چاه‌های آرتزین یا چاه‌های غیر آرتزین که بوسیله تلمبه‌ها بشود از آن آب کشی کرد بدهد این خیلی مفید خواهد بود زیرا که دیگر سیستم قنات کهنه شده‌است یک تفاوتی است بین قنات و چاه که در بسیاری مسطح که قابل زراعت هستند ایجاد قنات غیر ممکن است چون باید اختلاف سطح وجود داشته باشد تا آب جریان پیدا کند و از مجرا بیاید بیرون و بعلاوه قنات محتاج بمیله‌های عمودی و مجاری افقی است در صورتیکه در چاه همان حفر عمودی کافی است و دیگر احتیاج نیست که چاههای متعددی باشد و یک راه بهم داشته باشد و بوسیله آب کشی با تلمه که البته بایستی وزارت کشاورزی در دسترس مردم بگذارد این یک کار سهلی برای مردم خواهد بود (مهندس فریور-بودجه اش را ندادند بودجه آبیاری را پارسال ندادند امسال هم ندادند) (زنک رییس) بایستی بدهند البته بایستی بانک کشاورزی هم تقویت بشود بانک کشاورزی یک بنگاهی است که نسبت به کشاورزان یک خدماتی انجام داده‌است یعنی کشاورزانی که نمی‌توانستندو توانایی نداشتند که شخصا در مقام عمران و آبادی مزارع خودشان برآیند بانک کشاورزی قرضه بآنها می‌دهد طبق اساسنامه نظارت در اجرای مواد پیمان یعنی آبادی و عمران زمین‌ها می‌کنند و هیچ کشاورزی و زارعی نیست که قرضه‌ای بگیرند بدون اینکه احتیاچی داشته باشد براینکه غیر از کشاورزی کاری نمی‌تواند بکند که این پول مورد استفاده واقع بشود برای اینکه مورد بازرسی بانک واقع می‌شود یک سرمایه‌ای ببانک کشاورزی طبق قانون متمم بودجه سال ۱۳۱۹ داده شده‌است که بایستی ۳۰ میلیون تومان یعنی سیصد میلیون ریال بودجه بانک کشاورزی باشد این بودجه تامین هم نشده‌است بانک کشاورزی فعلا با فعالیت روسا بانک و استقراضاتی که از بانکهای دیگر با بهره‌های کمتری کرده‌است تا اندازه‌ای توانسته‌است نسبت بکشاورزان یک خدمتی انجام داده باشد ولی یک موضوع هست و این نکته را بایستی دولت متوجه باشد که موسساتیکه فعلا بانک کشاورزی در ایران دارد این موسسات با همین هزینه کافی است که صد میلیون تومان سرمایه ببانک کشاورزی داده شود و اضافاتیکه ببانک کشاورزی داده شود به هیچ وجه هزینه‌ای نخواهد داشت زیرا در اغلب شهرستانها بانک کشاورزی شعبه دارد و متحمل بودجه شعبه هست ولی سرمایه‌ای ندارد که آن سرمایه به کار بیفتد (صحیح است)بانک کشاورزی از بانک‌هایی است که سرمایه جاری ندارد که همه روزه مبادله بشود چون این بانک مدتهای طولانی وام با شخاص می‌دهد یک بار که سرمایه خود را داد بایستی دوسال سه سال پنج سال منتظر بنشیند که این سرمایه برگردد البته بایستی در بین مدت این وامها یک سرمایه دیگری باشد که کاملا کارهای بانک در جریان باشد و اعضا بیکاره نباشند و بتوان از وجود اعضا استفاده کرد و بزرگترین چیزی که در اصلاح امور کشاورزی بایستی در نظر داشته باشید توسعه بانک کشاورزی است البته اساسنامه اش هم اگر نواقصی داشت باید ترمیم کنید و یک عملیات غیر استقراضی از قبیل اینکه شخصا در مقام سد سازی و آبیاری برآیند این عمیات را هم جزئ اساسنامه بانک قرار دهند (تهرانچی –فرع بانک کشاورزی همچنین زیاد است آن را هم بفرمائید) (اردلان – صحیح است)(تهرانچی بهره بانک کشاورزی صدی ۱۲ یا صدی ۱۰ است آنرا هم بفرمائید)(زنک رئیس)در قسمت دارائی ,دارائی مافعلا بر دو قسمت است قسمتهای اقتصادی و قسمتهای مالی در قسمت اقتصادی عقاید مختلفی در مجلس اظهار شد که آیا بایستی که قسمتهای اقتصادی به دست دولت اداره بشود و انحصارات بهحال خود باقی بماند و یا اینکه انحصاراتباقی نماندو تجارت آزاد شده و تمام مردم بتوانند استفاده کنند بنده این موضوع بحثی ندارم بحث بنده بحث فرعی است بنده شخصا از آن اشخاصی هستنم که معتقدم که بایستی تمام اقتصادیات یک کشوری بدست دولت باشد (شهاب فردوسی –صحیح است –احسنت)بایستی تجارت آزاد نباشد و بایستی همه در انحصار دولت (هاشمی – این بر خلاف قانون اساسی است)و با تصدی و مباشرت دولت اداره بشود (صحیح است)(اردلان –صحیح نیست).. البته فوایدی هم در این امر هست از جمله اینکه از رقابت رقابت‌های خارجی جلوگیری می‌شود (صحیح است) (اردلان –صحیح نیست) از جمله تعادل در قیمت‌ها است و همینطور فوایدی دارد ولی اختلاف من در این است که البته هر چیز خوبی رااگر بتوانیم اجرا کنیم باید دست بزنیم والا اگر نتوانیم اجرا کنیم نبایستی بآن کار دست زد تجربه برای ما ثابت کرد که این اصل مهم اقتصادی راما قدرت نداریم اجرا کنیم باید بهر کاری که دست می‌زنیم یک کارمندان لایق و ایمنی باشند و کارمندان بصیر و متخصصی باشند تا بتوانند بآن کار دست بزنند بتجربه ثابت شده که هر گونه اختلاسی کهدر این مملکت شده‌است متوجه امور مالی ما است رقم‌های ۲۰ میلیون، سی میلیون، صد میلیون که در مجلس مذاکره می‌شود و مورد بحث بوده‌است تمام ارقامی است که راجع به اقتصادیات است طرز جمع آوری پنبه را ملاحظه بفرمائد اگر چنانچه دولت بتواند پنبه را جمع آوری بکند و بتواند زراعت پنبه را تشویق بکند و آنرا به یک قیمت یکنواختی از مالکین بگیرد و تقسیم بین صاحبان کارخانه‌ها بکند و همینطور اصلاح بذر پنبه به عمل بیاید و این تجارت و این فلاحت توسعه و ترقی پیدا کند البته چه بهتر از این ولا این موضوع مبتلا به اکثر آقایان بوده و دیدند که اگر ما یکنقشه‌ای از باب دشمنی با مملکت می‌خواستیم ترسیم بکنیم که این زراعت و این تجارت را از بین ببریم بهتر از این عمل اداره’ اقتصاد نمی‌شد (اردلان –پس چرا شما موافقید؟) (یکی از نمایندگان –پول پنبه راهم ندادند)… پول پنبه را هم بفرمایش آقا ندادند پنبه‌ای که در خراسان ۲۸ هزار تن در زمان آزاد بعمل می‌آمد و تحویل می‌دادند الان بربع کشیده‌است و هفت هزار تن جمع آوری شده‌است و همان را هم پولش را نداده‌اند پول را که نداده‌اند سهل است بذر را هم در موقع خودش ندادند تا اینکه با چه زحماتی ما تلگرافاتی گرفتیم از وزارت کشاورزی که بذر بین مردم تقسیم بشود اگر چنانچه واقعا یک تیشه بر ریشه مملکت کسی بخواهد بزند بهتر از این ممکن نمی‌شود که توی سر مردم بزنیم که نکارید و بجرم اینکه شما کاشته‌اید پولشانرا ندهیم و بذر بهشان ندهیم و تا یک موقعی که یک مجازاتهائی در کار نباشد و یک اشخاص لایق و امینی پیدا نشود که بتوانند با یک اصول صحیح دنیا پسند این موضوع را اجرا کنند بهبچوجه مقدور نیست که این کار عملی شود والا اگر نتونند خوب چرا ما از دست مردم بگیریم و دولت هم نتواند اداره کند. موضوع نوغان مبتلا به بسیاری از آقایان نمایند دان و غیره هست و چون تربت محلی است نوغان خیز بنگاه نوغان یعنی اساس نوغان در آنجا است در سالهای گذشته هر سالی بیست و هشت هزار جعبه تخم نوغان تهیه کرد سال گذشته صفر بود برای اینکه اساسا اداره نوغان نوغان را در موقع بین رعایا تقسیم نکرد و موقعی که توت‌ها رسیده بود آنوقت بردند یک تخم نوغانی که تمام سبز و فاسد شده بود و مطالبات گذشته مردم را هم ندادند بالاخره منجر شد بتعطیل نوغان که در اسفند ماه من به اداره نوغان مراجعه کردم و با آنها صحبت کردم گفتند که اگر بذر برای ما برسد می‌دهیم من برای آنها استدلال کردم که دو سه سال اگر مردم تحمل کردند و دیدند که این باغچه برای آنها هیچ فائده ندارد البته درختش را می‌کنند و میسوزانند و دیگر چقدر تحمل کنند باغچه که ممکن است صد خروار گندم و فلان مقدار چغندر و تریاک بدهد چقدر تحمل کند تا یک وقتی بذر باو بدهید یا ندهید گفتند ما قراردادی بسته ا یم که در آخر اسفند ماه بما بذر تحویل بدهند و بعد از تحویل خواهیم داد و بعد دیگر اسفند تمام شد با اداره نوغان مزاحمتم را کوتاه کردم تا اینکه نگویند نمایندگان زیاد مزاهم وزارتخانه‌ها و ادارات هستند (اردلان –پس چرا طرف دار هستید با این ترتیب) موضوع غله البته چه بهتر از این که در یک کشوری در مرحله اول نان اهالی آنکشور تامین شده غلبه باشد و در دسترس دولت و عموم باشد ولی طرز جمع آوری غله این است که نسبت باشخاص متنفذ محلی تعهدات بخشیده مبشود از اشخاصی که نان خورشان هستند و نبایستی مازاد بدهند باز مازاد گرفته می‌شود رشوه وارتشا, در کار هست در یک محل گندم فاسد می‌شود و در محل دیگر مردم از گرسنگی می‌میرند نرخ ثابت نیست نانی که سیلو می‌دهد ملاحظه میفرمائید نان عادی نیست این‌ها طرزی است که کارها اداره می‌شود نقدا با اوضاع حاضر اساسا و با این مردم دولت قدرت انحصاری را بوجهی که مطلوب و مستحسن است ندارد و ما هم نبایستی بان مبحث آخرین سیستم اقتصاد است ما بگیریم ولی قدرت اداره کردن نداشته باشیم بنده اصولا با آقای اردلان موافق هستم ولی اختلاف بنده با ایشان نسبت باین موضوع است که چون فعلا دولت نمی‌تواند اجرا کند چرا از دست مردم بگیرد باشد تا موقعی که دولتی باشد و افراد صالح و لایقی هم باشد تا بتوانند اداره کنند و البته هر کاری هم که اداره شد خوب می‌شود (اردلان- ما هم همین را میگوئیم) اما قسمت‌های دارائی و مالی خواهشمندم جناب آقای وزیر دارائی باید توجه داشته باشد و در برنامه هم اشاره بآن شده موضوع تعدیل مالیات‌ها و اصلاح مالیات است این مالیات که مالیات که بوسیله آقای دکتر میلسپو در دوره سیزدهم گذشت یکی از آن قوانینی است که بهیچوجه قابل اجرا نیست زیرا در موضوع مالیات یک اصولی است که بایستی روی آن برقرار شود اصلی است که برای اداره امور مملکت هر صاحب سرمایه باید یکمقدار از سرمایه خودش را تقدیم دولت و مملکت بکند تا هم مملکت اداره شود و هم آن قسمت سرمایه که بعنوان مالیات داده‌است حافظ بقیه سرمایه او بشود پس مسلم است که یک کشوری بدون مالیات اداره نمی‌شود و اساسا بحث در این باب از بدیهیات است ولی چیزی که هست در مالیات باید احتیاجات حقیقی مردم و ضروری دولت را در نظر گرفت بایستی مالیات بردر آمد وضع شود و مالیات باید بر آنچه مردم باید بدهند وضع شود نه بر آنچه مردم می‌توانند بدهند یعنی مالیات بر توانائی اساسا مالیات صحیحی نیست مالیات باید طوری وضع شود که دائمی باشد نه اینکه موقتی باشد یعنی باندازه بایدمالیات گرفته شود که همیشه جریان جریان داشته باشد یعنی مردم بتوانند همیشه این مالیات را بدهند و ضرری باساس کار وارد نشود یعنی از درخت باید میوه چید نه اینکه تیشه بر ریشه اش زد و درخت را از بین برد این است که بنده عرض کردم که اساسا مالیات بر توانائی نباید بست این قانونی که فعلا مورد عمل است مالیات بر توانائی مردم و زائد بر توانائی مردم است یک اصل دیگری که هم در مجازات جاری است و هم در مالیات اگر مجازات و مالیات خیلی زیاد سنگین شد اساسا قابل اجرا نیست ما هم بامتحان دیدیم که این مالیات خیلی سنگین شده‌است و اساسا قابل اجرا نبوده‌است و این صدی ۵۰ صدی ۶۰ صدی ۸۰ بنظر بنده بهره آن کمتر شده‌است از آن صدی ۳ سابق ارقامتان اینطور نشان می‌دهد یک اصول دیگری است در مالیات که مالیات را باید بطور غیر مستقیم از مردم گرفت که مزاحمت مامورین با مردم کمتر باشد (دکترکشاورز – صحیح نیست) خیال می‌کند که بهای کالا را می‌دهد خریدار خیال نمی‌کند که مالیات می‌دهد که از زیر بار فرار بکند دکتر کشاورز-خریدار ممکن است فقیر باشد) ملاحظه فرمودید مالیات قند و شکر یک مالیاتی بود که مامورین وصول نداشت یعنی بقدری مامورین وصول مالیات که در سر حد بودند کم بودند که در حکم صفر بود و این از بزرگترین مالیات‌های این کشور بود که خط آهن سر تا سری ایران و همان پل پیروزی که امروز مایه افتخار در جهان شده‌است بوسیله همان مالیات غیر مستقیم ایجاد شد (دکتر کشاورز- ولی ملت ایران هم گدا شد)مالیات باید سهل الوصول باشد هر قدر که مامورین زیادتر با مردم تماس داشته باشند از سهل الوصولی مالیات خارج می‌شود و بصعب الوصولی او را خواهد انداخت (صحیح است) مالیات بایستی که وصولش کم خرج باشد که دآمد آن با هزینه آن تکافو کند این مالیاتی که در دوره ۱۳ گذشته باندازه‌ای دارای هزینه‌است که اگر بخواهند آنرا اجرا بکنند هزینه ان بیشتر از عایداتش می‌شود حالا ملاحظه بفرمائید چطور مستلزم هزینه‌است یک مالیاتی بسته شده‌است با ملاک کشاورزی و البته اگر به اختیارات خود آنها بگذارند چیزی تسلیم دولت نخواهد کرد و اظهار نامهای نخواهد نوشت که مفید باشد و یک باقی فاضل که همان درآمد ویژه‌است یک مالیاتی بدهد پس باید ممیزی بشود ممیزی هم در ایران آقایان میدانند چقدر زحمت دارد و چقدر مخارج دارد (یکی از نمایندگان –عملی هم نیست)بله عملی هم نیست.

یک روزی رئیس ثبت استان ۹ منزل بنده بود و جناب اقای امیر تیمور هم از ایشان دیدن فرمودند و سوال کردند که چند سال دیگر ثبت املاک مشهد تمام خواهد شد (یکی از نمایندگان –مشهد یا خراسان) مشهد تنها. او یک دقت زیادی کرد و با اطلاعات زیادی هم که در این قسمت دارد بایشان پاسخ دادند که مدت ۱۶ سال دیگر وقت لازم دارد در صورتیکه از سال ۱۳۰۹ مشغول ثبت هستند حالا ثبت اسناد چه می‌کنید فقط حدود املاک را می‌سنجد و ممیزی املاک را می‌کند فقط حدود املاک را می‌سنجد و ممیزی املاک را می‌کند در صورتیکه در ممیزی برای مالیات باید حدود ملک را بسنجد زمین را بسنجد انواع و اقسام صیفی و شتوی را بسنجد محصول را بسنجدبهای محصول را بسنجد و در هر یک از املاک مزروعی نسبت بهر یک از قطعات ایران مخصوصا دهات ایران که اغلب خرده مالک و تمام قطعه قطعه‌است و من در محیط انتخابی خودم که دارای ۵۱۰ ده بزرگ است در این جایکده شش دانگی نمی‌شناسم در تمام این املاک که خرده مالک است دارای قطعات مفصلی است ده هست که هزار باغ دارد و بهر یکی از اینها و املاکها باید سنجیده شود و ممیزی بشود. اگر درست دقت بفرمائید کار ممیزی املاک چندین ده برابر ثبت اسناد خواهد بود و ثبت که در یک محیطی مثل مشهد ۳۰ سال طول مدت می‌خواهد با کارمندانی که کارشان منحصرا این است و حالا اگر بخواهیم از مالکین و کشاورزان باین نحو مالیات بگیریم (البته من نمی‌گویم که از مالکین و کشلورزان مالیات نگیریم باید گرفت) ولی اگر بخواهیم ممیزی بکنیم کمتر از صد سال در ایران مدت نباید قائل شویم و این البته چقدر بید متحمل هزینه بشویم و هزینه این کار زائد بر درامد حسابیکه هزینه جمع آوری مالیات باید کمتر از خود مالیات باشد این اصل را فاقد است اساسا و این منافی با اصل درامد است برای اینکه مالیات برای درامد وضع می‌شود و این مخالف با در آمد است و این برای هزینه صرف خواهد شد. این اصل دیگری در قوانین و مقررات و مخصوصا در قوانین مالی است که وجه التزامی باید بیشتر از اصل التزام باشد مثلا اگرمن صد تومان قرض داشته باشم و خواستم سر وعده بدهم باید برای بنده اگر ندادم یک وجهی که چند برابر صد تومان باشد التزام قرار بدهد و این همیشه یک قانون و یک اصل کلی است که وجه التزام باید بیشتر باشد ولی این قانون بکلی بعکس شده‌است این قانون وجه التزامی که معین کرده‌است بعکس این می‌گوید آن که صد هزار تومان مالیات باید بدهد یک وجه التزامی قائل شده‌است که اگر مالیات ند اده و اظهار تسلیم نکرده باید ماهی ۵۰ ریال بدولت بدهد و البته در مقابل آن صد هزار تومان این ماهی ۵۰ ریال را انتخاب خواهد کرد (صحیح است)این جریمه و وجه التزامی است که برایش قائل شده‌اند و از اصل خیلی کمتر است البته این وجه التزامی را خواهد پرداخت و مالیات را نخواهد داد. بنده می‌خواهم چند ماه از این قانون مالات بر درآمد را برای مزید اطلاع آقایان قرائت کنم ۰ماده ۱۶ هر شخصی که طبق ماده ۱۴ مکلف بدان اظهار نامه باشد و تا موعد مقرر در آئین نامه آن را تنظیم و تسلیم ننماید برای هر ماه تاخیر مبلغ ۵۰ ریال جریمه خواهد پرداخت ۰ د رآخر هم نوشته‌اند که این جریمه اساسا از ۵۰۰ ریال تجاوز نخواهد کرد.

ماده ۱۹ برای رسیدگی بشکایات مودیان مالیاتی از اجرای مقررات این قانون در هر یک از نقاطیکه ادارا ت دارائی دائر باشد کمیسیون یا کمیسیون هائی مرکب از سه نفر تشکیل می‌گردد که یک نفر از طرف رئیس دارائی و یم نفر قاضی از طرف رئیس دارائی و یک نفر یک نفر هم از طرف اطاق بازرگانی ۰ وچه وچه دائر می‌شود برای رسیدگی به اظهارات و شکایات مردم و می‌نویسد ۰ رای صادره از طرف کمیسیون نسبت به مودی مالیاتی و دولت قطعی بوده مگر این در ظرف یک ماه وزارت دارائی یا موعدی مالیاتی از رای کمیسیون بدیوان دادرسی دارائی اسیناف بخواهند ۰ ملاحظه بفرمائید در این صورت که یک تجدید نظری قائل شده‌اند تمام مردم و مودیان مالیاتی رجوع خواهند کرد و اگر چنانچه یک موعدی مالیاتی رجوع خواهند کرد و اگر چنانچه یک موعدی مالیاتی در بین ۱۰ میلیون یا ۱۷ میلیون جمعیت مان باشد یک میلیون پرونده ایجاد بشود و همه در موقع استیناف متراکم خواهد شد و برای این کار چقدر وقت لازم است؟ برای رسیدگی باین پروندها یعنی برای رسیدگی به یک میلیون پرونده چقدر مدت لازم است ممکن است که بیست سال مدت لازم باشد برای رسییدگی باین پرونده‌ها حالا این ماده را گوش بدهید ,۰ پس از تقاضای سه سال از خاتمه هر سال مالیاتی هیچگونه مالیاتی که به موجب مقررات این قانون بدر آمد آن سال مالیاتی تعلق می‌گیرد قابل مطالبه نخواهد بود ۰ یعنی یک راهی پیش پایشان گذاشته‌ایم چون برای رسیدگی به کارشان اقلا سه سال کار دارد و بعد از این سه سال هم که مشمول مرور زمان می‌شود۰ حصیح است در اینصورت از پرداخت مالیات معاف می‌شود.

بسیار صحیح است بنابر این تمام اظهار نامه می‌دهند و تمام شکایت می‌کنند و یک میلیون پرونده متراکم خواهد شد و برای این کار نمیدانند ۲۰ سال ۱۰۰ سال ۲۰۰سال وقت لازم دارد که این پرونده‌ها را رسیدگی کنند در صوریکه همانطورکه عرض کردم سه سال که گذشت مششمول مرور زمان است و وقتیکه این قدر رسیدگی بهشک ایات او طول کشید یعنی سه سال طول کشید او از پرداخت مالیات معاف می‌شود و اساسا این یک ماده ایست برای لغو تمام مواد مالیاتی (صحیح است) اساسا برای این قانون ما به نتیجه نمی‌رسیم یکشا هی بموجب این قانون قابل وصول نیست اثر می‌خواهیم مملکت اداره شود پول داشته باشدو پولی که در مملکت بمنزله خون است در شریانها وجود دشته باشد باید این قانون لغو بشود و یک قانونی باید خانشین این قانون بشود که قابل اجرا باشد و مالات آن قانون هم قابل وصول باشد این قانون باندازه‌ای قانون متناقضی است که قابل اجرا نیست یک قانون است که موادش با همدیگر تناقض دارد و این قانونی است که دکتر میلسپو فشار آورده بود تثویب شود و اگر تنها جرمی که برای مجلس سیزدهم قائل شوید همین باشد کافی است که آنها تا عبد سرافراز نباشند.

از نظر وضعیت مالی و تجربه‌ای که شده در مرحله اول این قانون باید لغو شود و اگر چنانچه دولت پیش بینی می‌کند (فرهودی –دولت در برنامه اش ذکر کرده‌است)که در اطراف قوانین تازهای که بخواهد بگذراند بحث و جدال و نزاع و پیشنهاد و طرح زیاد خواهد بود بایستی یک ماده واحد بمجلس باید که این قانون مالیات بر درآمد لغو بشود و فوانین سابق بقوت خود باقی است تا وقتی که یک اصول دیگری برقرا ر بشود تعجب نکنید که من می‌گویم قانون منسوخه را باید بقوت خود باقی گذاشت و قوانین دیگر منسوخ بشود حون مردم با آ ن قوانین سابقه انس گرفته بودند و عادت کرده بودند و آن مالیات را جز, هزینه خود دانسته بودند در ینصورت آن قوانین بهتر قابل احرا است تا یک مقررات تازه دیگر بنده بوزارت دارائی و جناب آقای وزیر دارائی عرضی ندارم و اگر همین اصطلاحات را بفرمایند در پیشگاه تمام ملت ایران سرافراز خواهند بود. یکی از نمایندگان به بنده یادداشتی داده‌اند حسابی کردهاند برای رسیدگی بیکمیلیون پرونده اگر هر پرونده دو ساعت رسیدگی بشود ۲۲ سال وقت لازم دارد در صورتیکه ۲۴ ساعت مرتبا کار بکنیم از وزارت دارائی که می‌گذریم باید یک توجهی بوزارت جنگ داشته باشیم , د رباب وزارت جنگ مسلم است که هر فردی از افراد ایرانی اگر بمال به جان به شرافت به حیثیت خود قائل باشد بایستی که بآسایش قشون معتقد باشد (صحیح است) در موقعی که در پشت همین تریبون مجلس آقای جمال امامی احساسات آذربایجانی‌ها را نسبت بقشون گوشزد فرمودند ملاحظه فرمودید چطور مورد تصدیق آقایان واقع شد و چقدر احساسات در بین نمایندگان بروز کرد (صحیح است) البته ملت ایران از آذر بایجانی‌ها همین انتظار را داشت (صحیح است)

آذربایجانی که همشه سینه خود را سپر بلاهای این کشور کرده‌است آذر بایجانی که در فتنه رم، در فتنه مغول، در فتنه عرب، در تمام فتنه هائی که برای این ممکت برانگیخته شده‌است همیشه مدافع این کشور بوده‌است (صحیح است) بایستی که این احساسات را نسبت به کشور و ارتش داشته , مجاهدین راه آزادی در در مشروطیت اکثر آذربایجانی بوده‌اند (صحیح است) هیجوقت ملت ایران فراموش نمی‌کند که بزرگترین افتخارات که در مشروطیت نصیب ملت ایران در قرن اخیر شده ایت مرهون مجا هدت‌های مجاهدین آذر بایجانی است , (صحیح است) آذر بایجان سه هزار سال تاریخ زنده دارد , آذر بایخان مولد زرتشت بوده‌است البته بایستی ذهمین رویه را داشته باشد و نسبت به قشون ایران همین احساسات را نشان بدهد آذربایجان نه تنها رجال جنگی و لشکریش مدافع این کشور بوده‌است بلکه شاعری هم مثل خاقانی که برای ایون مدائن گریه می‌کند می‌بینم آذر بایجانی است (هاشمی – خاقانی اهل شیروان است و خراسانی است) البته برای خراسان آقای هاشمی افتخارات دیگری هست و فردوسی بزرگترین شاعر میهن پرست ایران از خراسان بوده‌است (ایرج اسکندری – حالا چه اصراری دارید خوب است بفرمائید ایرانی است) (دکتر کشاورز – اگر اصرار دارید شاعر آذر بایجانی اسم ببرید صائب را بفرمائید)

ولی البته با این که در مجلس نسبت باحترام به قشون حاصل شد بایستی موضوعات را بعقیده بنده از همدیگر تفکیک کرد یکوقت است که احترام اساسی قشون است البته احترام اساسی قشون , آن قشونی که از حیثیت و شئون او حفظ و احترام کشور است آن محترم است ولی اگر افراد آن قشون خودشان حفظ حیثیت خودشان را نکنند آن مربوط باصل قشون نیست و در نزد افراد احترامی ندارد (صحیح است) مهمترین اصلاحی که در قشون لازم است یکی اصلاح روحی و اخلاقی است و دیگر راجع بنظام وظیفه – اصلاح روحی و اخلاقی که بایستی در قشون مورد توجه روحی و اخلاقی که که بایستی در قشون مورد توجه اولیای وزارت جنگ باشد این است که بایستی قشون بداند که بیست سال آلت دیکتاتوری بوده‌است , یگانه چیزی که تقویت دیکتاتوری را در این کشور کرد قشون بود یعنی افراد قشونی بود و سر لشکرهای قشونی بود (آرداشس- پلیس هم بود) منظور من فعلا قشون است , اگر قشون مانور می‌داد بمنظور ارعاب مردم بود و اگر قشون خلع سلاح می‌کرد منظور این بود که دیکتاتورهای کوچک در مقابل دیکتاتور عظیم الشان وجود نداشته باشد , این عملیات که تاکنون قشون میکرده‌است و در راه حفظ دیکتاتوری سابق بوده‌است بایستی قشون ایران این عادت را این خیال را از خود دور کند که ساخته نشده‌است برای اینکه از افزار و آلات دیکتاتوری باشد (صحیح است)

قشون ایران باین احترامی که اساس قشون دارد بایستی احترام خودش را خودش بیشتر حفظ کند (صحیح است) برای اینکه هر کس هر مقامی , هر صنفی که بیشتر محترم هستند خودشان بایستی بشتر از مقام و حفظ شئون خودشان و حیثیات خودشان برآیند , ما میدنیم که قشون بهترین افرادی هستند و بهترین طبقاتی هستند از باب اینکه جان خودشان را در راه مملکت باید نثار کنند ولی بایستی که در همین راه نثار کنند نه اینکه جان خود را در راه اجرای نیات دیکتاتوری نثار کنند ’ این عادت گذشته را باید از خودشان دور کنند و ارتش ایران یک ارتش ملی و بتمام معنی حافظ آزادی باشد (نمایندگان – صحیح است)

نه اینکه حافظ دیکتاتوری باشد (نمایندگان صحیح است احسنت) بنظام وظیفه ملاحظه فرمائید که بدست قشونی‌ها گرفته می‌شود این نظام وظیفه چه بما داده‌است , یک عده را از زارعین و کشاورزان و اشخاصی که هر یک در یک گوشه یک خدمات انتقالی و احیانا یک خدمات اجتماعی انجام می‌کنند از آن خدمات باز داشته می‌شوند و می‌آیند اینجا اولین تعلیمی که بآنها داده می‌شود تعلیم دزدی است روز اول که آمدند یک پول بیشتری دارند براتی اینکه غالبا یک پتو در سرباز خانه گم می‌شود که قرامت این پتو را بدید همه علی السویه بدهند , کارهی دیگری که افراد نظام وظیفه یاد می‌گیرند غیراز مهتری و بعضی کارهای دیگر مصدری در خانه‌است که مثل گربه باید اطراف مطبخ جناب سروان و سرهنگ موس موس کند تا یک لقمه از پس مانده او را تناول کند (شهاب فردوسی – اسباب حمام) اسباب حمام خانم جناب سروان را هم بفرمایش آقای شهاب ببرد حمام (دکتر کشاورز – سروان بیچاره که مصدر ندارد سرتیب رابفرمائید)

سروان هم مصدر دارد تنها یک مصدر دارد و سر تیپ بیشتر دارد اشخاصی را میدانم از افسران عالی مقامی که خانه‌های خودشان را اخاره داده‌اند مستاجر در خانه می‌نشیند ولی سرایدارش نظامی است واین نه تنها سرایداری می‌کند برای افسر بلکه سرایداری می‌کند برای خانه‌های استیجاری مردم آن خانه هائی که از پول همین سربازان تهیه شده‌است سرایدارش هم خود این سربازان هستند و این آقایلن افسران باید بدانند که یک مردمیکه از تمام نقاط کشور بمنظور خدمت بکشور آمده‌اند اینها نیامده‌اند بمنظور خدمت به شخص (آ نها صیحح است) این‌ها نیامده‌اند گماشته در خانه آنها بشوند (صحیح است) (ذوالقدر – حقوقشانرا بیشتر کنید مصدر ندهید) اینها آمده‌اند بمنظور اینکه سینه خودشانرا در مقابل بلا یای کشور سپر بکنند این مدت اقامتشانست البته وقتی که مراجعت می‌کنند که سوقات‌های گرانبهائی هم می‌برند امراض مقاربتی , سفلیس که یک سوقاتی‌های بدنی است و یک سوقاتی‌های روحی هم می‌برند و آن حس عدم اطاعت است از بزرگانی که داشته‌اند و حس نافرمانی هر یک با یک لغت سرکاری برمی‌گردند و می‌شوند سر کار دیگر نه اهل زراعت هستند و نه اطاعت از پدر و دهقان پیر مکنند که دنبال زراعت بروند و با این ترتیب و این سوقات اخلا قی و سوقات جسمی و بدنی بده برمی‌گردند بایستی که مخصوصا در قانونی که اخیرا به مجلس آمده‌است و بایستی زودتر تصویب بشود تمام این اصطلاحات مراعات بشود تا در مدت دو سال بتوانیم نظامی‌های خودمانرا اقلا سواد نوشتتن و خواندن بیاموزانیم یک کلاس اکابری در دستگاه در دستگاه قشونی و سرباز خانه ایجاد بشود که اگر در مدت دو سال که به تعلیمات سربازی اشتغال دارند روزی دو ساعت هم در کلاس‌های اکابر تحصیل بکنند که در موقع مراجعت یک سوادی داشته باشند و این بهترین راهی است برای تامین فرهنگ و تعلیم اجباری و ممکن است از نظام شروع بشود و هزینه هم نداشته باشد (صحیح است) منتها اگر چنانچه نخواهند این کار را بکنند و در بیسوادی و جهل باقی بمانند آن امریست علیحده (ایرج اسکندری – البته منظور همین است)

اگر بخواهند بااین ترتیب می‌شود اگر این یک اصلاح را جناب آقای وزیر جنک در وزارت جنک بعمل بیاورند بنده فوق العاده از ایشان متشکر می‌شوم چون بنده تصمیم گرفتم که یک یک وزارتخانه‌ها را سرکشی بکنم , یک وزارتخانه که کمتر اسمش را می‌برند ولی با مردم اصطکاک و تماس ریادی دارد و آن وزارت پست و تلگراف است که متاسفانه وزیری هم برای او معلوم نشده‌است که عرایض بنده را اصغا بکند , تلگرافخانه یک موسسه ایست در واقع تجارتی بایستی پول بگیرد از مردم و تلگرافات راقبول بکند و مخابره کند , موضوع تلگراف مبتلا به همه آقایان است تلگرافاتی که بنده در عید داشتم در ۲۰ اردی بهشت ببنده رسیده یعنی از ۵۰ روز و اگر با الاغ هم می‌دادند بیاورند زودتر از این می‌رسید (طوسی –خطوطش را توانستید بخوانید؟) خط‌هایش هم لا یقر است از تلگرافخانه چه می‌شود تلگرافات عادی مردم تلگراف نمی‌شود و اغلب تلگرافچی‌ها وظیفه خوار تجار و بازرگانان هستند که تلگرافات آنها را در اسرع اوقات مخابره کنند غیر از اینکه شهریه دارند با هر تلگرافی هم مبلغی ضمیمه‌است و من مواردی را میدانم که با هر تلگراف مبلغی ضمیمه‌است که آن تلگراف مخابره بشود برای اینکه فلان تاجر در فلان موقعی که چای بسته دو قران ترقی کرده فوری بطرفش دستور می‌دهد بخر یا تنزل کرد دستور می‌دهد بفروشد برای اینکه یک تاجر یکه در آن تلگراف ممکن است حداقل هزار تومان و حداثر تا هر قدری که ممکن است بالا برود برای او مانعی ندارد که به تلگرافچی یک تقدیمی بدهد که تلگرافات عادی را دور بیندازد و تلگرافات آقایان را مخابره کند و حتی جرات و جسارتشان طوری شده‌است که انسانکه برود باز هم جواب نمی‌دهد , یک روزی پنجنفر از آقایان نمایندگان خراسان که آقای رحیمیان , آقای امیر تیمور هم بودند رفتم برای یک موضوع فرهنگی یعنی از خراسان تلگراف رسیده بود که بواسطه نرسیدن حقوق آموزگاران و دبیران اعتصاب خواهند کرد و در این موقع که موقع امتحانات است مدارس تعطیل خواهد شد این است که شما بیآئید به تلگرافخانه که آنها را اقناع کنیم و بآنها امیدواری بدهیم تشویقشان کنیم و بگوئیم که خدمات فرهنگی خدمات معنوی است خدمات مادی نیست در این موقع شما بروید مشغول کار خودتان باشید و در موقع امتحانات از کار خودتان باز نمانید برای این منظور مقدس رفتیم بتلگراف خانه قسمتهای مخابراتی خراسان هم که خودمان می‌شناختیم کاملا مشغول مخابره بود به پنخ نفر نماینده جواب دادند که وقت نداریم سیم نداریم در صورتیکه سیم هم خراب نبود در نتیجه چه شد البته یک نتیجه برای تلگرافچی داد که آن تلگرافهای که باید مخابره بکند مخابره کرد و یک نتیجه هم برای مردم داد که ما نرفتیم تلگراف بکنیم و مردم خیال کردند نمایندگانشان بآنها اعتنا ندارند بسیار خوب برای ما نمی‌دارد اینهم روی بدنامیها ی دیگر درو غی باشد برای ما ولی مدارس تعطیل شد در خراسان و بعد هم در موقع امتحانات دانش آموزان و کودکان دبستان همینطور ول بودند در کوچه و بازار معلمین مشغول اعتصاب بودند بامید تهران این یک نتیجه شد برای مردم و یک نتیجه هم برای ما یک نتیجه هم برای آقای تلگرافچی تلگرافات ما نمی‌رسید غالب تلگرافات هم که بر فقا شده‌است رفقا می‌گویند نرسیده‌است و بعضی اشخاص گله می‌کنند که چرا تلگرافاتی که فرستاده‌اند نمی‌رسد حالا چرا نمی‌رسد بنده عرض می‌کنم دلیلاش این است که یا اساسا دور می‌اندازند و یا اینکه برای دیگری می‌فرستند روز قبل برای بنده دو تلگراف رسید که برای بنده آورده‌اند ولی مخاطب حسابداری کل غله‌است است نوشته‌است متمنی است در ارسال مطبوعات اقدام فوری فرمایند که فوق العاده موجب احتیاج است اسعدی و یک تلگرافی هم بعنوان مهدی افو است که برای بنده فرستاد اند و عینا حاضر است مهدی افو تتمه وجه محاسبه رسانید به صورت محاسبه دهید. کار گزار یک تلگرافی که برای مهدی افو بوده‌است برای بنده آورده‌اند حالا معلوم نیست تلگرافات بند ه را پهلوی کی برده‌اند همینطور که تلگرافات اشخاص دیگر را پهلوی بنده آورده‌اند اگر آقای وزیر پست و تلگراف تشریف می‌داشتند این تلگرافات را بخودشان تقدیم می‌کردم ولی حال متاسفانه وزیر پست و تلگراف نداریم (آراسته وزیر راه – حالا هم لطف کنید تا تحقیر شود) (تسلیم ایشان نمودند) این اوضاع تلگرافخانه‌است یعنی آنجائی که سر و صدایش کمتر است حالا راه اصلاحش هر چه‌است اقدام کنید. یکی دیگر از وظایف اداره تلگراف تلفن است.

فقط کاری که ادراره پست و تلگراف کرده‌است این است که در تمام ولایات بهای تمام تلفن‌ها را اضافه کند و هر چه گفته می‌شود که آقا گرا بهای تلفن‌ها را اضافه کرده‌اید هیچ معلوم نیست که چرا این کار را کرده‌اند حالا این روی چه اصلی بوده‌است واقعا بیانات آقای یمین اسفندیاری موثر شده‌است و یا اینکه مصالح مملکتی ایجاب میکرده‌است که نرخ تلفن ترقی کند این کار شده‌است کاری هم که در قسمت تلفن توانسته‌است بکند اضافه کردن قیمت تلفن است (یکی از نمایندگان – اکثریات نیست) (پس از کمی فاصله) (نایب رئیس – اکثریات شد بفرمائید) … یکی از وزارتخانه‌های ما وزارت بازرگانی و پیشه و هنر است (بعضی از نمایندگان – بلندتر) … وزارت بازرگانی و پیشه و هنر یک وزارتخانه‌ایست فوق‌العاده موثر ولی بهیچوخه وظایف خود را نتوانسته‌است انجام بدهد. بزرگترین وظیفه‌ای که وزارت بازرگانی و پیشه و هنر دارد حفظ کارخانه جات است. کارخانه جات دولتی که تحت سرپرستی وزارت بازرگانی بوده‌است ملاحظه بفرمائید و درآمد آنرا قیاس بفرمائید با کارخانه جاتی که اشخاص آزاد خودشان اداره میکردنن این کار کارخانه جات به حالت تعطیل است.

در این سنواتی که کالا یک بر ده ترقی کرد تا یک بر پنجاه معذلک این کارخانه جات ضرر کرده‌اند. کارخانه‌های قند بحدی در کارخانجات قند دزدی رواج پیدا کرده‌است که اساسا چیز تازه‌ای نیست آقای صدر قاضی یادداشتی ببنده داده‌اند. در کارخانه میاندوآب که نسبت به زراعین و کشاورزان آنجا از صدی ده تا صدی شصت وپنج بعنوان افت کسر گذاشته‌اند و هر چه داد و فریاد کردند بآنها جواب نداده‌اند (یکی از نمایندگان – همه جا همینطور است) در خراسان هم از صدی پنج تا صدی بیست بعنوان افت کسر گذاشته‌اند یکی مازاد را را بنفع خودشان تصاحب کرده‌اند و بردند بجیب زدند و با مقاطعه کارانی که بایستی چغندر را حمل کنند کنتراتی بستند و فرار داد حمل را از دمر ترین راهها با این مقاطعه کاران تمام کردند در حالی که از اقصر ترین راهها چغندر راآوردند و بر اثر این قرار داد و این کار تفاوت عملیاتشان نسبت به حمل چغندر یکصد و پنجاه هزار تومان یعنی یک میلیون و پانصد هزار ریال ضرر برای دولت بوده‌است که بجیب مقاطعه کاران رفت حالا در اساس مقاطعه و ارفاقی که شده‌است تا چه حد شرکت داشته‌اند این مطالبی است که از این موضوع خارج است بعد اختساسات آن هم کشف می‌شود. ولی مشت نمونه خروار است. اما دادگستری. در دادگستری ما یک نواقصی است که اغلب آقایان تذکر داده‌اند و من جمله محاکم اختصاصی جز اینکه بزیان مردم کشور هستند چیز دیگری نیست آ قای ایرج اسکندری هم این نکته را در ضمن بیانات خودشان تذکر دادند و بنده هم این نکته را خواستم تذکر بدهم که اساسا ایجاد محاکمه اختصاصی یکی از عوامل دیکتاتوری بود یعنی محاکم اختصاصی را ایجاد کردند در این مملکت بمنظور این که هر کسی را میجواهند تبرئه کنند و هر کسی را می‌خواهند مجرم کنند. این کار نسبت بمحاکم عمومی کار دشواری بود یعنی اگر در یکی از ولایات ایران دستور داده می‌شد و کسی محاکمه می‌شد دستور دادن براه دور و باشخاص متعدد البته موجب اشاعه دستو بود و موجب فاش شدن رازهای نهانی بود.

این بود که تمرکز دادند این کارهای حساس را در یک محاکمه مخصوص حالا اگر حقیقتا راست است و دوره دموکراسی رسیده‌است و دیگر احتیاجی نیست بموجب آن محاکم که اشخاصی بالخصوص نباید تبرئه شوند و اشخاصی بالخصوص نباید محکوم بشوند بایستی این محاکمه اختصاصی را که در این مملکت که محاکمه کمی از حیث عدد هستند و یکی دو تا دادگاه بیشتر نیستند و این محاکمه سبب شده‌است برای تراکم پرونده‌ها و بهیچوجه قدرت رسیدگی ندارند باید از بین بروند چنانچه هزارها پرونده در دیوان کشور معطل است و همین طور میدانیم که مجالی هم برای رسیدگی آنها نیست زیرا دیوان کیفر برای رسیدگی و جلوگیری از رشوه و اختلاص است همان رشوه و اختلاص خانمان سوز مثلا در تربت حیدریه یا در بندر لنگه یک ماموری رشوه می‌گیرد یا بمردم تعدی می‌کند این کیفر و این محکمه اختصاصی آمده‌است راه نشان داده‌است که یک مبلغی خرج کن و یک مقداری راه را طی کن تا مرکز تهران تا محو تمام دلایل و آثار جرم بشود تازه آنوقت آیا ما رسیدگی بکنیم یا نکنیم! بنابراین این محاکم اختصاصی جز تضییم حقوق فائده دیگری ندارد پس باید در درجه اول در برنامه دولت محاکمه اختصاصی از بین برود و لغو بشود (صحیح است) حتی محاکم نظامی هم باید لغو بشود چون جریان محاکمه نظامی این است وقتی که قانونی مشغول محاگمه‌است فقط کافی است که یک نظامی بباید دستش را بالا ببرد و بگوید که بامر حضرت اجل است که تیرئه ا ش کنیم یا بر حسب امر حضرت اجل محکومش کنیم این یک همچون محکمه ایست و در نظام هم او امر حضرت اجل اصلا غیر قابل تمرد است (هاشمی – همچو هم نیست آقا) (حاذقی – کلیت ندارد) حالا کلیت دارد یا ندارد اگر یک موضوع هم بود کافی است برای اینکه یک همچو محکمه‌ای را به بندی تربیت قضات از وضایف دادگستری است در محاکم عمومی قضاتی هستند که بانواع و اقسام کارها رسیدگی می‌کنند و البته این قضات متخصص هم هستند منتهی اگر کارهای مخصوصی بود رجوع بکارشناس تجویز شده‌است اگر فرضا یک کاری مربوط بنظام بود ممکن بود که بکارشناس نظامی رجوع کنند و رای بدهند البته با بودن کارشناس نظامی محکمه عادلانه قضاوت خواهد کرد و یا اگر قضیه مربوط بادارات حسابداری باشد , دیگر لازم نیست که در وزارت دارائی یک دیوان محاکماتی مخصوص وجود داشته باشد و بنظر خودش قضاوت آنها را انتخاب کند البته اگر کار تخصصی بود جلب نظر کارشناس خواهد شد. قوانین بسیاری است که بایستی لغو شود از جمله قوانینی که به عقیده من نتیجه معکوس بوده‌است و آن منظوریکه بموجب وضع آن قانون بوده‌است عملی نشده‌است قانون تعدیل مال‌الاجاره‌ها است. این قانون برای این گذشت که اشخاصی که اتوان و بی بضاعت هستند و یک خانه استیجاری نصیب آنها شده‌است صاحب خانه نتواند او را بی خانمان کند و نتواند ضافه بهائی از او بگیرد و یک میزان ثابتی مستاجر بموجر بپردازد در واقع این قانون برای ارفاق بحال طبقه بی خانمان بود و می‌بینیم که این قانون بلای جان طبقه بی خانمان شده‌است برای چه؟ مادر عمل می‌بینیم هزاران خانه هست که در این شهر خالی است و آماده برای اجاره‌است و یا آماده برای فروش است که مادام که فروش نشده‌است مستاجر می‌تواند استفاده سکنا ئی بکند و هزاران خانه‌است از مامورینی که در خارج ماموریات دارند و در تهران آماده برای اجاره‌است هیچ یک از آنها نیز که مستاجر در آن خانه‌ها سکونت داشته باشد یا طرف را بیرون کرده باشند و بفروش رفته باشد این خانه‌ها دیگر باجاره و بفروش نمی‌رود برای چه؟ برای اینکه اگر یک کسی که می‌خواهد خانه را بفروشد اگر مستاجر نشست و بمستاجر حق داده شود که سکنی کند دیگر مستاجر صاحب خانه‌است و مانع از فروش خانه هم خواهد بود زیرا هر گاه خریداری بخواهد خانه بخرد نمی‌تواند یه مشاجره و دعوی بخرد، و مامورین که بخارج رفته‌اند خانه خودشان را باجاره نمی‌دهند، زیرا اگر برگشتند دیگر خانه ندارند که بنشینند:

در نتیجه این قانون خانه پیدا نمی‌شود برای اجاره و اجاره بهای خانه‌ها هم گران شده‌است و مستاجرین بی خانمان شده‌اند و ناچار شده‌اند که یک کرایه‌ها و مبالغ گزافی به صاحبخانه بدهند و مستاجری ناچارند که ولو در ظاهر یک مال الاجاره جزئی را به صاحب خانه‌ها بدهند و بموجب یک استاد خارجی یک مال الا جاره‌های کلی بصاحب خانه‌ها می‌دهند اگر این قانون لغو بشود یعنی تمام خانه‌ها آزاد بشود که مردم بدهند باجاره البته چون تابع عرضه و تقاضا خواهد بود پستی و بلندی هر ملکی تابع عرضه و تقاضااست آن وقت عرضه زیاد و تقاضا کم خواهد شد بالنتیجه مال الا اجاره‌ها پایین خواهد آمد و ارزان خواهد شد و بهتر ارفاق بمستاجر خواهد شد تا اینکه ما یک قانونی وضع کنیم که سبب احتکار خانه‌ها برای اشخاص بشود , ما قانون نداشته باشیم بهتر می‌توانیم جلوگیری از این احتکار خانه بکنیم (مجد ضیائی – اینطور نیست کرایه خانه بالا می‌رود) اما وزارت امور خارجه , البته در وزارت خارجه از حیث امور اداری یک بی ترتبیی‌ها و یک هر ج و مرج هائی هست که چون کمتر با مردم اصطحکاک دارند کمتر در افواه‌است گاهی شنیده می‌شود که وزیر مختار سابق لبنان قرضه‌ای بنام ایران کرد از بانک‌های لبنان و بنام خود ضبط کرد , گاهی شنیده می‌شود که فلان عضو سفارت ایران در آمریکا ۲۸ هزار دولار از بودجه سفارت خانه بنفع خود در آمریکای جنوبی زمین خریده البته شنیده می‌شود که در غالب ممالک , وزیر مختار و سفیر کبیر نداریم اینها یک وظایفی است که مراقبت‌های داخلی در اداره امور وزارت خارجه را لازم دارد که بایستی مراقبت هائی بعمل آید که حسن اداره آن جا موثر باشد ولی مهمترین چیزیکه از وزارت امور خاجه ملت ایران انتظار دارد همان موضوع ماده اول برنامه دولت است که تائید و تشیبد مناسبات و تحکیم روابط حسنه ما با دول متفق یا دول مجاور (دکتر طاهری – صحیح است) ما با دول مجاور و دول متفق خودمان یک مناسبتی داریم این مناسبت لازمه دوستی همسایگی مااست مخصوصا با کشور شوروی از نظر مرزی از نظر اینکه ما باقسمتهای زیادی از کشور شوروی مجاور هستیم ما تل درجه وحدت نژاد داریم , و همینطور نسبت به خدماتی که دلت شوروی بعد از حکومت تزاری باین کشور کرده‌است و حتی مطالباتی که دولت شوروی داشت باین کشور بخشید و همیشه در راه استقلال ما کوشان بوده ما کاملا خوش بین هستیم (صحیح است) و همیشه تمام افراد کشور بایستی نسبت به جمیع دول متفق خودمان رعایت موارنه را داشته باشند دولت‌های هم جوار ما خودشان روی اساس وطن پرستی خودشان رعیت کامل نسبت به ما دارند یک اصل مهمی است که منتسکیو می‌گویند و آن غبارت از این است که هر گاه یک دولت متوسطی بین دو دولت قوی فاصله شد لازمه میهن پرستی آن دو دولت قوی که در دو طرف یک دولت متوسط یا ضعیف قرار گرفته‌اند این است که در حفظ استقلال و تمامیت ارضی آن کشور باید کوشش بکنند برای انکه آن فاصله از میان برداشته نشود و دو دولت قوی با هم مجاور نشوند و اگر مجاور شدند ممکن است برای آنها یک حوادثی ناگوار و یک حوادث غیر مرقبه قهرا و طبعا پیش آمد کند پس ممالک هم جوار ماروی اساس وطن پرستی خودشان هم که باشد و ما شک و تردید نداریم که در حفظ و حراست آن کشور میانه که کشور ماست کوشش خواهند داشت و تاکنون همه رویه همینطور بوده‌است یکی از نمایندگان محترم در ضمن سخنرانی خود ایرادی بر نمایندگان ما در انجمن سانفرانسیسکو مرد این اصلی است مسلم که همیشه ما بایستی یک رویه‌ای اتخاذ کنیم که ممالک هم جوار نسبت به ما خوش بین باشند و در سخنرانی‌های خودمان بایستی مراقت‌های کامی داشته باشیم و یک حقایقی را ذکر کنیم که موجب تشبید و تحکیم مبانی دوستی و مودت آنها بشود هیچگاه شایسته نخواهد بود که یک نفر نماینده یک بیانی بکند که موجب تشبید و تحکیم نباشد و یا احیانا مفسدت آمیز هم تصور شود (صحیح است در اینجا گفته شد که نمایندگان ما در موضوع آرژانتین رویه خوبی اتخاذ نکرده‌اند ما آنچه از نمایندگان خودمان در انجمن سانفرانسیسکو دیده‌ایم این است که وزیر خارجه آمریکا و مولوتف کمیسر خارجی شوروی از آنها تشکر کرده‌اند.

البته با تشکری که ار آنها شده‌است دیگر هیچ احتمال نمی‌رود که بگوئیم عملی آنها انجام داده‌اند که موجب تشکر نبوده‌است (صحیح است) در موضوع آرژانتین بایستی گفت که آرا نمایندگان ایران در مقابل آن اکثریتی که بوده‌است مطلقا تاثیری نداشته‌است چه رای مثبت و چه رای منفی علی السوی بوده‌است و بنده اجازه می‌خواهم ار آقایان نمایندگان محترم که در اینجا از کشور شوروی و کشور آمریکا که از نمایندگان ما در سانفرانسیسکو اظهار تشکر کردند باین مناسبت ما هم از آنها تشکر کنیم (صحیح است) مبحث دیگری که لازم است بنده هم قدری راجع بآن صحبت کنم موضوع پیمانی است که ما داریم البته تمام روابط جغرافیائی نژادی تجارتی و تمام روابط حسنه‌ای که ما داشتیم موجب این شد که پیمانهائی با متفقین خودمان من جمله پیمان مرحوم فروغی بسته شود فصل پنجم پیمان را آقای فرهودی قرائت کردند و بنده از قرائت این دو اصل بی نیاز هستم و بآن قسمتی می‌پردازم که ایشان نپرداختند در اینجا یک مباحثی در محافل و همینطور در جرائد و در مجالس شروع شده‌است و یک نظریاتی در بین هست که بنده هم نظر شخصی خود را بایستی بعرض آقایان برسانم و در هر کدامی که اظهار نظر می‌کنم از اشخاص ذی نظر می‌گیرم ولی نظرهای سیاسی اگر منافات یا نظر دیگری هم داشته باشد باز همه نظرها منتهی می‌شود بهمان قانون اساسی یک عقیده ایست که تا شش ماه بعد از پایان جنک حق دارند قوای خارجی در ایران بمانند یک عقیده ایست که قشون آمریکا حق ندارد بماند , قشون شوروی هم حق ندارد بماند قشون اینگلیس ممکن است بماند ممکن است نماند ولی من مخالف این هم یک عقیده ایست که قشون هیچیک ازز متفقین مطابق همان پیمان نباید در ایران بمانند (جمعی از نمایندگان – صحیح است – اصل همین است) این عقیده بنده‌است و دلیلش را هم می‌خواهم به آقایان عرض کنم. در فصل پنجم پیمان می‌نویسد: پس از آنکه کلیه مخاصمه ما بین دول متحد بادولت آلمان و شرکای او بموجب یک یا چند قرار دادمتار که جنگ متوقف شد و دول متحد در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد و اگر پیمان صلح ما بین آنها بسته شد ولو اینکه قبل از شش ماه بعد از متارکه باشد بلافاصله قوای خود را بیرون خواهند برد ملاحظه بفرمائید در اینجا نوشته شده‌است در صورتیکه بموجب قرار داد متارکه جنگ متوقف شد حداکثر در مدتی که نباید بیش از شش ماه باشد بایستی بروند.

بعد در پایان فصل پنجم است که می‌نویسد مقصود از شرکای دولت آلمان هر دولت دیگری است که اکنون یا در آینده یا یکی از دول متحده بنای مخاصمه گذاشته یا بگذارد اشخاصی که استدلال می‌کنند که بایستی تا مدت شش ماه قشون خارجی بمانند (فرهودی – این موضوع خاتمه یافته‌است) استدلالشان این است که بعد از خاتمه جنگ تا شش ماه بموجب همین قانون (اشاره پیمان سه گانه) باید بمانند (مجد ضیاعی – نمی‌توانند) بنده هم می‌گویم نمی‌توانند و استدلال بنده هم این است که چون در اینجا تصریح شده‌است (بموجب قراردادی جنگ متار که شد) اگر این طور قراردادی بود آن وقت می‌توانند تا شش ماه بمانند ولی اگر یک چنین قراردادی نبود بعد از خاتمه جنگ نباید بمانند اولا از روح قانون معلوم است که بعد از آنکه جنگ پایان یافت و خاتمه یافت مطلقا دیگر نباید بمانند و مسلم است موقعی که جنگ منتهی بصلح شد حق ماندن ندارند و متار که با دولتی می‌شود که باقی باشد و ما می‌بینیم که انحلال دولت آلمان مسلم شده‌است و اساسا دولت آلمانی وجود ندارد که قراردادی با او بسته شده باشد برای متار که جنگ و ما تشکر می‌کنیم خدا را که پرچم‌های آزادی پرچم‌های غالبی ات و فاتحیت بر فراز تمام کاخهای برلند برافراشته شده‌است و بهیچوجه دولت آلمان وجود ندارد بودن قرار داد فرع براین است که طرف دیگر وجود داشته باشد متار که یکعملی است دو طرفی متارکه وقتی است که دولت دیگر باشد که بااو متار که شود اساسا وقتی که تسلیم بلا شرط شد یک موضوعی است از صلح هم بالا تر صلح بلا عوض است مطلاقا خودش را تسلیم می‌کند پس در صورتیکه بموجب قرارداد اگر صلح شد باید فورا تخلیه کنند حالا که از صلح هم بالا تر است و دیگر آلمانی وجود ندارد.

این است که تمام قشون خارجی اعم از این که قشون آمریکا باشد که اساسا قراردادی نداشتند و از روز اول هم بی مورد بوده‌است و یا قشون روس و انگلیس باشد اساسا حق ندارد که یکدقیقه هم در این کشور بمانند (صحیح است) و اگر بمانند بر خلاف پیمان خواهد بود و بر خلاف همان قرار داد خواهد بود (نایب رئیس – در این موضوع دولت اقدام کرده‌است و آقای وزیر امور خارجه دیروز تذکر دادند) و تصور می‌کنم ورود در آن دیگر مورد ندارد (جمال امامی – ایشان هم تائید می‌کنند) و من خیلی تشکر می‌کنم بنام مجلس از دولتی که هنوز رای اعتماد نگرفته‌است و منتظر است تکلیف قطعی او را مجلس معلوم بکند بفوریات بیک اقدام اساسی که عبارت از این موضوع باشد دست زده‌است و اولین مطلبی را که دولت در مجلس اظهار داشت همین مطلب بود و بنده اینرا بفال نیک می‌گیرم (صحیح است) بنده تصور می‌کنم که چون وزارت خانه موثری باقی نماندهاست که مطالبی راجع بآن بعرض برسانم یکمطالب کلی در نظر داشتند که عرض می‌کنم و چیزی نیست که مربوط به یک وزارتخانه‌ای باشد بلکه مربوط بهمه وزارتخانه‌ها است. یکی از آن چیزهائی که اختصاص به یک وزارتخانه خاصی ندارد پیدا شدن روح تنبلی و نافرمانی است و دیگری آن روح رشوه و اختلاص است که در تمام وزارتخانه‌ها علی الاطلا و حکمفرماست ۰ صحیح است) و رشوه یک چیزی است که تمام امور را از محور طبیعی خودش خارج می‌کند و اگر نافرمانی بر خلاف قانون و مقرارت باشد زیشه آنرا که کاوش بکنیم می‌بینیم که اساس آن رشوه‌است و دولت باید مراقبت کند در تمام وزارت خانه‌ها وسیله بازرسی‌های دقیق و تسلیم اشخاص راشی و مرتشی به دادگاه‌ها کهروح و اساس خانمانسوز رشوه را براندازد (حاذقی – مامورین درستکار را هم فراموش نفرمائید)

البته اگر همین یک اصلاح در عموم وزارتخانه‌ها بعمل آید ممکن است که کارهای اختصاصی هر یک از وزارتخانه‌های بخصوص اصلاح شود و تمام امور آن جریان و ماجرای طبیعی خودش را پر کند و برای اصلاح تمام این امور دولتی می‌خواست که اگر نتواند این کارها را انجام دهد اقلا یکی , دو تا سه تا پنج تا از این اصطلاات را انجام بدهد و نه تنها اصطلات اداری را دولت باید انجام بدهد بلکه بعقیده بنده اصطلاحات اجتماعی هم فرع بر قدرت دولت و اصطلاحاتی است که از طرف دولت بعمل می‌آید مهمترین چیزی که در جامعه مالازم است (در اینموقع اکثریات نبود و پس از چند دقیقه انتظار و ورود چند فراز آقایان نمایندگان عده کافی شد)عرض کردم نه تنها دولت در اموراداری و وزارتخانه‌ها بایستی اصطلاحاتی را در نظر بگیرد بلکه در امور اجتماعی هم اگر دولتی باشد که از عهده برآید یک اصطلاحات اساسی را ما لازم داریم از جمله بی عدالتی است که در اجتماع بعمل آمده‌است و آن فقر و ناتوانی است که بهیچوجه قابل انکار نیست البته نباید منکر شد که بسیار اشخاص هستند که حقیقته در زیر آسمان می‌خوابند ما از همین درب مجلس می‌بینیم با این که پاسبانها اشخاص بی خانمان را میراننددر زیر همین طاقهای مدرسه سپهسالار در شبهای سرد اشخاص بسیاری را بنده دیده‌ام که آنجاها را مسکن و ماوای خودشان کرده‌اند بسیاری از اشخاص هستند که به صندوقهای شهرداری که محل جمع آوری زباله‌است پناه می‌برند بسیار اشخاصی هستند که کار گر هستند و اینها بااینکه بایستی یک وسیله تقویت بیشتری داشته باشند بیش از یک وعده غذا نمی‌خورند و با یک وسائل خیلی کمی خرج خودشان و عائله شا نرا بدهند پس باید کاری کرد که این بی عدالتی رفع شود آقایان میدانند که در همان مواقعیکه اشخاص دچار بدبختی هستند که بواسطه گرسنگی کودکان بعلت بی شیری بگریه و زاری کودکانشان مبتلا هستند در همان موقع هم اشخاصی هستند که از نغمات موسیقی بهره می‌برند و در هتل دانسیتک‌ها مشغول رقص هستند (صحیح است) و بهیچوجه نباید تردید کرد و نبایستی گفت که ملت ایران یک ملتی است که توانااست و در این راه هم باید تصدیق کرد و نبایستی تردید داشت که این بی عدالتی‌ها مخصوص شهرستانهای بزرگ مثل تهران و چند شهر دیگر است والا باقی اهل این مملکت می‌شود گفت که سطح زندگی یکسانی دارند و می‌توان گفت که ثرتمند واقعی بطوریکه در خارج تعبیر می‌شود عده اش در ایران خیلی انگشت شمار است برای جبران این بی عدالت‌ها ئی که هست البته مردم یک وظایفی دارند و دولت هم یک وظایفی دارد بزرگترین وظیفه که مردم دارند برای اجرای عدالت اجتماعی این است که رعایت اصول اخلاقی و مذهبی را بعمل آورند (صحیح است) محتاج نیست که بنده بآقایان تذکر بدهم که بزرگترین مسلک و بزرگترین مذهبی که عدالت اجتماعی را در میان بشر برقرار می‌کند مذهب مقدس اسلام است (صحیح است) البته اگر مراعات مقرارات مذهب اسلام را مردم داشته باشند کار هائیکه بر خلاف شرع اسلام است نمی‌کنند سفته بازی در مذهب اسلام حرام است چون آنچیزیکه ندارد معامله می‌کند (صحیح است) احتکار در مذهب اسلام حرام است (صحیح است)

مراحبه کاری در مذهب اسلام حرام است، مذهب اسلام امر کرده‌است بر صاحبان ثروت و ثروت آنها را بر آنها حرام کرده‌است در صورتیکه یک فقیری را ببینند و اطلاع به ناتوانی اشخاص و در ماندگی اشخاص داشته باشند و از او دستگیری نکنند – (صحیح است) اگر اشخاص به وظایف اسلامی خودشان رفتار کنند و موقوفات عمومی را بمصارف خیرات عمومی برسانند عدالت اجتماعی برقرار خواهد شد اگر دزدی و منافع نامشروع آن منافعی که با دین اسلام مخالف است از میان برود عدالت اجتماعی کامل برای ما برقرار خواهد شد (صحیح است) من معتقدم و البته تمام آقایان و تمام ملت ایران معتقد است که اجرای عدالت اجتماعی فقط و فقط ممکن است روی موازین اسلامی بعمل آید یعنی روی آن مذهبی که ۴۰۰ میلیون پیرو دارد و روی آن مذهبی که ایرانیها وعده دیگر از کشورهای دیگر پیرو آن هستند و تابع مقررات و قوانین آن هستند و هیچ چیز جای گیر قوانینی که ما در مذهب اسلام برای تعدیل و اصلاحات اجتماعی داریم نخواهد شد (صحیح است) تمام مسائل در قانون اسلام پیش بینی شده حتی اینکه ممکن است در اثر فقر و بی چیزی و ناتوانی اشخاص آتشهای نهفته و آتش‌های خموده روشن بشود مذهب اسلام صاحبان ثروت را برای اینطور مواقع آگاه کرده‌است و آنها را بانفاق در راه خداوند و بفقراامر امر کرده‌است و می‌فرماید و انفقوفی سبیل الله و لا تلقو بایدیکم الی التهلکه و احسنو ان الله یحب المحسنین. این یک امری است که مردم را مذهب اسلام دارد پیدا می‌کند و می‌گوید انفاق کنید بمردم تا بشما زیان نرسد و هلاکت نرسد در اینجا مذهب اسلام دانسته‌است که این سخت گیریها بزیر دست موجب زحماتی خواهد بود و امر کرده‌است که بایستی خودتان برای حفظ جان خودتان هم که باشد از آن پرهیز کنید بوسیله انفاق در راه خدا و کمک بفقرا در این آیه می‌بینیم که هم پاداش بمردم داده شده‌است هم کیفر برای اینکه در در اول آیه مردم را خائف کرده‌است و در قسمت آخر می‌گوید احسان کنید خداوند نیکو کاران را دوست دارد. البته اگر همچنانچه همین شرایع اسلامی را نصب العین خودمان قرار دهیم بسیاری از امور اجتماعی اصلاح خواهد شد و من می‌توانم قسم یاد کنم که بهیچوجه فقیر و ناتوان بااین ثروت کم در این مملکت باقی نخواهد بود و همه رفاهیات خواهند شد (صحیح است)

ولی وظایفی که دولت خواهد داشت (در این موقع عده کافی نبود و پس از ورود چند نفر آقایان نمایندگان کافی است) نائب رئیس – بفرمائید) وظائفی که برای دولت هست از نظر تامین عدالت اجتماعی یک مطالبی است اساسی و البته از این دولت‌ها انجام مطالب اساسی را بسرعت نمی‌شود انتظار داشت ولی یک مطالب اجتماعی است مثل داروی مخدر و موقتی که باید انجام بدهند البته مطلب اساسی تعلیم فرهنگ و تعمیم بهداشت است (مجددا بعلت کافی نبودن عده جلسه از اکثریت افتاده و پس از چند دقیقه باورود ۲ نفر از آقایان نمایندگان اکثریت حاصل شد) موضوعات اساسی که جلوگیری از فقر و ناتوانی اشخاص می‌کند البته موضوعاتی است که طول دارد و زمان لازم دارد استخر امعادن و بستن سدهای مهم و توسعه کشاورزی اینها مطالبی است که طول مدت لازم دارد اساسی و طولانی است ولی آن چیزهائی که آنا جنگ نجات بدهند یک مطالبی است خیلی عادی و دولت باید دست به آن اقدامات بزند مثلا راه سازی است , راه یک چیزی است که یک فایده اساسی برای کشور دارد مثلا مسافرت را تحصیل می‌کند مسافرت را آسان می‌کند , مملکت را بهم ارتباط می‌دهد , این یک چیزی است لازم و سهل اقدام کردیم و یک کار اساسی کردیم جلوگیری از بی کاریکار گرها و طبقه در مانده هم خواهد شد (صحیح است) (حاذقی – باید بودجه تصویب شود آقای تربتی) ساختمانهای ادارات البته در تمام شهرستانها ادارات نیازمند به ساختمان هائی هستند که دچار مستاجری و قانون تعدیل مال و الجاره و غیر ذالک نشوند بنده تصور می‌کنم اگر بانک رهنی تغیری در اساسنامه خودش بدهد که بتواند بدون وثیقه قرضه بدهد که ساختمان بعمل بیآید که بعدا از آن محل بودجه مال الاجاره قرضه خودش را استهلاک کند این کار موجب ازدیاد ساختمان‌ها خواهد شد و در هر شهرستانی ممکن است چندین ساختمان بوسیله بانک رهنی و ادارات شروع بشود , حالت کنونی بانک رهنی این است که اشخاص و هر کسی که عایداتش زیاد است و یا اثاثیه اش است از بانک رهنی قرض می‌کند , همین مقاطعه کارهای معمولی که ملاحضه می‌فرمائیدساختمانهائی بنفع خودشان انجام می‌دهند بانک رهنی می‌تواند به ادارات دولتی قرضه هائی بدهد که از محل همان بودجه مال الاجاره استهلاک کند همانطوری که اشخاص باقسط باید استهلاک بکنند , این راهی یک راهی است که ممکن از سرمایه بانک رهنی برای ساختمان و رفع بیکاری موقتی استفاده کرد البته بایستی که دولت قوانینی برای کار گر و کار فرما و هم قانونی که آقای فرهودی پیشنهاد کرده بودند که راجع به بیمه کشاورزان و بیمه کارگران بوده‌است در آتیه خیلی نزدیکی به مجلس بیآورند البته بایستی که دولت در اقتصادیات و صادرات کمال مراقبت را داشته باشد چند سال است که آقا ما صادرات نداریم و اگر پولی هم در جریان است همان پول ارزاق خودمان است که به خارجی‌ها فروخته‌ایم , به خودمان دستگیری کرده‌ایم ارزاقمان را داده‌ایم و در نتیجه پول در جریان افتاده‌است و الا پول اساسی که در نتیجه فروش کالا باشد وارد نشده‌است اینها یک زمینه هائی است که البته اگر دولت مراقبت کند خیلی بعقیده من آسان است و رفع بیکاری بعد از جنگ را هم خواهد کرد اگر وقت گذشته ممکن است بقیه عرایضم را فردا بکنم و دیگر عرضی ندارم (هاشمی – مختصر بفرمائید اگر همین‌های را که فرمودید عمل بکنند کافی است) فداکار – یکی اش را هم اگر عمل کنند کافی است) (نائب رئیس – بفرمائید آقا. فرمایشتان را عده کافی است) بنده مخالفت کردم با دولتی که عقیده مند بودم نمی‌توانند این اصلاحات فردی و اجتماعی را از عهده برآیند بخصوص مخالفت بنده با دولت برای این بود که می‌خواستم دولتی روی کار بیاید که اجرای اصل آزادی را بکند (صحیح است) البته ممکن است که آقایان تصور کنند که چه آزادی، بیشتر از این و تا چه حد بیشتر از این باید آزادی در کشور برقرار شود، یعنی آقا آزادی در اجتماعات بیشتر از این , آزادی در بیان و گفتار بیشتر از این آزادی در قلم واقع می‌شود ولی ایرادش در همین نکته‌است زیرا یک مطالبی است شاید برای آزادی خواهان هم همین نظر باشد علمای آزادیخواه گفته‌اند و من هم می‌گویم (یک مطالبی است که وقتی عرضه شد ممکن است مورد قبول همه واقع شود) و تصور می‌کنم این قسمت مورد قبول همه آقایان هم باشد که در کشور مشروطه و دمکراسی اولین اصل آزادی است , کشور مشروطه عبارت از کشوری است که آزادی در بیان، آزادی در قلم، آزادی در مطبوعات، آزادی در عقاید، آزادی در اجتماعات باشد (مظفر زاده – آزادی در انتخابات) البته آزادی در انتخابات تمام این آزادی‌ها تامین بشود ولی باید دید که آزادی عبارت از چیست؟ آزادی عبارت از این است که بهمان معنای لغوی خودش بوده باشد یا یک شرایطی دارد؟ البته بهمان معنای لغوی که عموما از آزادی می‌فهمند که آزادی عبارت است از اجرای اراده و آن چیزی که هر کس هر چه دلش می‌خواهد بکند نخواهد بود بلکه آزادی برای این خواهد بود که قانون اجرا بشود بطرز خوبی در این کشوری آزادی بایستی بحدی مجاز باشد که بآزادی دیگران لطمه وارد نسازد (صحیح است) اگر بناباشد یک آزادی حکمفرمابشود که به آزادی دیگران زیان برساند این آزادی فردی است یک فرد آزادشده‌است و در عین حال آزادی یک نفر دیگر که هدف او بوده‌است آزادی او را سلب کرده‌است یک آزادی داده شده و یک آزادی را سلب کرده‌است , آزادی عبارت از هرج و مرج نیست (صحیح است) یکی از بزرگان می‌گوید که حد اعلای آزادی این است که آزادی به سر حد اعلای خودش نرسد، اگر آزادی از حد اعلای خودش تجاوز کرد و زیاد به حد اعلا رسید تولید زحمت خواهد شد و نتیجه این مطلب معکوس خواهد شد (پروین گنابادی – در مملکت ما برای غارتگری از همه بیشتر است) و تولید هرج و مرج خواهد شد (صحیح است) و هرجومرج هم ایجاد دیکتاتوری خواهد کرد (صحیح است) این اصلی است طبیعی وقتی که همه افراد آزاد بودند و آزادی هم نامحدود بود آن کسی که زور و قوه اش بیشتر باشد آن آزادی را بیشتر اجرا خواهد کرد یعنی دیکتاتور خواهد بود (صحیح است) لازمه طبیعی و جز, لاینفک آزادی نامحدود همین است که دیکتاتور ایجاد شود اگر چنانچه حقیقه مطبوعات ما نمایندگان ما اجتماعات ما نخواهند دچار دیکتاتور بشوند بایستی که از آزادی سو, استفاده نکنند و عملا یآزادی را به معنای هرج و مرج و عملای آزادی را بمعنای آنکه به دیگران صدمه وارد بیاورد تعبیر نکنند (صحیح است)

مهمترین آزادی هائی که در مملکت مشروطه‌است اول آزادی مطبوعات البته مطیوعات هادی افکار یک جامعه‌ای هستند مطبوعات یک کشوری بمنزله عقل یک کشور هستند زیرا راهنمائی می‌کنند افراد را , کشور مشروطه بدون وجود مطبوعات اساسا ازرشی ندارد و به هیچ وجه اجرای مقررات مشرو طیت نخواهد شد , مقام بلنی که مطبوعات دارند این است که هادی جامعه هستند و جامعه را بطرف صلاح و ثواب سوق می‌دهند البته بایستی که مطبوعات آزاد باشند و اصلی هم برای آزادی مطبوعات در قانون اساسی محققا منظور شده‌است و آن اصل بیستم متمم قانون اساسی است که عینا بنده آنرا قرائت می‌کنم عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره بدین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است ولی هر گاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهد شود نشر دهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات می‌شود اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و تابع و موزع از تعرض مصون هستند البته مطبوعات آزاد است و همینطور ممیزی مطبوعات و سانسور مطبوعات هم بموجب قانون اساسی در کشور ما مطلقا ممنوع است ولی مخصوصا مطبوعات چون خود را هادی افکار دیگران و راهنمای دیگران میدانند اینها بایستی همشه مراقبت کنند که تجاوزی از حد خود نداشته باشند , البته اگر چنانچه در مطبوعات فحش بود ناسزا بود، اهانت بود، هتاکی بود در مطبوعات اگر مطلبی عله سازمان آزادی یعنی بر علیه سازمان مشروطیت و اساسی مجلس ملاحظه شد اینها همه سو, استفاده از آزادی خواهد بود و نتیجه اینها همه آن آزادی نا مطلوب یعنی هرج و مرج خواهد بود (صحیح است).

آزادی در بیان البته این هم یک نوع آزادی است که اشخاصی می‌توانند عقاید خودشانرا بگویند مخصوصا آن بیانی که مطابق مصلحت و صلاح مملکت باشد اگر این طور شد آزادی در بیان عملی شده‌است والا آزادی در بیان عبارت از این نیست که هر کس هر چه دلش خواست بگوید یعنی هر چه دلش خواست فحش بدهد و مثلا اگر کسی خواست با کثیرت نمایندگان فحش بدهد باز هم آزاد است , اگر کسی خواست مشروطه منحل شود باز هم آزاد است (صحیح است) آزادی عبارت از این است که در حدود قوانین و مقررات اشخاص آزاد باشند (صحیح است) البته قوانین و مقررات اجازه نمی‌دهد که هر کس هر چه دلش می‌خواهد بگوید , اصل هفتم متمم قانون اساسی را من برای آقایان قرائت می‌کنم ملاحظه بفرمائید اصل هفتم متمم قانون اساسی: اساس مشروطیات جزئا وکلا تعطیل بردار نیست (صحیح است)

این یک اصلی است که در قانون اساسی ما هست یک ماده هم هست در قانون مجازات عمومی ماده ۸۲ قیام بر عله حکومت ملی مجازات خیلی شدیدی دارد , مجازاتش اعدام است , اصل دیگری است و ماده دیگری است بعنوان ماده بیست در قانون مجازات عمومی که شروع باجرای هر جرمی دارای حداقل همان مجازات خواهد بود , اینها یک مقررات و قوانینی است در کشور ما که لازم الرعایه‌است و کسانی که بخواهند اصول آزادی را رعایت بکنند نبایستی در اجرای قانون تخلف کنند یعنی نبایستی که اینقدر اشخاص در بیانشان آزاد باشند که حتی ادعای انحلال مجلس را هم بکنند (صحیح است) و حتی اشخاص اگر آنقدر در بیانشان آزاد باشند که مدعی شوند که بایستی مجلس تعطیل شود و مشروطیت وکلا یا بعضا تعطیل شود , آزادی معین شده‌است ولی آزادی در همان مطالبی که منطبق بقوانین و مقررات باشد (صحیح است)

اشخاصی که از همین آزادی که به مقاماتی رسیده الد خودشان بایستی حامی آزادی باشند , اینطور اشخاص نبایستی که تیشه بردارند و بر ریشه آزادی بزنند (صحیح است) آزادی برای این نیست که هر کس هر چه می‌تواند بگوید و هر چه می‌خواهد بکند (صحیح است) اجتماعات آزاد است و قانون اساسی هم باز باجتماعات اشاره کرده با نظم نباشند اجتماعات آزاد نیست که بروند درب احزاب را ببندند این اتفاقاتی که در این ماههای اخیر رخ داده‌است چه در شهرستانها و چه در مرکز عملیاتی نبوده‌است که منطبق باروح آزادی باشد (صحیح است) این‌ها سو, استفاده ار آزادی وحد اعلای آزادی بوده‌است که عبارت از هرج و مرج بوده‌است البته بیان عقاید آزاد است ولی تحلیل عقاید بر اشخاص آزاد نیست (صحیح است) تحمیل عقاید بر اشخاص موجب سلب آزادی اشخاص است که بگویند اگر شما عقیده مرا پروی نکنید پس شما دزد هستید (صحیح است)

این بعقیده بنده تحمیل عقیده‌است از دو جهت یکی که خواسته‌است از آزادی اشخاص سو, استفاده کند و دیگر اینکه آزادی طرف را خواسته‌است تحدید کند و او را ناچار کند که بر خلاف عقیده خودش رای بدهد ملاحظه فرموده‌اید در مجالس روضه خوانی روضه خوان با اسرار می‌گوید بمردم که هر حرفی من می‌گویم باید همه اشخاص گریه بکنند بعد رد آخر می‌گفت چشمی که گریه نکند حرام زاده‌است (صحح است) و این برای این بود که تحلیل بکند عقاید خودش را و هر حرف اهانت آمیز که می‌خواست بزند , آزادی عبارت از آین نیست که باشخاص فوش بدهند و با اشخاص توهین بکنند و یا تقاضای انحلال مجلس را بکنند (صحیح است) این آزادی آزادی ام حدود است یعنی هرج و مرج است (صحیح است) و هرج و مرج هم جز ایجاد دیکتاتور چیز دیگری نیست (صحیح است) مگر آقای قبادیان ۱۴ سال حبس را فراموش کردید؟ همین آقای دشتی مگر ایام محبس را ننوشتید؟ و بنده تعجب می‌کنم که چگونه همی آقایان راضی می‌شوند که در این مجلس دیکتاتور ایجاد بشود و بخواهد عقاید خودش را تحمیل کند و بخواهد اساس دکتاتوری را تجدید کند؟ (صحیح است)

بنده برای تمام این اصطلاحات، برای اصطلاحات اداری، برای تعدیل سطح زندگی جامعه و اجرای عدالت اجتماعی برای برقراری اصول آزادی و مشوطیت یعنی اجرای اصول قانون (بعضی از نمایندگان – اکثریت نیست آقا)

نائب رئیس – اگر موافقت بفرمائید جلسه را ختم کنیم جلسه فردا صبح (حاذقی – در چه ساعتی؟) ساعت ۸ صبح (صحیح است) (مجلس یکساعت بعد از ظهر بعنوان تنفس ختم شد)